معنای چاپلوسی از لغتنامه شادروان علی اکبر دهخدا
چاپلوسی
چاپلوسی . (حامص ) تملق . چرب زبانی . خوشامدگویی . دُم لیسه . کرنش . ذَملَقه ، چاپلوسی و با همدیگر نرمی نمودن . مَلِق ، چاپلوسی و دوستی و نرمی بسیار کردن و به زبان بخشیدن نه به دل . (منتهی الارب ) : بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب زبانی کردن . (کلیله ودمنه )
چو ویسه فتنه ای در شهدبوسی
چو دایه آیتی در چاپلوس
نظامی (خسرو و شیرین )
بر در خرگه ، سگان ترکمان
چاپلوسی کرده پیش میهمان
مولوی
به دلداری و چاپلوسی و فن
کشیدش سوی خانه ٔ خویشتن
سعدی (بوستان )
از هواداری ما و تو چو مستغنی است یار
ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا بکی ؟.
کمال خجندی
علاقه مندی ها (Bookmarks)