:Pسلام .من در این دنیای در نهایت پوچ خوش بختانه یا بد بختانه 22سال از خدا عمر گرفتم .در این 2دهه زندگی یک شکست عشقی داشتم و بد از آن به خودم قول دادم که دیگه حداقل من عاشق نشم طرف مقابلم عاشق من بشه.من هنوز امید وار ومنتظر برگشت شاید عشقم هستم .در خودم حس میکنم که شاید من هم از اون زمره ادمهایی باشم که بعد از دوری بسیار به معشوقه یا عشق اسطوره ای خود برسند .جریان جدایی من و اون مفصله واحتیاج به راه نماییم برای برگردوندنش دارم .در حال حاضر با شازده ای دوست شدم که متولد شهریور ماه است که تند و اتشین در مسائل ... میباشد بر عکس من که این مسائل رو بعد ازدواج مجاز میدونم به همین دلیل حدود 5ماه است که فقط تلفنی یا اس.ام.اس در ارتباطیم .البته یه اخلاق بدی که داره اینه که خیلی دیر بدیر از طرف اون تماسی حاصل میشه .منم در مقابل زرنگی اشون 3ماهی میشه که فقط اس.ام.اس انهم به ندرت میزنم .همیشه هم بهونه داره که سرم شلوغه ووقتی هم درخواست میکنم که دوستیمون رو به پایان ببریم مثل بچه مظلوما میگه نه بعدش هم میخواد به من به قبولونه که شما دختر هائید که دم از جدایی میزنید.پسر خیلی با شوریه هر وقت با هم صحبت میکنیم پر از انرژیه فقط بخاطر مسئله سکسش ازش دوری میکنم که نکنه از پاکیم از این نظر کم بشه.میخوام بهم بگید چه کهر کنم که علاقهمندش کنم که دوستی مون تبدیل به عشق بشه وازدواجم بشه بد نیست ضمنا من بهش گفتم کسی ودوست داشتم .2بار حرف این رو زده که اگه فکر میکنی قصد من ازدواجه نیست منم به خاطر اینکه کم نیارم زدم تو حالش گفتم برو بابا کی به ازدواج به تو فکر میکنه وقتی هم هیچ شناختی نسبت به تو خانوادت ندارم .البته ته دلم میگم اخه چرا قصد ازدواج نداری خره .اون هم 25 سالشه از نظر مادی هم وضع نسبتا خوبی دارن.حالا میگید چه کارش کنم رهاش کنم یا مثل عنکبوت بهش بچسبم.