مشکلات من و همسرم(مشکلم خیلی خیلی جدی شده.....)
سلام به همه دوستان خوبم
یه مدتی تصمیم گرفتم تایپ جدیدی باز نکنم و تمام نکاتی که دوستان تو تایپهای قبلیم که لینکشو گذاشتم را اجرا کنم که از sci عزیزم و شمیم بهاری خیلی ممنونم و ازشون بازم راهنماییم کنند
http://www.hamdardi.net/thread-16347.html
http://www.hamdardi.net/thread-16573.html
خدا رو شکر یک ماهی همه چیز خوب و آروم بود ولی با چه شرایطی نه من خانواده ام رو می دیدم و نه اون و همسرم می گفت هر کس تنها خانواده اش رو ببینه که من نپذیرفتم و خلاصه اینطوری شد که از دیدن خانواده ها محروم شدیم
من با شیوه سکوت پیش می رفتم و در مقابل تمام رفتارهایی که اذیت و ناراحتم می کرد تنها سکوت می کردم به ظاهر همه چیز آروم بود ولی من و می دونم حتما اون یه خلا بزرگ داشتیم بنام خانواده هامون تو زندگیمون
مثل مجرمی که تو زندان باشه و بگیم جرمی مرتکب نشده بودیم!!
و دلم همیشه آشوبه و اضطراب دارم که اگه تمرین تنفس جناب sci نبود که الان .......
بدیش اینکه خانواده من توی این قضیه کاملا بی تقصیر بودن و الان دارند اذیت میشند
تا دوباره سر موضوعی(مسئله ی مهمی رو بهم نگفته بود) پنج شنبه شب دعوامون شد هر چند مثل همیشه میگه تو مقصری و من که همه جوره تو این یه ماه تحمل کرده بودم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و به شدت عصبانی شدم
روی مهارت های گفتگو که sci عزیز بهم آموزش داده بود هم خوب فکر کردم و هم سعی کردم اجراش کنم ولی هر موقع می اومدم درباره موضوع خانواده هامون صحبت کنم همسر گرامی موضع کاملا تدافعی می گرفت که نه همدلی و نه اعتبار سازی و نه هیچ چیز دیگه ای روش تاثیر نداشت و منم به انجا می رسیدم که گفتگو تخریب شده و بی خیال می شدم و بحثو جمع می کردم
البته یه کم حق داره چون همیشه قبلا تا می اومدیم درباره موضوعات مهمی صحبت کنیم کار به دعوا می کشید و اون فکر میکنه الانم همین طوریه و باید دعوا کنه
حالا مشکل اینجاست وقتی من مهارت گفتگو رو بلد باشم ولی اون هیچی ندونه این یاد گیری من به چه کاری میآد
در مورد مسئله خانواده هامون چی کار کنم هر چی حرفم می زنم فایده نداره؟
سه هفته ای میشه هیچ کجا نرفتم و جز سر کارم دچار افسردگی شدم خیلی وقتا تو تنهاییم گریه می کنم به هیچ کسم نمی تونم دردمو بگم به خانواده بگم نگران میشند به همسر بگم که اینطوریه
در ضمن مشکل احساسی من با ایشون هم چنان باقیست و از نظر ابراز احساسات کلامی در حد زیر صفر هستند
به خدا یکی از شاد ترین دخترا بودم که ازدواج با مشکلاتش دمار از روزگارم در اورده
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)