سلام
مشکلی که مطرح می شه مربوط به دوست بنده است که من از زبان ایشان برای شما بازگو می کنم
2سال است که با فردی اشنا شده اند یعنی ازشان خواستگاری کرده اند . که از نظر خانوادگیخانواده ی خوب و مناسبی هستند اما مشکل مربوط به خود پسر می باشد او نقاط خوب و بد بسیاری دارد مثلا پسر مهربون باسواد با اخلاقی هستند ::اهل کار و خانواده دوست اما متاسفانه مشکلشون از دوره ی نو جوانی نشات می گیرند وقتی که با کتاب صادق هدایت اشنا می شوند تقریبا مثل او شده اند :P تا به حال چند بار به خودکشی فکر کردند دنیا براشون پوچ و بی معنی است ::بعضی مواقع افسرده هستند اما می گه اگه ازدواج کنم بهتر میشم اما من نمی تونم ریسک کنم اما با این حال به او علاقه هم دارم اخه خود م (دوستم) هم بعضی مواقع به پوچی میرسم البته نه به شدت او .به خاطر همین افکار به اون دنیا هم اعتقادی ندارند :نماز هم نمی خونند البته به خدا اعتقاد دارند اما به اون دنیا نه این در حالی هست که خانوادشون خیلی خیلی مذهبی هستند به نظر شما من چه کار کنم خواهش می کنم منو راهنمایی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)