سلام
راستش من یک خانمی رو میشناختم که خیلی خیلی دختر خوبیه. فقط چند مشکل داشت : خوشگل نبود، از من 7 ماه بزرگتر بود، خانوادش از نظر مالی متوسط بودند و از نظر موقعیت تحصیلی هم از من پایین تر بود. به خاطر این دلایل خوب دلم نبود که باهاش ازدواج کنم اما از بس از خوبی هاش شنیدم، دلمو زدم به دریا و با وجود اون تردید هایی که داشتم باهاش عقد کردم.
مدت دو هفته از دوران عقد رو باهاش بودم و خوب واقعاً حس کردم که از نظر اخلاق و تعهد و صداقت و ... خیلی دختر خوبیه و حتی ظاهرش هم تقریباً دلنشین بود.
بعدش من رفتم خارج از کشور (دانشجو هستم) و ایشون ایران موند تا بعداً بیاد .
متاسفانه اون تردید ها الان شدیداً اموده سراغم و من هی افسوس می خورم که چرا اونو گرفتم، می تونستم یک دختر خیلی خوشگل بگیرم . کاش حداقل از نظر موقعیت تحصیلی در سطح من بود و ....
حتی همش تو ذهنم به گزینه های دیگری که مشد بگیریم فکر می کنم. باور کنید نمیخوام فکر کنم ناخودآگاه میاد تو ذهنم و بعدش اصلاً سردرید میسم.
متاسفانه ایشون گیر داده بود که چرا ناراحتید و ... ، من هم صادقانه گفتم که موقع عقد من تردید داشتم و حالا هم این افکار اومده سراغم. اوایل ایشون خیلی خوب درک می کرد و می گفت ممکنه به خاطر اینه که از من دوری و خوب اونجا دختر های خوشگل زیاد هست و .... و کمک می کرد که این افکار ازم دور بشه. اما یه روز گفت که دیگه نمی تونه تحمل کنه چون الان یک ماهه که هنوز تو این افکار رو داری. بعد گفت واقعاً فکر می کنه بهتره ما از هم جدا شیم . گفت نمی تونه اینجوری بعداً تحمل کنه. گفت می ترسم بعداً تو زندگیم تو غربت همش اینا رو بزنی تو سرم.
من احساس می کنم احتما داره چون تازه عقد کردم این افکار زود گذر باشه و بعداً از بین بره.
حتی خودم فکر می کنم که اشتباه کردم این خانم رو گرفتم چون این تردید بعداً باعث میشه من باهاش بد رفتاری کنم. از طرف دیگه فکر می کنم چون ایشون خیلی مهربون و خوش اخلاقه بعداً تو زندگی کم کم محبت ایشون می افته تو دلم و حتی ممکنه عاشقش بشم.
خدایی نمی دونم چیکار کنم. الان هی اصرار داره که اجازه بدم جدا شیم ازهم. میگه حتی یک سکه هم نیم خواد . فقط می خواد تا فرصت داره جدا شه که گزینه های محتمل واسه ازدواج رو از دست نده.
من از یه طرف می بینم دختر خیلی خوبیه ذاتاً و خوب کمتر دختر اینجوری مطیع و صبور دیدم اما از طرف دیگه میگم شاید بهتر باشه جدا شیم و من برم یک دختر خوشگل پولدار بگیرم که در عین حال می تونه خوش اخلاق هم باشه. بعد مطمئناً باهاش بد حرف نمی زنم و این بنده خدا هم راحت میشه.
واقعاً نمی دونم چی کار کنم؟ اگه فکر می کنید بهتره این دختر رو دو دستی بچسبم لااقل بگید چی کار کنم که این افکار ازم دور شه؟ اصلاً آیا این افکار طبیعیه ؟ آیا هر مردی بعد از عقد به گزینه های دیگه ای هم که می تونست داشته باشه فکر می کنه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)