به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 20:22]
    تاریخ عضویت
    1390-4-28
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تجربیات من از سرگذشت آقای SCI در جهت حل مشکل بدبینی خودم

    سلام. بیشترین خطابم آقای sci هستن و بقیه آقایون هم خوشحال میشم جوابمو بدن
    آقای SCI من سرگذشت شما روخوندم
    داستان نه چندان جالب من
    اوضاع آروم شد

    و واقعا برای من آموزنده بود به چند دلیل که عرض میکنم. و چند تا سوال هم داشتم
    من مانند همسر شما هستم. آدمی بدبین که مدام موبایل همسرم و چک میکنم (مخفی)و یه مدت هم براش نرم افزار جاسوسی نصب کرده بودم(که چیزای جالبی هم ندیدم) بگذریم. من سرگذشت شما روخوندم و چند تا مورد برام سوال شد
    اول اینکه شما یه سال با اون خانم صحبت میکردین و طبق گفته خودتون همسرتون مدام موبایل شما رو چک میکرده ااما چیزی نمیدیده ،یعنی شما مسیج هاتون رو با اون خانم پاک میکردین؟پس این یعنی اگه یه مردی بخواد میتونه هرکاری بکنه و آخرم موبایلشو پاک کنه، پس عملا اینکه من مدام بخوام موبایل همسرمو چک کنم بی فایده است ،پس چرا این کار رو بکنم؟درسته؟
    2- دوم اینکه اگر همسر شما در روز آخر که شما اون قرار رو گذاشتین و ایشون فهمیدن ،اگه موبایلتون رو چک نمیکردن و نمی فهمیدن همه چی تموم شده بود ،و شما به حالت قبل برگشته بودین ،اما این چک کردن ایشون کار رو خراب تر کرد ----اینجا من با خودم فکر کردم نکنه من هم موبایلشو چک کنم و چیزی ببینم که انتهای یه رابطه بوده و با فهمیدن من همه چی خراب بشه؟درسته؟
    3- اگه در اون مدتی که شما با اون خانم ارتباط داشتین همسرتون بهتون توجه میکرد و محبت میکرد و آرامش در خونه برقرار بود اون رابطه رو کات میکردین؟برای خودم این رو در نظر میگیرم که اگه من همسرم رو چک نکنم و ندونم چی کار میکنه فرض اینکه رابطه ای هم باشه(که نیست اما من بدبینم)همیشه با محبت زن امکان برگشت مرد وجود داره نه؟
    5- همسرتون چی کارا کرد که باعث شد شما انقدر تنهایی و اذیت بکشین،(بیشتر میخوام بدونم من چیکار نباید بکنم)
    ممنونم

  2. 2 کاربر از پست مفید baran-tanha تشکرکرده اند .

    baran-tanha (شنبه 05 شهریور 90)

  3. #2
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: از آقای sci و بقیه آقایون سوال دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran-tanha
    سلام. بیشترین خطابم آقای sci هستن و بقیه آقایون هم خوشحال میشم جوابمو بدن
    آقای SCI من سرگذشت شما روخوندم و واقعا برای من آموزنده بود به چند دلیل که عرض میکنم. و چند تا سوال هم داشتم
    من مانند همسر شما هستم. آدمی بدبین که مدام موبایل همسرم و چک میکنم (مخفی)و یه مدت هم براش نرم افزار جاسوسی نصب کرده بودم(که چیزای جالبی هم ندیدم) بگذریم.

    من سرگذشت شما روخوندم و چند تا مورد برام سوال شد

    اول اینکه شما یه سال با اون خانم صحبت میکردین و طبق گفته خودتون همسرتون مدام موبایل شما رو چک میکرده ااما چیزی نمیدیده ،یعنی شما مسیج هاتون رو با اون خانم پاک میکردین؟

    پس این یعنی اگه یه مردی بخواد میتونه هرکاری بکنه و آخرم موبایلشو پاک کنه، پس عملا اینکه من مدام بخوام موبایل همسرمو چک کنم بی فایده است ،پس چرا این کار رو بکنم؟درسته؟

    2- دوم اینکه اگر همسر شما در روز آخر که شما اون قرار رو گذاشتین و ایشون فهمیدن ،اگه موبایلتون رو چک نمیکردن و نمی فهمیدن همه چی تموم شده بود ،و شما به حالت قبل برگشته بودین ،اما این چک کردن ایشون کار رو خراب تر کرد ----اینجا من با خودم فکر کردم نکنه من هم موبایلشو چک کنم و چیزی ببینم که انتهای یه رابطه بوده و با فهمیدن من همه چی خراب بشه؟درسته؟

    3- اگه در اون مدتی که شما با اون خانم ارتباط داشتین همسرتون بهتون توجه میکرد و محبت میکرد و آرامش در خونه برقرار بود اون رابطه رو کات میکردین؟برای خودم این رو در نظر میگیرم که اگه من همسرم رو چک نکنم و ندونم چی کار میکنه فرض اینکه رابطه ای هم باشه(که نیست اما من بدبینم)همیشه با محبت زن امکان برگشت مرد وجود داره نه؟

    5- همسرتون چی کارا کرد که باعث شد شما انقدر تنهایی و اذیت بکشین،(بیشتر میخوام بدونم من چیکار نباید بکنم)
    ممنونم
    سلام خواهرم،
    هرچند واقعا تمایلی ندارم کل داستان این دو تاپیک رو مرور کنم اما اگر فکر می کنید می تونه گره ای از مشکلات شما حل کنه، به سوالات شما ابتدا پاسخ می دم اما موضوع شما به همین جا ختم نمی شه...
    من بعضی چیزا رو بالا قرمز نوشتم تا توجه ویژه ای به این کلمات داشته باشید
    ببینید همسر من موبایل من رو چک می کرد... اما نه مدام! گاها این کار رو می کرد و متاسفانه بر خلاف آنچه انتظار می رفت دچار وسواس شدید فکری شده بود... عملا منتقد درونی ایشون با آنچه در حقیقت می دید و احساس می کرد همپیمان شده بود! فرضیه خیانت رو ریخته بودند و در پی اثبات اون می کوشیدند!!! چیزی که واقعا اون طور که ایشون فکر می کرد نبود...

    اما جواب 4 سوال شما:
    1. بله بی فایده است اگر ایشون بخواد می تونه حتی تلفنی داشته باشه که شما از اون تلفن بی خبر باشید... الان می شه با 5 6 هزار تومان یک خط تلفن داشت! اون موقع دیگه نیازی به نرم افزار جاسوسی و چک کردن و یا پاک کردن نیست.... پس دقیقا درسته! نیازی نیست شما روی این قضیه اینقدر تجسس کنید!

    2. ببینید، کدوم رابطه دقیقا!؟! دنبال رابطه ای می گردین؟ چرا دقیق صورت مسئله خودتون رو مطرح نمی کنید؟ این شک و تردید ها برای چیه؟

    3. نه! محبت اصلا کافی نیست!

    5. در مقاطعی از زندگی ما، ایشون به خودش احترام نگذاشت/ خودش رو در زندگی ما حذف کرد/ و رفتاری جرات مندانه نداشت... همین!

    ببینید بد بینی یک آسیب جدی است! یک رفتار اشتباهه... از خودتون بیشتر بگید... بنویسید ببینیم داستان چیه؟ چرا بد بینید؟

    سوالاتم رو جواب بدین از شما سپاسگزار خواهم بود و خوشحال که شاید بتونم بهتون کمک کنم:
    چند وقته ازدواج کردید؟
    تحصیلاتتون چقدره؟ شوهرتون چقدر؟
    چند سالتونه؟
    این بد بینی از کی و چرا شروع شده؟
    ایا فیلتر می کنید؟ ( که البته می کنید) یعنی موضوعات مثبت رو نمی بینید و منفی ها رو می بینید؟
    وقتی تنها هستید با خودتون به چه چیزی فکر می کنید؟
    آیا شده مثبت اندیش باشید؟
    آیا فکر می کنید از رفتار شما سو استفاده می شه؟
    آیا مضطرب هستید؟ چقدر؟ (سردرد؟ درد رحم؟ درد پا؟ لرزیدن دست؟ تعریق بی موقع؟)
    میزان خواب شما چقدر است؟
    چه زمانهایی بد بینی به سراغ شما می آید؟
    آیا همواره از موقعیتهای مبهم تفاسیر منفی دارید، یا فکر خیانت شما رو اذیت می کنه؟
    چرا اصلا فکر می کنید بد بینید؟
    از نظر هورمونال عادی هستید؟ ( زمان شروع و پایان پریود شما کاملا طبیعی است؟)
    میزان سکس و تمایلات سکسی شما در چه حدی است؟





  4. 15 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (دوشنبه 07 آذر 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 20:22]
    تاریخ عضویت
    1390-4-28
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تجربیات من از سرگذشت آقای SCI در جهت حل مشکل بدبینی خودم

    آقای SCI عزیز واقعا سپاسگذارم و ممنونم بابت جواب های خوبتون.
    -چرا محبت کافی نیست؟منظور من محبت و آرامش توزندگی بدون دعواست. پس چه چیزایی میتونه خوب وکافی باشه؟
    - پاسخ سوالاتون:
    4 ساله ازدواج کردیم- من لیسانس و همسرم فوق لبسانس -29 سالمه-
    بدبینی من از وقتی شروع شد که چند بار رو موبایل همسرم دیدم که به دخترای مختلف مشاوره میده و اونا براش اظهار دلتنگی و علاقه میکنن و دوسش دارن. اما هر بار خودش میگفت اونا بهش علاقه دارن اما همسر من هیچ علاقه ای بهشون نداره و صرفا بهشون مشاوره میده تا بتونن مشکلاشون رو حل کنن. پیش مشاور که رفتیم بهش گفته بود اینا برای من مثل آشغال میمونن که صرفا کمکشون میکنم. قول داد دیگه تکرار نکنه دیگه منم چیزی ندیدم رو گوشیش یا پاک میکنه یا دیگه این کارو نمیکنه.نمیدونم.
    سر این مسایل خیلی جرو بحث و دعوا داشتیم من یه بار با دوستم درد دل کردم ،نمیدونم همسرم چه طوری فهمیده بود،که با دوستم بیرون قرار میذارن وهمدیگه رو میبینن بدون اینکه به من بگه،بعدش دوستم اومد برای من این طور تعریف کرد که آره شوهرت میخواست با من باشه من قبول نکردم،منو صیغه کنه واین حرفا...من جمع کردم رفتم خونه بابام برای طلاق و اینا که شوهرم قسم وآیه که " نه حرفاش دروغه من فکر کردم میخواد زندگی ما رو درست کنه من بهش حرف زدم بیاد بین ما روبگیره اوضاعمون درست شه وبهش اعتماد کردم و این حرفارو به دوستت گفتم ،گفتم میشه باشه تاباهاش دردل هاموبگم که اومده به تواین طوری گفته.... "بگذریم سراین مساله من داغون شدم و الان حدود 9 ماه میگذره ومن تونستم خودمو زندگیم و جمع وجور کنم. نمیخوام اون مساله رو باز کنم وازم نپرسین ازش.اما اینا همه باعث بدبینی من شدن
    شبا تا دیروقت پای کامپیوتره واینترنته-مسیج میزنه واگه بپرسم چی کار میکنه سخت ناراحت میشه
    -مدام اظهار علاقه ومحبت میکنه بهم به هر طریقی-هرچی بخوام میخره مدام میگه دوسم داره و رفتارش کاملا مهربون و عالیه
    -آره شدیدا فیلتر میکنم
    -وقتن تنهام شدیدا به کاراش فکرم کنم به گذشته بر میگردم به رفتار دوستم به اینکه کی راست گفت کی دروغ ،دوستم راست گفتیا همسرم -میترسم تنهاش بذارم-نکنه با کسی باشه -کسی رو بیاره خونه -یا مسافرت تنهایی برم
    زیاد میخوابم-زیاد!
    آره همش فکر خیانت رو دارم
    هورمونی نه فکر کنم به هم ریختم
    و عاشق سکس هستم اما همسرم مدتی سرد بود دوباره خوب شده-یعنی وقتی در صلح باشیم خوبه -بد یعنی یه بار در ماه و خوب بعنی هفته ای یه بار
    ----واقعا مرسی از وقتی که میذارید

  6. 4 کاربر از پست مفید baran-tanha تشکرکرده اند .

    baran-tanha (یکشنبه 06 شهریور 90)

  7. #4
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: از آقای sci و بقیه آقایون سوال دارم

    باران، خواهر خوبم

    (از صفت تنها براي زني مثل تو كه اينقدر مقاوم هست و اصلا بدبين نيست خوشم نيومد ببخشيد استفاده نكردم)

    به مشكل شما بد بيني نمي گن... مي گن يه سو تفاهم كه عكس العمل يك كار انجام شده است! بد بيني يعني كاري انجام نشده و تو نتايج منفي انرا ببيني... البته اينكه فيلتر مي كني هم نتيجه همين افكار پراكنده است.. كه اصلا خوب نيست!

    بذار برات در رابطه با خيانت كمي حرف بزنم.... ببين به چه زني خيانت مي شه؟؟ آيا زني كه شوهرش رو و زندگيش رو دوست داره و به شوهرش محبت مي كنه و به عبارتي از هيچ چيزي تو زندگي كم و كسر نگذاشته و تمام جونش رو وقف زندگيش كرده، اگر شوهرش با شخص ديگري رابطه اي عاشقانه داشته باشه، احساس خيانت مي كنه!؟ يا زني كه بي قيد است و .... مي بيني كه زن اولي هست كه احساس خيانت مي كنه! پس براي همين مي گم محبت براي نگه داشتن مرد شرط لازم هست،‌اما كافي نيست! چه در مورد نگه داشتن مرد در زندگي چه در مورد زن..

    اما خيانت با چه بهانه هايي اتفاق مي افته؟

    - گاهي خيانت از روي هوس و تنوع طلبي است... اين خيانت نبايد بخشيده شود! و اگر بخششي در كار باشد حتما بايد اول مرد منفعل رو اصلاح كرد... مردي كه نمي تواند نه بگويد! بخشش بي چون وچرا،‌ يعني انحطاط زندگي! يعني تكرار و تكرار...

    - گاهي خيانت كاملا يك اتفاق است... هيچ قصدي در كار نبوده! مرد از زندگي خودش راضي است! اما معمولا به دليل فاصله اي كه به هر دليلي بين دو نفر در زندگي رخ مي دهد... مرد به خارج از زندگي كشيده مي شود كه البته فرد سوم هم گاهي بي تقصير نيست!!! كه البته اين روزها زياد هم شده اين موارد... يعني شوهر شما برنامه اي ندارد... اما نفر سوم دقيقا برنامه دارد! اين نوع خيانت تكرار نمي شود... و قابل بخشش است! معمولا همسري كه عهد شكني كرده به شدت از كرده خود پشيمان و نادم است!

    - بي توجهي به همسر :


    گاهي شوهر شما مورد بي توجهي قرار مي گيرد! بدون اينكه شما بخواهيد...بدون اينكه شمامتوجه شويد... روزمرگي موجب بي توجهي شما شده است...

    - عدم جذابيت همسر:
    بعضي خانومها و يا آقايون، خودشون رو مطابق با تمايلات همسرشون تغيير نمي دهند و از سياست همين است كه هست استفاده مي كنند... اين هم بستر مناسبي است!

    - بي اعتبار سازي:

    ببينيد هيچ چيزي بد تر از بي اعتبار سازي نيست! شايد بي اعتبار كردن يك همسر خيلي هم عاشقانه و محترمانه اتفاق افتد....اما بي اعتبار كردن، بي اعتبار كردن است و شاخ و دم ندارد! موجب جدايي شديد همسران مي شود

    - عدم داشتن رابطه جنسی متناسب!

    - منفعل بودن يا پرخاشگر بودن زن!

    - عدم تاييد و يا تمجيد زن! (چيزي كه در زنان در ابتدا شكل قوي تري دارد و بعدها رفته رفته شكل بدي بخود مي گيرد)

    - و مهمتر از همه اينكه زني به خودش احترام نگذارد! از خواسته هايش صرف نظر كند! رفتار جرات مندانه اي نداشته باشد...[/color]

    معمولا وقتي خيانت اتفاق مي افتد بايد آرام باشيد... چون به غير از مورد اولي كه گفتم ( هوسراني مردان) در باقي موارد مرد به دنبال سكس موفق در بيرون خونه نيست... بلكه به دنبال موارد ديگري است مثل اعتبار! نه حتي محبت! مثل تمجيد از كاري خوب! مثل داشتن يك همدل!!! حالا اگر زني مثل دوست شما با يك برنامه حساب شده، با دانستن مشكلات زندگي شما،‌ وارد اين قصه شود چه بسا كه مي تواند از هر آنچه مي داند براي به دست آوردن يك زندگي بهره برد!!! چنين چيزي ممكن است...
    پس براي نگه داشتن مردي در زندگي، شرط لازم و كافي،‌داشتن رفتار جرات مندانه،‌ عزت نفس و احترام به خود است!

    - شوهر شما متاسفانه تنها مونده.... ناراحت نشو! بهش نمي رسي... بهش بي توجهي كردي و چيزي كه بهش مي دي رو لازم نداره... اون اعتبار مي خواد!!! فقط اعتبار!!!

    - هر شب براي شوهرت وقت بذار،‌ باهاش حرف بزن... بيشتر شنونده باش از 5 دقيقه شروع كن! تا 15 دقيقه ادامه بده/ تو اين حرف زدنها سرزنش/ دادن راهكار/ انكار احساسات نكنيد/ مقايسه با ديگران/ زندگي در گذشته/ نبش قبر/ پل زدن/ رج زدن/ ممنوع ! فقط درك مي كنيد... فقط درك مي كنيد... كمي از احساس خودتون بالاتر بريد! فقط كمي بالاتر از احساس خودتون دركش كنيد / لازم نيست حتي كارش رو تاييد كنيد/ به مثالي توجه كنيد:
    زيبا و محمدرضا/ زيبا بسيار خوب آداب گفتگو و همدلي رو بلد بود/ محمد رضا يه روز كه از برادر زيبا به شدت عصباني بود پيش زیبا مياد و مي گه : اه مي بيني! هر قت من رو مي بينه! خودش رو مي گيره! يكي نيست بهش بگه مگه از دماغ فيل افتادي! مگه چه هيزم تري بهت فروختم مرتيكه!؟!؟ بعد تو هي مي گي داداشم داداشم!
    زيبا مي تونه داد و بيداد راه بندازه! اما مي دونه مي بازه... حتي مي تونه بگه: نه اصلا اينطور نيست كه مي گي ! داري اشتباه مي كني! ( انكار احساسات كنه) پس آروم مي كنه و همدلي مي كنه اما توهين هاي محمد رضا رو تاييد نمي كنه! احساسش رو تاييد مي كنه،‌ مي گه: آره عزيزم! مي فهمم چه احساسي داري! خيلي حس بديه يكي جلوي آدم اينجوري رفتار كنه/
    محمد رضا: ديدي چه طوري به من نگاه مي كرد؟
    زيبا: مي فهمم... خيلي حس بدي داشتي! منم يه بار با يكي از همكارام ( نه با خواهرت،‌ يا بردارت) همين مشكل رو داشتم... تجربه بديه! آدم يه احساس خفگي مي كنه... يه حس بد! خوب مي فهمم چه احساسي داري...
    محمد رضا: خيلي دلم شكسته!
    زيبا: فدات شم ... خيلي خوب دركت مي كنم! خب من هم مرحمتم! هم محرمت ديگه!
    محمد رضا: دوستت دارم زيبا!

    به روند بالا مي گن همدلي كردن ساده... همين! زيبا نه كار برادرش رو تكذيب كرد... نه كار شوهرش رو تاييد! اصلا وارد بازي نشد... فقط احساس شوهرش رو فهميد و باهاش همدلي كرد... حتي راهكار هم نداد! نگفت: عزيزم اشتباه مي كني! اون دوستت داره! اخلاقش اينطوريه! محلش نذار... (اين يعني بي اعتبار سازي/ انكار احساسات/ دادن راهكار)

    - اوقات تنهايي رهاش كن... بذار آسوده باشه! سعي نكن از كارش سر در بياري... سعي نكن! مياد همه چي رو بهت مي گه!

    [color=#C71585]- تو گفتگو ها برنده نباشيد! نمي گم بازنده باشيد! اما سعي نكنيد برنده بشيد

    - از امروز يك تصميم مهمتون رو بهش بگيد و از ايشون مشاوره بخواهيد... يعني بگيد مي خوام نظر تو رو بدونم

    - از امروز فقط يك هفته! هر روز يك نكته مثبت ايشون رو بهشون بگيد... يه روز 10 تا رو نگيد! 10 روز هيچ چيزي نگيد...به جاي فكراي منفي،‌ نكات مثبتش رو پيدا كن و بهش بگو...

    - آرامش براي شما الزاميه!!!! پس تمرينات تنفسي داشه باشيد.. تا افكار مزاحم كم شوند! اين كار رو روزانه انجام بديد

    - 8 ساعت خواب احتياج داريد... بيشتر نه!

    - حتما پياده روي سريع رو در برنامه داشته باشيد يا رقص سريع!

    - يه كلاس ثبت نام كنيد! اصلا فرقي نمي كنه... اما مطمئنم كه كاري هست كه مدتها عقبش انداختيد! شروع كنيد!

    - به خودتون برسيد! از نظر ظاهري! از نظر اطلاعات... از همه نظر

    - لطف كنيد! ببينيد چي مي گم! تقاضا مي كنم لطف كنيد برنامه هاي خودتون رو بذاريد تو اولويت! شوهرتون مال شما مي شه!

    - بعد از ناهار براي شوهرتون افشره گل سرخ توصيه مي كنم... 10 قطره در يك ليوان آب

    - هفته اي يك بار سكس كمه... 2 بار حتما داشته باشيد! با شرايط بهتر و متنوع تر... نمي دونيد بگيد براتون توضيح بدم! ببينيد حتما پيش نوازي طولاني داشته باشيد/ 5 تا 6 تا شمع روشن كنيد/ خوشبو كننده بذاريد تو اتاق/ چراغها رو خاموش كنيد/ حتما موسيقي پخش كنيد!!!

    - فيلتر نكنيد!!!

    - به فكر مادر شدن هم باشيد....

  8. 15 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (یکشنبه 06 شهریور 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از آقای sci و بقیه آقایون سوال دارم

    جناب دانشمند نوشته:
    بي اعتبار سازي: ببينيد هيچ چيزي بد تر از بي اعتبار سازي نيست! شايد بي اعتبار كردن يك همسر خيلي هم عاشقانه و محترمانه اتفاق افتد....اما بي اعتبار كردن، بي اعتبار كردن است و شاخ و دم ندارد! موجب جدايي شديد همسران مي شود




    جناب دانشمند مي شه خواهش كنم در اين مورد بيشتر توضيح بديد.




    جناب دانشمند نوشته:
    - و مهمتر از همه اينكه زني به خودش احترام نگذارد! از خواسته هايش صرف نظر كند! رفتار جرات مندانه اي نداشته باشد...





    جناب دانشمند مي شه خواهش كنم در اين مورد بيشتر توضيح بديد.

  10. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (یکشنبه 06 شهریور 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 20:22]
    تاریخ عضویت
    1390-4-28
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از آقای sci و بقیه آقایون سوال دارم

    برادر گرامی آقای Sci حقیقتا لذت بردم. واقعا لطف کردین و وقت گذاشتین برای پاسخ دهی .چند نکته رو بگم....
    دوستم یک سال از من بزرگتر بود(مجرد) و من میدونستم با پسری هم رابطه داشته (سکس)و دوستی شون قطع شده و خواهر کوچکتری داره که ازدواج کرده و دو تا بچه هم داره ،بعدا فکر کردم واقعا شاید قصدش به هم زدن زندگی ما وگرفتن شوهرم باشه چیزی که بعد ها هزار بار از دهن شوهرم هم شنیدم. نه هوس باز نیست. همدیگه رو هم خیلی خیلی دوست داریم. اون زمان که این مساله پیش اومد ما خیلی بحث داشتیم منم به شدت تنها بودم و اگر میتونستم شاید منم میرفتم یه جا خودم رو خالی میکردم کاری که همسرم میخواست بکنه و با دوستم دردل کنه.اانقدر اون جریان برامون سنگین بود که دیشب که اومدم اینجا درموردش نوشتم وقتی خوابیدم خواب دیدم دوستم اومده با شوهرم میخنده و میگن ما هنوز با همیم!!....اما تلنگر خوبی برامون بود و همسرم فهمید به هر کسی اعتماد نکنه
    حقیقتش وقتی همسرم به اون دخترا مشاوره میداد من شاغل بودم....حقیقتا و به جرات میگم به هیچی نمیرسیدم نه خونه نه زندگی نه همسر و حتی روزای تعطیل هم سرکار بودم.همسرهم هیچ اعتراضی نداشت اما خودم بعد دوسال اومدم بیرون.
    امسال اما اوضاعمون خوب شده.مهربونیم با هم. چند وقته داره میگه اگه تو نبودی من میمردم.خیلی خیلی فشار کاری شدید روشه. خیلی زیاد - کارش هم همش با کامپیوتر و اینترنته و این باعث میشه خیلی شبا من تنها بخوابم و اون بیدار باشه
    اما من واقعا به سرو وضع خودم میرسم.واقعا.و واقعا بهش توجه میکنم.که گاهی فکر میکنم بسه انقدر هم نباید باشه. چون سمت های بالای مدیریتی داره مدام میگم مثلا تو انقدر توانا بودی به اینجا رسیدی وگرنه داداشت یه کارمند معمولیه هنوز.ازش کلی تعریف میکنم. هر وقت بهش میگم که تو تکیه گاه زندگیمونی و یا بهت افتخار میکنم هم خوشحال میشه .اینا بوده اما حالا بیشتر شده -منظورم اینه که فکر کنم اعتبار سازی میکنم
    -فکر کنم مشکل کار من همون شنونده بودنه که نیستم. مثلا میریم نمایشگاه به من میگه هرچی میخوای بخر با هر چقدر پول.اما اگه خودش بخواد یه کتاب یا سی دی برای خودش بخره که به نظرم ضرورت نداره من مقاومت میکنم که مثلا به دردت نمیخوره .....که یه بار برگشت گفت دوست دارم بخرمش خوب....من لحن حرف زدنم مشکل داره.مثلا میخواستیم افطار بریم بیرون ساعت 7 اومد و شدید خسته بود گفت من استراحت کنم یه ربع بعد بریم بیرون گفتم آخه دیر شده ....و همین باعث دعوا شد که چرا تو میگی دیر شده...من دوست داشتم بگه نه عزیزم دیر نشده میریم حالا ببخشید من دیر اومدم ....اما دعوا شد که تو چرا میگی دیر شده.منم گفتم چون میخواستم استراحت کنی و میدونم خیلی خسته ای گفتم کاش زودتر میمدی بیشتر استراحت میکردی بعد میرفتیم در حالی که واقعا دوست داشتم اون حرف رو بزنه اما نشد....من بد صحبت میکنم
    به فکر مادر شدن هستم-همسرم خیلی دوست داره بابا شه-مخصوصا از وقتی برادرش بچه دار شده .اما گاهی فکر میکنم نکنه این بی اعتمادی من به بچه آسیب برسونه یا دعواهامون .اون بچه چه گناهی کرده. مدام من عقب میندازم
    -دیشب بهم برگشت گفت نیاز به یه همکار دارم یه خانمی رزومه برام فرستاده که فلانی هست و آشنا هست از نظر تو مشکلی نداره؟من گفتم نه اگه روابط در حد همکار باشه نه!!!و این دوباره باعث بحثمون شد .گفت منظورت چیه...گفتم یعنی پس فردا خانم به مشکل نخوره شما دلت بسوزه بخوای بهش مشاوره بدی اونم بهت علاقمند بشه!!!آقا اینو نگفتم....کلی به همر یخت.شما دخترا چی فکر میکنید. من تو همین یکی مونم.من قبلا مشاوره میدادم فکر میکردم چیزی بلدم اما بعدا فهمیدم چقدر بزای زندگیم بد بوده. دیگه این کارو نمیکنم. نباید تو این طوری حرف بزنی- این طور حرف زدنت من رو اذیت میکنه و اینا-----اگه میشه درمورد همین لحن حرف زدنم راهنمایی ام کنید

  12. 3 کاربر از پست مفید baran-tanha تشکرکرده اند .

    baran-tanha (یکشنبه 06 شهریور 90)

  13. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: از آقای sci و بقیه آقایون سوال دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran-tanha

    -دیشب بهم برگشت گفت نیاز به یه همکار دارم یه خانمی رزومه برام فرستاده که فلانی هست و آشنا هست از نظر تو مشکلی نداره؟من گفتم نه اگه روابط در حد همکار باشه نه!!!و این دوباره باعث بحثمون شد .گفت منظورت چیه...گفتم یعنی پس فردا خانم به مشکل نخوره شما دلت بسوزه بخوای بهش مشاوره بدی اونم بهت علاقمند بشه!!!آقا اینو نگفتم....کلی به همر یخت.شما دخترا چی فکر میکنید. من تو همین یکی مونم.من قبلا مشاوره میدادم فکر میکردم چیزی بلدم اما بعدا فهمیدم چقدر بزای زندگیم بد بوده. دیگه این کارو نمیکنم. نباید تو این طوری حرف بزنی- این طور حرف زدنت من رو اذیت میکنه و اینا-----اگه میشه درمورد همین لحن حرف زدنم راهنمایی ام کنید

    باران جان

    به موارد رنگی شده توجه کن و یک بار خودت رو جای همسرت بگذار و اینها را بشنو .......

    اینها همان بی اعتبار سازی هست .

    در تکمیل سخنان به جا و حرفه ای جناب sci باید بگم ، ریشه بی اعتبار سازی در بی اعتمادی و باور نداشتن است . حالا چه این عدم اعتماد و باور نداشتن نسبت به خودمون باشه چه نسبت به دیگری .

    وقتی نسبت به خودت باشه ، باعث ضعف اعتماد به نفس و له شدن عزت نفس هست . و نسبت به دیگری هم ، زمینه تو دل خالی کردن ها ، القاء ناتوانی ، حتی پرخاش و توهین ، و شک و تردید ، کنترل گری ، و بی اعتبار سازی ، را فراهم می کند ، که لطمه شدید به عزت نفس اوست .

    پس به شوهرت اعتماد داشته باش و عزت نفسش را حفظ و حتی تقویت کن . تاییدات به جا این مهم را انجام می دهد

    حالا دقت کن به الگوی رفتاری زیر در رابطه با همین مکالمه شما با همسرت . که به جای آن پاسخ شما یک پاسخ مناسب تر ارائه شده .

    شوهر : نیاز به یه همکار دارم یه خانمی رزومه برام فرستاده که فلانی هست و آشنا هست از نظر تو مشکلی نداره؟

    زن : نه ، از نظر من که مشکلی نداره ، شما یک همکار نیاز داری و کسانی هم داوطلب می شوند ، من مطمئنم تو یک فرد مناسب و توانمند برای این کار را انتخاب می کنی . تو مدیری لایق ، محکم و قوی و بسیار توانمند هستی .... عزیزم با جون دلم بهت افتخار می کنم .

    و شاید باران عزیزم تو ندانی که همین کلمات تایید کننده و اعتبار ساز به قول جناب sci چه معجزه ای می کند در قوت بخشیدن به فرد در مقابل هر وسوسه ای .

    یادت باشد همانطور که مشهور است که پشت مردان موفق و قوی همیشه یک زن هست ( یک زن رشد دهنده ) من میگویم پشت مردان ذلیل و ضعیف و شکست خورده ( در هر زمینه ای ) هم یک زن نهفته است . که اغلب خود نمی دانند عامل تبدیل یک مرد به چنین وضعیتی هستند و خود را مظلوم و حق پایمال شده می بینند .


    به تاپیک زیر در این رابطه هم سری بزن ، خالی از لطف نیست :

    با "زن " تا کجا ؟؟؟؟؟!!!



    .

  14. 12 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 06 شهریور 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 20:22]
    تاریخ عضویت
    1390-4-28
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تجربیات من از سرگذشت آقای SCI در جهت حل مشکل بدبینی خودم

    فرشته مهریان عزیزم
    بسیار بسیار از سخن شما لذت بردم و تازه فهمیدم که چه طور باید صحبت میکردم تا با حرفام همسرم و ناراحت نکنم .واقعا ممنونم. حرفای شما و حرفای جناب SCI زو کپی کردم و برای خودم نگه داشتم تا بتونم رو لحن حرف زدنم کار کنم و بازم اگه کمکم کنید چه طور صحبت کنم یه دنیا ممنون میشم. یه دنیا......
    اگه مقاله ای هم در تالار در این زمینه باشه و بهم معرفی کنید سپاسگذار خواهم بود...
    اگر اون موقع که جریان دوستم پیش اومد اینجا رو داشتم..........چه چیزها که هیچ وقت اتفاق نمی افتاد.....
    :(

  16. 4 کاربر از پست مفید baran-tanha تشکرکرده اند .

    baran-tanha (سه شنبه 08 شهریور 90)

  17. #9
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: تجربیات من از سرگذشت آقای SCI در جهت حل مشکل بدبینی خودم

    باران خواهر عزیزم،
    گام اول: به هیچ وجه خودت رو سرزنش نکن بابت گذشته... تموم شد و رفت! به شکل یک تجربه به داستانش نگاه کن!
    گام دوم: آداب گفتگو رو در این پست برای دوستی گذاشتم... نگاهی کنید!
    اداب گفتگوی همسران

    سوالی بود بپرسید...

  18. 3 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (چهارشنبه 09 شهریور 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.