سلام.
در حالی دارم مشکلم را تایپ میکنم که دستام همه ناخن کشیدن و خونین.
مقنعم که به گردنم میخوره میسوزه چون گردنمم خونی.
سه ماهه که یک خونه با کمک پدرم رهن کردیم 10میلیون بابای من دادن و 6 میلیون خودم و 4 میلیون شوهرم. یک ماشین پراید هم تو جهزیه من پدرم دادن.3 ساله ازدواج کردیم.خیلی از ازدواجم پشیمونم.
شوهرم اصلا به من و خانوادم احترام نمیذاره با اینکه قسمت بزرگی از خرج خونه ما را بابای من میدن.خانواده شوهرم اصلا به ما محل نمیذارن.شوهرم تنهایی میره اونجا اونا هم سالی دوبار شاید بیان خونه ما.از نظر مالی هم یک ریال به ما نمیدهند.
دوست داشتم محبتهای خانواده مرا شوهرم درک کند اما دریغ از یک تشکر خالی.
دریغ از یک بدرقه و یا استقبال حتی به صورت کاملا رسمی و خشک.
شوهرم همیشه از خانواده من طلبکار هست. بس که بی احترامی کرده هیچ کس به خونه ما قدم نمیگذارد.
خیلی افسرده شدم و حال و روز الانم نتیجه اعتراضی است که به شوهرم به خاطر رفتاربدش با پدرم داشتم.
رفتارش با دوستان و اقوام خود خیلی عالی و با روابط اجتماعی بسیار قوی است اما با خانواده من حتی سلام کردنش به زور هست.
من حق ندارم هیچ کس را دعوت کنم. اگر به مهمانی هم دعوت شویم یا نمی پاید ویا حتما به دعوا ختم میکند.
آیا من راه چاره ای دارم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)