به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 76
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 شهریور 90 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 58 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    متاهل، ولی عاشق دیگری

    سلام
    من 25 سالمه و متاهل هستم نمیدونم اگه مشکلم رو بگم بقیه در مورد من چی فکرمیکنن البته جواب اکثریت رو میدونم ولی باز دوست داشتم باهاتون درد دل کنم
    من 6 ساله که متاهل شدم و متاسفانه ازدواجم تحمیلی بوده و بخاطر همینم هنوزم که هنوزم جای عشق رو تو دلم خالی میبینم .شوهرم آدم خوبیه ولی از نظر عاطفی نمیتونه منو راضی کنه .اصلا اونطوری که من میخوام نیست
    خیلی بهش میگم که چی میخوام و چطوری راضی میشم ولی همش خودشومیزنه به کوچه علی چپ.انقدرام نسبت به من بی تفاوته که حد نداره .فقطمیدونم که خیلی دوستت داره ولی ابراز نمیکنه .اصلا میدونید چیه اون خیلی با خواسته های من فاصله داره .از این ازدواج یه بچه ام دارم که الان میگم ایکاش نداشتمش چون راحتتر میتونستم تصمیم بگیرم /چند وقت بود که دنبال کار بودم تا اینکه از یه شرکت برای همکاری دعوت شدم .در حین همین همکاری با مهندسی که من قرار بود باهاش کار کنم رابطه صمیمی پیدا کردم .نمیدونم چی در مورد من فکر میکنید ولی میخوام بگم که اون تمام چیزایی که من آرزوشو داشتم همسرم داشته باشه داره .اونم مثل من متاهل .تو این رابطه من خیلی بهش وابسته شدم و اونم بدتر از من .طوریکه وقتی فهمیدم دارم بدجوری بهش عادت میکنم خواستم ازش جدا شم ولی نمیزاره من خودمم نمیتونم بدون اون بمونم .اینم میدونم که اگه ازش جدا شم از نظر روحی خیلی داغون میشم .من در کنار اون خیلی آرامش دارم .ولی اینم میدونم که تو کشور ما رابطه زن متاهل با یکی دیگه چقدر بد.ولی شما بهم بگید چیکار کنم .یعنی من حق زندگی کردن ندارم .بخاطر پسرم هیچوقت به جدایی از همسرم فکر نمیکنم چون اصلا دوست ندارم بچه طلاق بشه ولی من چی ؟
    تا کی میخوام وجود این زندگی رو تحمل کنم ؟
    نمیدونم باید چیکار کنم شما بگید ؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 بهمن 90 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-3-26
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,617
    سطح
    23
    Points: 1,617, Level: 23
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    سلام عزیزم از اسمی که انتخاب کردی میتونم دغدغه ذهنیتو بفهمم اما عزیزم هر چه قدر که تو خودت رو تو معرض این رابطه قرار بدی بدتره چون تو دقیقا آرزوهاتو تو وجود اون آقا می بینی ولی از یه طرف خودت هم میدونی ادامه این رابطه با توجه به موقعیتی که تو و اون دارید درست نیست تو گقتی که همسرت تو رو دوست داره اما نمیدونه چطور بیان کنه ببین عزیزم آقایون با توجه به ویژگیهای شخصیتی که دارند نمیتونند علایقشون و احساسشون بیان کنند تو بهتره خودت رو با ویژگی شوهرت تطبیق بدی و در عین حال سعی کنی با کارات اینو تو وجودش تقویت کنی امیدوارم بتونی مسیرتو درست انتخاب کنی

  3. 2 کاربر از پست مفید ghalam63 تشکرکرده اند .

    ghalam63 (جمعه 28 مرداد 90)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    سلام،

    این تاپیک رو مطالعه کنید: عشق یاگناه...


  5. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (جمعه 28 مرداد 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 شهریور 90 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 58 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    ممنونم از همدری شما .ولی شما میگید من بیشتر رو شوهرم کار کنم و اگه بهتونبگم باور نمیکنید من واسه اینکه اونو متوجه کنم چه کارایی که نکردم ولی خب بعضی چیزا ذاتیه و نمیشه کاریش کرد .خودم علنی بهش میگم که بهم توجه کنه .بهش میگم اگه اینکارو نکنی بیرون از خونه دنبال محبت میگردم ولی گوشش بدهکار نیست دیگه عقلم به جایی قد نمیده

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    نمیدونم چی باید بگم به نظر من نباید به شوهر و مهمتر از ایشون به پسرتون خیانت کنید فکر میکنم ارتباط با این شخص رو قطع کنید چون جمع بستن شما 2 نفر فروپاشی دو خانوادست.در مورد رفتار همسرتون هم باید بگم اغلب مردا همین طورن مدام باید براشون روحیه و خواست زنها رو توضیح داد.به هر حال زن و مرد متفاوتند میتونید کتاب دکتر جان گری مردان مریخی زنان ونوسی رو مطالعه کنید طرز برخورد با مردا رو خیلی خوب توضیح داده

  8. کاربر روبرو از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده است .

    گلنوش67 (جمعه 28 مرداد 90)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 10 بهمن 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    264
    امتیاز
    7,391
    سطح
    57
    Points: 7,391, Level: 57
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Created Blog entryTagger Second ClassVeteran5000 Experience PointsSocial
    نوشته های وبلاگ
    2
    تشکرها
    1,724

    تشکرشده 1,825 در 279 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    سلام خواهر خوبم

    واقعا از اینکه این مساله بزرگ در زندگی شما پیش آمده ( ازدواج تحمیلی ٰ عدم علاقه کافی به همسرتان و بی تفاوتی شوهر به احساسات و نیازهای روحی و عاطفی و ... شما ) ابراز تاسف میکنم و با شما همدردی خواهم کرد .

    اما خواهرم : آیا به نظر شما انسان در زندگی خود باید برای رفع از یک مشکل ٰ خود را گرفتار یک مشکل بسیار بزرگتر کند ؟ آنهم مشکلی که میتواند آینده هر یک از شما و فرزندتان را در معرض خطری بزرگ قرار دهد ؟

    من از شما میخواهم به این تایپیک حقیر مراجعه بفرمایید ٰ http://www.hamdardi.net/thread-17499.html

    بر روی تمام موارد ذکر شده خوب فکر کنید ٰ دقت کنید ٰ مطمئنا میتواند کمک بزرگی به شما کند ٰ

    ضمنا همانطور که در این تایپیک اشاره کردم ٰ اگر مشکلتان حل نشد ٰ حتما با مشاور در میان بگذارید .

    دوستدار شما
    مهاجر بینشان



  10. 2 کاربر از پست مفید مهاجر بي نشان تشکرکرده اند .

    مهاجر بي نشان (یکشنبه 30 مرداد 90)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 شهریور 90 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 58 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بگید چیکار کنم؟

    بازم ممنونم از راهنمای شما .ولی باور کنید خیلی سخته که آدم بخواد یه عمر بدون عشق با کسی زیر یه سقف زندگی کنه .من قبول دارم که کارم درست نیست و به گونه ای خیانت به خود و شوهرم محسوب میشه ولی از احساس آرامشی که در کنار اون میکنم لذت میبرم و حس میکنم با بودن او در زندگیم بهتر میتونم شرایطم رو تحمل کنم و یا به نوعی مدیریت کنم .من تو اون 6 سال زندگی مشترک خیلی از احساسات و خواسته های روحی خودم گذشتم ولی شما بگید آخه تا کی باید بخاطر یکی دیگه که با تمام خودخواهی منو وارد زندگیش کرده باید بدون عشق زندگی کنم .بعضی وقتا به خودم میگم وقتی اون با آینده من خودخواهانه برخورد کرده چرا من خودخواه نباشم .چرا من اونطور که دوست دارم با کسی که حس میکنم عشقم رو تو نگاهش میبینم خوش نباشم .تا کی باید بخاطر یکی دیگه از خودم بگذرم در حالی که ذره ای برای این از خود گذشتگی ارزش قائل نیست

  12. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: متاهل، ولی عاشق دیگری

    نقل قول نوشته اصلی توسط دوراهی
    از احساس آرامشی که در کنار اون میکنم لذت میبرم و حس میکنم با بودن او در زندگیم بهتر میتونم شرایطم رو تحمل کنم و یا به نوعی مدیریت کنم .......

    چرا من خودخواه نباشم .چرا من اونطور که دوست دارم با کسی که حس میکنم عشقم رو تو نگاهش میبینم خوش نباشم .تا کی باید بخاطر یکی دیگه از خودم بگذرم در حالی که ذره ای برای این از خود گذشتگی ارزش قائل نیست
    با سلام و احترام
    به تالار همدردی خوش آمدید.
    از اینکه به اعضاء تالار همدردی اعتماد کردید و علیرغم پیش بینی منفی از حرفهای آنها ، باز هم مشکلت را مطرح کردید متشکریم.

    طلاقت رو بگیر
    ممکن است این آقا با شما به خاطر نحوه عملکرد در زندگی قبلی ات باهات ازدواج نکنه، یا ازدواج کنه ، اما همیشه احساس کنه که ممکنه بهش خیانت کنی و از این بابت آزارتان بدهد. یا اینکه با عادتی که در ارتباط با زنان شوهر دار دارد، ممکن است عادتش تکرار شود، اما این خوبی را دارد که احساس لذتت برای مدت کوتاهی ارضاء میشه. و از همه مهمتر آبرویت حفظ می شود(به عنوان یک زن مشکل دار پیش خودت و دیگران مطرح نیستی) اگرچه عذاب وجدان زندگیت را تلخ می کند.
    نگران فرزندت هم نباش. بزرگتر که شد واقعیت رو بهشی می گویی
    می گویی که در زمان کودکی اش، شما شیفته یک مرد دیگر شده بودید و پای آبرو خانواده در میان بود. و شما هم نمی توانستید بی خیال آرامش و لذتی بشوید که در کنار آن مرد داشتید بشوید، همچنین آن هم مرد پاکی نبود که حرمتی برای شما به عنوان یک زن شوهر دار قائل باشد، و اصولا او هم لذت طلب بود و برایش مهم نبود چگونه با زنان شوهر دار ارتباط داشته باشد. لذا طلاق گرفتید و آبروی خود و همسر و فرزندتان را حفظ کردید.

  13. 12 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (چهارشنبه 09 مرداد 92), مدیرهمدردی (جمعه 28 مرداد 90)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 شهریور 90 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 58 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: متاهل، ولی عاشق دیگری

    باز هم تشکر میکنم بابت اینکه وقت شریفتون رو برای خوندن این تاپیک گذاشتید .بابت راهی که برام پیش پا گذاشتید ممنونم ولی بهتر بود قبلش بهتون میگفتم که من از بخت بدم از خانواده خوبی برخوردار نیستم یعنی اگه طلاق بگیرم مثل این میمونه که از زندان افتادم توی زندان بزرگتره دیگه .من دوران مجردی سختی داشتم و همش با عقاید و طرز فکر خانواده ام در جدال بودم .داشتن برادر معتاد بی تعصب که میدونم اگه طلاق بگیرم از فرداش برام انواع خواستگار میخواد پیدا کنه و یا مادر دهن بین که اونم میدونم دست کمی از برادرم نداره .راستش من اگه بگم که واقعا آدم تنهایی هستم دروغ نگفتم .پدرم به رحمت خدا رفته .و از طرفی هم بخاطر آینده پسرم سعی میکنم کمتر به راهی که گفتید فکر کنم چون خانواده همسرم هم از نظر فرهنگ و شعور دست کمی از خانواده خودم ندارن .اینکه از شوهرم طلاق بگیرم و بخوام با کسی که حس میکنم عاشقشم زندگی کنم شک ندارم که اگه مطلقه بشم فرید یعنی همون که عاشقم در ازدواج با من لحظه ای درنگ نمیکنه .میدونید من در رابطه با عشقم میخوام خودخواه باشم ولی نمیتونم آینده پسرم رو به خطر بندازم .فکر میکنم پسرم زیر سایه خودم بهتر تربیت میشه و آینده اش تامین .و از طرفی هم بودن من با فرید علیرغم اینکه به من واقعا آرامش روحی میده از طرفی برام یه مشوق متعهد برای پیشرفتم تو زندگیه .و از همه ی اینها گذشته شوهرم به هیچ عنوان راضی به طلاقم نمیشه .من حتی در دوران نامزدی برای اعلام نارضایتی تا پای خودکشی رفتم ولی بازم راضی نشد که ازم جدا بشه و حالا هم که ازم یه بچه هم داره به هیچ عنوان طلاقم نمیده .نمیدونم که دیگه باید چیکارش کنم .باورتون نمیشه اگه بگم من و شوهرم هیچ سنخیتی با هم نداریم .خانواده من و از طرفی خود شوهرم با آینده من بازی کردن و حال من موندم و یه دنیا درد تو دلم که با این شرایط روحیم چیکار باید کنم .مثل آدمایی میمونم که نه راه پس داره نه راه پیش .خیلی دلم به حال خودم میسوزه .تا خواستم به خودم بیام شوهرم دادن اونم به اجبار و حالا که دارم خودمو میشناسم پا تو جاده ای گذاشتم که از دید همه چیزی جز خیانت نیست .چندین بار خواستم پا رو دلم بزارم و از فرید جدا بشم ولی اونم دیوونه تر از من به هیچ عنوان قبول نمیکنه و میگه مرور زمان همه چی رو حل میکنه و به هیچی فکر نکن و در کنار من به زندگیت ادامه بده .یه بار به طور جدی ازش خواستم که همه چی رو تموم کنه تهدیدم کرد که اگه اینکارو کنم میاد جلوی در خونه و دیگه نه فکر آبروی خودشو و نه فکرآبروی منو میکنه .بهم گفته اگه تو نباشی نمیخواد زندگی خودم رو هم داشته باشم .میدونید اونم حس میکنه از وقتی که با من آشنا شده با همسرش بهتر میتونه کنار بیاد.منم آدمی نیستم که به قربون صدقه و این چیزا زود رام بشم .من فرید رو خیلی دوست دارم تا حدی که بعضی وقتا فکر میکنم واقعا مال اونم ولی از طرفی هم نمیتونم با عذاب وجدان خودم کنار بیام .واقعا دیگه نمیدونم که چطور باید بهتون توضیح بدم .فقط برام دعاکنید

    فقط یه چیزی دیگه ام رو هم بهتون بگم که اگه همسرم علیرغم اینکه بهش علاقه ای نداشتم قدری برای احساس و عواطف من ارزش قائل میشد حتی اگه بازم احساس میکردم که عاشق فرید شدم به خدایی که خودش میدونه تو چه حالیم هیچوقت سمت فرید نمیرفتم و بازم مثل همیشه پا رو دلم میذاشتم .ولی باور کنید دیگه از سرخوردگی احساسم خسته شدم .نمیتونم با عقاید و خواسته ی دلم کنار بیام .بعضی وقتا البته بیشتر اوقات به فکر خلاص کردن خودم میفتم و میخوام خودم رو نابود کنم مثل چند سال گذشته ولی بازم ترس از خدا و عقاید و دلم نمیذاره پا پیش بزارم .واقعا خسته شدم از این وضعیت .

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: متاهل، ولی عاشق دیگری

    دوست عزيزم
    خيلي از خوندن سرگذشتت ناراحت شدم. نداشتن خانواده حامي و نداشتن همسري كه مورد علاقه اتون باشه خب خيلي سخته. ولي فكر نمي كني كه داري راحتترين كار رو انجام ميدي. يعني در پناه شوهر بودن (حالا از لحاظ احساسي هم سرد) و استفاده از امكانات يك زندگي زناشويي و عاشقي كردن با يه مرد ديگه در سپر خوشبختي پسرتون. ببين من بدترين حالت رو برات تصور مي كنم كه اميدوارم هيچ وقت برات پيش نياد ولي تا حالا فكر كردي كه اين پسرت كه انقدر هم دوستش داري اگه روزي متوجه رابطه مادرش با شخصه ديگه ايي بشه چه عكس العملي خواهد داشت؟ ببين عزيزم من...عادت به قضاوت كردن در مورد زندگي ديگران رو ندارم چون معتقدم كه خداي نكرده ممكنه خدا براي آزمايش من رو هم در اين شرايط قرار بده. در نتيجه مي گم من اگر جاي شما بودم.. چه مي كردم... اول از همه حلاجي اين موضوع رو مي كردم كه ايا من پا به مسير هوس گذاشتم يا نه...ببين يه زماني عاشق كسي مي شي و مي خواي براش بميري ولي بعد از گذشت چند وقت مي بيني نه يه لرزش دل بيشتر نبوده. الان شما چند وقته كه با اين همكارت رابطه داري؟
    شما دو نفر بيشتر از اين كه همديگه رو دوست داشته باشيد به نظر مي رسه سوپاپ اطمينان هم براي زندگي مشتركتون شديد. ايشون با شما زندگي خودش رو بهتر تحمل مي كنه و شما با ايشون. آيا تضميني هست كه بعد از حذف مرد و زن زندگي اتون ايده ال هاي زندگي اتون رو در هم پيدا كنيد. شايد شما داريد اون نيمه ناقص همسر ايشون رو پر مي كنيد كه بعد از حذف همسر ايشون نيمه شما براي اون كافي نباشه. يا ايشون هم همينطور.
    بعد از بررسي اين مرحله و تمام زندگي زناشويي خودتون به صورت مستفل و به دور از وجود اون آقا ..اگه به اين نتيجه رسيديد كه شوهر شما به هيچ علايم هشدار دهنده توجه نمي كنه من جاي شما بودم جدا مي شدم. درسته سخته اين كار سخت تر از رابطه داشتن در ولاي حمايت شوهرتون ولي كار درست تري ايه. بايد با خانواده و شوهرتون بجنگيد ...مشكلات مالي رو هندل كنيد و مستقل بشيد...يك تنه مقابل مشكلات بايستيد ولي حداقل اينه كه عذاب وجدان نخواهيد داشت. هيچ تضميني هم وجود نداره كه عشقتون با شما ازدواج كنه.
    دوست من...شما آسون ترين راه رو براي خودتون انتخاب كرديد. مثال شما مثل كسي است كه تو شركتي كار مي كنه ولي از جو شركت و مدير عامل راضي نيست ولي به جاي سعي در تغيير يا استعفا دادن شروع به كش رفتن و دزدي از وسايل شركت مي كنه.
    در مورد اين كه عشقتون هم مي گه اگه با من ادامه ندي ميام و آبرو ريزي مي كنم هم باز به نظر من ايشون به صورت خود خواهانه شما رو دوست داره و بيشتر همون چريان سوپاپ اطمينان والا هيچ عاشقي حاضر به رسوا كردن و تو مخمصه قرار دادن معشوقش نيست.
    به هرحال خيلي با دقت به اين مساله نگاه كن. شايد بهتر باشه كه كارت رو عوض كني كه كمتر با ايشون در تماس باشي تا بتوني با تجزيه تحليل بيشتر اين مشكل رو حل كني.

  16. 5 کاربر از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده اند .

    الميرا1358 (سه شنبه 01 شهریور 90)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.