به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 تیر 90 [ 12:57]
    تاریخ عضویت
    1389-9-25
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,843
    سطح
    25
    Points: 1,843, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    الان جواب بدین که کلافم

    سلام

    نمیدونم منو کسی یادش میاد یا نه . بازم دعوامون شد بازم تو دعوامون حرف طلاقو کشیدیم وسط با اینکه هم من دوسش دارم هم اون ولی نمیدونم چرا حرف همو نمیفهمیم شاید مساله همین تفاهمه که همه میگن . مشکل این سری در مورد این مسالست که شوهرم عاشقه ماهی گیریه . اینو اول ازدواجمون به من گفت . گفت که من عاشق طبیعت و ماهی گیرییم و ممکنه هر هفته یا یه هفته در میون برم با دوستام شب بیرون (اینو بگم مطمئن که تفریحش سالمه ). من هم مخالفت کردم و گفتم ازدواج با عالم مجردی فرق داره و شما باید تعادل رو حفظ کنی و قول داد که رعایت کنه . ولی چشمتون روز بد نبینه یکسره تو مهمونی ها وخاطرات و هر چیزه دیگه بحث ماهی گیریه . تا تعطیلی میشه اولین چیزی که یادش میاد ماهی گیریه . منو حساس کرده به این مساله . حتی چند بار بیان کرده که دوستش برای راضی نگه داشتن زنش چک پول میده و زیشو اینطوری راضی میکنه که اخر هفته به ماهی گیری بره . همش میگه تا ماهی گیری نرم ارامش نمیگیرم و خستگیم در نمیره. این باعث میشه من احساس بی اهمیتی برای اون داشته باشم احساس میکنم هیچ نقشی در ارامش شوهرم ندارم و زیاد از کنار من بودن لذت نمیبره . ولی اینو نفی میکنه و میگه شما جای خود ماهی گیری جای خودش. در صورتی که دارم میبینم اون ذوق و شوقی که همیشه موقع ماهی گیری داشته هیچ وقت از با من بودن نداشته. منو حساس کرده شدید. ایا شما به من حق میدین؟
    قابل ذکره که در ماه پیش 2 بار با دوستاش قرار بیرون گذاشت که همش همراه با ماهی گیری بود. البته منم بودم. دو هفته بعدش تنهایی با دوستاش رفت ماهی گیری. هفته بعدش تولد من بود طفلک نتونس بره!!! هفته پیش تا فهمید طعطیلیه اولین چیزی که گفت اخ جون میرم ماهی گیری !!!! من هم ناراحت شدم گفتم بی انصاف نمیشه بگی اخ جون خانمم با هم برنامه بزاریم بریم بیرون ؟ اخم کردو گفت من که خیلی وقته نرفتم خیلی ملاحظتو میکنم . کلی ناراخت شدم گفتم این همه ملاحظه میکنم بازم میگه من خیلی وقته نرفتم! تا اینکه این هفته 4 روز رفت سفر کاری و خسته برگشت و کلی ابراز خستگی و .... کرد . خیلی هم ابراز دلتنگی برای من کرد.منم خوشحال که اخر هفتست و میریم تفریح! فردا صبج نشده قرار ماهی گیری با دوستاش گذاشت و رفت . من دیگه نتونستم دووم بیارم . sms دادم که تو به خواسته های من بی اهمیتیو دوسم نداری .
    از ماهی گیری اومد خیلی توپش پر میگه تو چرا اعتراض میکنی . من اول ازدواج گفتم و تو هم گفتی مشکلی نداری.!!! من هم در جوابش گفتم چرا مشکل دارم و نسبت به این مساله حساس شدم. میخوام یه کم ماهی گیریتو کم کنی. ماهی گیری یه بار در ماه مشکل نداره ولی بیشتر به زندگیمون داره لطمه میزنه و در جواب گفت من عاشق ماهی گیریام و کم نمیکنم. میگه احتیاج به 2 یا 3 بار ماهی گیری در ماه داره !! حتما باید بره ...پس نقش من این وسط چی میشه ؟ من چی ؟ این قدر بحث کردیم کوتاه نیومد و گفت من کوتاه نمیام اگه نمیتونی با این مساله کنار بیای باید جدا بشیم!!! ببینید حاضر شد به خاطر ماهی گیری بحث طلاق و بکشه وسط خیلی ناراحتم . اگه دوسم داشت به خاطر کم کردن حساسیتم یه کم ماهی گیریشو کم میکرد . خیلی در برابر خواسته هام مقاومت میکنه دیگه دارم کم میارم. خیلی با من میجنگه احساس بی وجودی میکنم . احساس میکنم دیگه حرفام برای شوهرم ارزش نداره و تحویلم نمیگیره . 2 ماه دیگه جشن عروسیمونه و هنوز اندر خم یه کوچه ایم . جالبه میگه تو با این مساله من مشکل داری خودتم برو درخواست طلاق بده من که مشکلی ندارم . ببینید چطور رو اعصاب راه میره . هر مشکلی رو مطرح میکنم میگه مشکل خودته من که باهاش مشکل ندارم چرت میگی مسخرست . برو خودت با کسی حرف بزن حلش کن . ادعا داره هیچ احتیاجی به همفکری و مشاوره با کسی نداره و همه چیزو درست میگه . خسته ام احساس میکنم با یه ادمی زندگی میکنم که هیچ درک درستی از نیازهای خانما نداره و خیلی خود خواهه . میگم تورو خدا یه کم کتاب بخون بدونی تو عالم زنا چی میگذره میگه همش چرته نیاز ندارم !خیلی با هم بحث میکنیم و خسته شدم خسته شدم . این دفه محاله پا پیش بذارم و میخوام 10 روزی جوابشو ندم تا از این حرفش که بین منو ماهی گیری , ماهی گیریشو انتخاب کرد بد جور پشیمون بشه . البته اینقدر مغروره که ممکنه زنگ نزنه . خیلی مرد غد و مغرور بده خیلی ادمو عذاب میده چی کار کنم چی کار کنم دارم دیوونه میشم . هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه و اصلا نمیتونم با این مساله کنار بیام . الان به خاطر ماهی گیری پیشنهاد طلاق میده( هر چند فرمالیته) و لی پس فردا به خاطر یه چیز دیگه . از این کارش خیلی بدم اومد به نحوی که داره از خودشم بدم میاد . دارم ازش کینه به دل میگیرم فکر نمیکنم به راحتی فراموش کنم . به نظر شما چی کار کنم که دیگه این کارشو تکرار نکنه ؟ تهدید طلاقو و لجاجتشو میگم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    می دونم وقتی کسی احتیاج به کمک داره چه قدر بد می شه جواب نگیره.مخصوصا با این عنوانی که گذاشتی انتظار جواب سریع داری.من خودم منتظر کمکم و حس تو رو دارم الانم هر چی به فکرم می رسه میگم ان شاالله صبح بقیه کمک می کنن.
    اول از آخر بگم و حرف آخره همسرتون که مطمئن باشید چون عصبانی بوده گفته پس هیچ کینه نداشته باش.اون نخوسته بین تو و ماهیگیری یکیو انتخاب کنه.فقط از گیر دادنت خسته شده اون حرفو زده.
    تو زیادی حساس شدی البته قبلا هم گفتم این حساسیت های بیش از اندازه ما زنا کارها رو می پیچونه.به نظرم ما زنا به هر چیز حساس می شیم نباید به هیچ وجه بذاریم همسرمون بو ببره.یه خورده فکر کن تو می تونستی کم کم از بخوای نه با گیر دادنت.یه چیز دیگه به این فکر کن تو همسرتو دوست داری و اون با ماهیگیری آروم میشه پس تو باید خوشحال باشی که اون داره لذت میبره.باور کن این به نفعه تو هم می شه و با انرژی بیشتر بقیه روزها می یاد پیشت.گاهی گذشت خوبه بذار همسرت به این تفریحه سالم ادامه بده و خدا رو شکر کن به جای این عادت نداره بره تو چت روم و با هر کس با هر جنسی لاس بزنه.و...
    اگه می تونی این گذشت رو در مورد همسرت انجام بدی مطمئن باش جبران می کنه اگه هم نکرد ناراحت نشو تو بدون چشم داشت بگذر عزیز

  3. 2 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (یکشنبه 19 تیر 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 مهر 90 [ 00:42]
    تاریخ عضویت
    1390-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,352
    سطح
    20
    Points: 1,352, Level: 20
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 37 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    عزیزم خدارا شکر کن که ماهی میگیره؟
    شوخی کردم گلم خیلی حساس شدی اینم بگم هرچی تو بیشتر بگی اون بیشتر تمایل داره که بره
    اعتراض نکن دایم نق نزن یه مدت باهاش برو
    اصلا بخواه که با هم برین تنها بی دوستاش شاید این وابستگی به دوستاشه نه ماهیگیری
    تو چقد محبت میکنی چقد تلاش میکنی درکش کنی ؟
    باورت نمیشه شوهر من برای فوتبال مثل شوهر شما بود موضع نگرفتم بلعکس نشستم پا به پاش فوتبال دیدم وقتایی که سر کار بود نتیجه هارا واسش sms میکردم خلاصه منی که به عمرم 1 ثانیه پای فوتبال ننشستم شدم کارشناس داوری و فوتبال اونم اینو که دید باورت میشه الان اگه بدونه من سریال میبینم نمیزنه فوتبال؟؟؟؟
    به کم از خود گذشتگی و صبر البته بدون هیچ نیش و کنایه و منت اثری داره که خدا میدونه
    اینم بگم من تو 6ماه شوهرمو عوض کردم پس تو هم میتونی

  5. 3 کاربر از پست مفید lilio تشکرکرده اند .

    lilio (شنبه 18 تیر 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 تیر 90 [ 12:57]
    تاریخ عضویت
    1389-9-25
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,843
    سطح
    25
    Points: 1,843, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم


    دوباره سلام

    چند بار گفتم که چی میشه به جای دوستات با من بری میگه جاهایی که ما میریم خطرناکه امنیت نداره نمیشه تنها بریم بهونش جوره . نخیر با دوستاش بیشتر حال میده .یکی خودشو بذاره جای من شوهر شما تفریحشو به شما ترجیح بده و احساس کنید داره با شما به خاطر اون میجنگه حتی حرفه طلاقو وسط میکشه چه حسی بهتون دست میده؟؟ میترسم پس فردا به خاطر یه مساله دیگه منو کنار بزنه و منو تو اولویت چندم قرار بده این درست نیست . پس تکلیف تعهد و هواداری خانم و گذشت ایشون چی میشه ؟ همش ما خانما باید گذشت کنیم؟! مردم از بس از اون گذشت ندیدم این فکر میکنم عاقبت خوشی نداشته باشه اگه متوجه بشم که دارم همش من گذشت میکنم . به نظر شما ما خانما احتیاج به یه کم نرمی و محبت و ناز کشی نداریم؟ اصلا از این حرفا خبری نیست چی کار کنم ضوهرم یه کم نازمو بکشه و گاه گاهی کوتاه بیاد ؟

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    سلام خانمی
    بنظرم بشین با خودت کاملا فکر کن. بالاخره شوهرت اون اول علاقه اش به ماهی گیری رو عنوان کرده و من متوجه نشدم که شما در اون ابتدا که علاقه .و وابستگی ای میون نبوده چی جواب دادین بهش.
    اما چیزی که هست نمی تونین به راحتی و به سرعت ازش بخواهین که ماهیگیریش رو کنار بزاره و بهتره که خودتون رو با ماهیگیری اصلا مقایسه نکنین.
    گفتم با خودت فکر کن و اون اینکه ببین واقعا اونقدر دوستش داری که بتونی این علاقه اش رو هم بپذیری یا نه. اگه می بینی جوابت منفیه و از اونجاییکه هنوز عروسی نکردین، یه تصمیم جدی بگیر.
    اما اگه می بینی ارزش زندگی رو داره، باید همزمان رو خودت و خودش کار کنی. در مورد خودت باید به ماهی گیری علاقه پیدا کنی و سعی کنی درست و حسابی یاد بگیری و ازش لذت ببری (من شنیدم که برای آرامش و اعصاب بسیار مفیده).
    وقتی شما هم به موضوع مورد علاقه شوهرت علاقه داری و راجع بهش اطلاعات داری پس می شی یه یار و همراه خوب براش و از بودن در کنارت در هنگام ماهیگیری کلافه نمی شه.
    حالا دیگه نمی تونه بهانه بیاره که ما جای خطرناک با دوستام میریم و تو نمی تونی. چون اگه قصذش از ماهیگیری بدست اوردن آرامش باشه نیازی به جای خطرناک نیست. بزار از کنارت بودن به وجد بیاد به این صورت که پابه پاشی و می تونی تبادل اطلاعات باهاش داشته باشی. خودت هم علاقه داری و همش غر نمی زنی و منتظر نیستی برگردی خونه.
    اون وقت اگه بازم دیدی دلش می خواد با دوستاش بره پس ماهیگیری بهانه ست و شاید کلا رفیق بازه.
    بنظرم بهتره عروسی تون رو هم عقب بندازی تا تو این زمینه به نتیجه برسی. (ماهیگیری خودش بئ نیست ولی رفیق بازی افراطی بده)
    این نظر من بود تا دوستان دیگه هم تاییدش کنن یا نه.

  8. 4 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (یکشنبه 19 تیر 90)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    سلام دوست خوبم
    من هم به نوعی مشکل تو رو دارم و داشتم
    فرق من با تو اینه که من دوران نامزدی اصلا با این قضیه در گیر نبودم و همسرم بیشتر اوقاتش رو با من بود ولی الان ازدواج کردیم این مسئله خیلی خیلی پر رنگ شده به طوری که هر هفته که اون می خواد بره جای مورد علاقه اش ما یه دعوای حسابی می کنیم
    الان یک ماهی است که به خاطر من ترک عادت کرده
    ولی از قدیم گفتن ترک عادت موجب مرضه شرایط طوری شده که نسبت به من بی اندازه سرد شده و الان دیگه من می خوام بره ولی با من رفتارش عادی باشه
    قبل از اینکه بری سره خونه و زندگیت مشکلت رو حل کن
    من نمی دونم راهش چیه ولی سعی کن حساسیت نشون ندی و خودت هم به این علاقه اش علاقه مند بشی و باهاش همراهی کنی اگر از حالا بخوای موضع بگیری اوضاع بدتر از اینی که هست میشه
    چون مردا رو از علایقشون دور کنی بهت می گن جلوی آزادی مارو گرفتی و ......
    باهاش بشین صحبت کن و یه روند متعادل برای رفتن به ماهیگیری بذارید مثلا دوهفته برو دو هفته نرو و باهم باشیم
    ولی حتما این مشکل رو حل کن نشو مثل ما که الان 4 ساله از ازدواجمون می گذره و هنوز هیچ راه حلی برای این مشکل پیدا نکردیم و یااون داره اسیب می بینه و یا من.......
    حتما حتما با لطافت و ارامش در این باره صحبت کن اگر هر بار بخوای سر مسئله باهاش دعوا کنی ذیگه اگه بخوای هم با ارامش در این باره باهاش حرف بزنی ناخوداگاه اسمش بیاد دعوا و جر و بحث جلوترش می اد مثل ما که دیگه اسم فلان جا که همسرم دوست داره بیاد تو خونمون می اد جر و بحث جلوترش می اد
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  10. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (شنبه 18 تیر 90)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    سلام somysam

    بازم دعوامون شد بازم تو دعوامون حرف طلاقو کشیدیم وسط با اینکه هم من دوسش دارم هم اون ولی نمیدونم چرا حرف همو نمیفهمیم شاید مساله همین تفاهمه که همه میگن
    ا
    اینو اول ازدواجمون به من گفت

    توی زندگی مشترک مسائلمون رو می تونیم این طوری دسته بندی کنیم :

    یه دسته از اونها تغییر ندادنی ست مثل: شغل همسر کسی که همسرش دریانورد یا راننده ست نمی تونه انتظار داشته باشه همسرش هر شب خونه باشه . پس این رو باید بپذیره و زندگیش رو طبق این پایه گذاری و برنامه ریزی کنه .غر زدن و آه و فغان هم هیچ سودی نداره
    یه دسته تغییر دادنی در دراز مدت هست :مثل وابستگی زیاد همسر-اعتیاد همسر به علاقه مندیهاش مثل اینترنت – پرنده و.....
    یه دسته تغییر دادنی برای همین امروز و سال جاری
    و اینها باید کاملا از هم تفکیک داده بشن .
    همسر شما این مسئله رو ابتدا برای شما عنوان کردن و به نظر من این مورد جز دسته دوم می باشه که با کمی صبر و شکیبایی و همراهی شما قابل حله !

    یه روزی خانمی به من می گفت این شوهر من ذاتا بچه ننه است آب می خورده باید بره از مامانش اجازه بگیره – نه حریف شوهرم می شم دست از این کاراش برداره نه حریف مادر شوهرم .میگفت شوهرم به هیچ عنوان اهل سفر و مسافرت نیست و اینها رو همون روزا بهم گفته و با هزار راه و روش به التماس راضیش کردم یه مسافرت کوتاه داشته باشیم رفتیم دم در ازمادرشوهرم خدافظی کنیم و دوتا یی باهم بریم دوتایی زن و شوهر دنبال ما راه افتادن ماهم میایم– هرچی من میریسم پنبه می شه و آه و فغان که مردم از این همه بی استقلالی ودخالت و........
    می گفت شوهرم هیچ جا با من مهمونی نمیاد می گه تو بره همش می خواد منو بفرسته جایی خودش بره خونه مامانش ........
    بهش می گفتم :اگر صبر کنی و غر نزنی و تدبیر کنی اگر چیزهایی رو که داری خراب نکنی و حواست باشه که اینها رو از دست ندی این مسئله به زودی و اتوما تیک حل خواهد شد وبه این روزها و این معضل بزرگ خواهی خندید !فقط حواست باشه تو نخواهی تغییرش بدی اون هم یه شبه .بگو و صبور باش
    آره ! حالا هر وقت منو می بینه می گه باورم نمیشه این شوهر من توی این مدت تا این حد تغییر کرده باشه حیف اون روزهایی که رفت اگر این روزها رو دیده بودم و این چشمای از تعجب برآمده مو هیچ وقت خودم رو ناراحت نمی کردم
    دو هفته بعدش تنهایی با دوستاش رفت ماهی گیری. هفته بعدش تولد من بود طفلک نتونس بره!!! هفته پیش تا فهمید طعطیلیه اولین چیزی که گفت اخ جون میرم ماهی گیری !!!! من هم ناراحت شدم گفتم بی انصاف نمیشه بگی اخ جون خانمم با هم برنامه بزاریم بریم بیرون ؟
    به نظر من این مورد یه بخشی ش مربوط میشه به اون دسته از مسائلی که در دسته دوم قرار میگیره و یه بخش اش مربوط میشه به دسته سوم .
    اینکه انتظار داشته باشید شوهرتون ماهی گیری که علاقه مندیش هست نرود جز دسته ی دوم است یعنی قابل تغییر اما در دراز مدت
    ولی شما با کمی درایت وتغییر باور خود می تونید با دلخواه و انتخاب خود دردسته اول قرار دهید یعنی غیر قابل تغییر واینکه تاآخر شوهر شما به ماهیگری می ره .چون فکر نمی کنم تفریح کردن شوهر شما آسیبی به زندگی شما بزنه خصو صا که شما هم می تونید با صبرو وحوصله باهاش همراهی کنید یکی کوه می ره یکی فوتبال می ره یکی دائما سرش در بحث و کتابه و.......
    اگر از یه منظر دیگه غیر از اینکه من رو دوست نداره ومن براش جذابیت ندارم و......نگاه کنید یعنی اینکه خب هر آدمی یه علاقه مندی هایی داره و بنا نیست با از دواج اون ها رو بذاره کنا ر خصوصا اون علاقه مندی ها ,الم هم باشه یعنی بنا نیست همسرمن به انحصار من در بیاد
    .یا اینگونه نگاه کنید:کسی که به یه چیزی عادت داشته نمی تونه یه دفعه بگه خب ازدواج کردم و همه چیز باید تعطیل بشه .
    و اما اون بخشی که مربوط به دسته سوم می شه یعنی قابل تغییر دادنی برای امروز و سال جاری این هست که با شوهر ت با دوستی و همراهی و صحبت این مسئله رو عنوان کنی که من به علاقه مندی ها و سلیقه تو احترام می گذرام و ازاینکه ماهیگیری باعث می شه که شما خستگی هات به در بشه و سرحال بیایی و نشاط بگیری خوشحالم و می دونم این شارژ و نشاط تاثیر خوبی برزندگیمون خواهد داشت .پس من با کمال میل و با این امید که تورو خوشحال و راضی می بینم و چون تو خود منی با تو همراه خواهم شد . فقط یه نکته ! ;) اینکه من گاهی دچار احساساتی می شم که برای خودم هم نا خوشاینده و اون اینکه که تو اگر بخواهی در رفتن به ماهیگیری زیاده روی کنی من فکر می کنم که این تفریح برای من رقیب میشه و خلاصه اینکه من دوست ندارم کسی یا چیزی از من به تو بهت نزدیکتر باشه و از این حرفا ...
    یعنی یه طوری دوستانه و کاملا محترمانه این مسئله و احساسی که نسبت به این موضوع داری رو با همسرت مطرح می کنی و باز گو می کنی که باید در مورد دفعات و نحوه رفتنمون و هماهنگی های لازمه با هم به تفاهم برسی یعنی بگی من در کل این موضوع (تفریح و ماهیگری)باشما همراه و همدلم ولی در مورد جزییاتش باید با هم بیشتر صحبت کنیم و یه نکته دیگه اینکه من هم متقابلا از شما انتظار دارم به من و علاقه مندی هام احترام بگذاری و با من همراه و همدل باشی و لیستی از علاقه مندی و تفریحات مورد علاقه ات تهیه کنی و در مورد نحوه هماهنگی و برنامه ریزی که هردو ی شما و علاقه مندیهاتون درش گنجونده شده باشه با هم ساعت ها صحبت کنید و گل بگید و گل بشنوید و صرفا حواستون به چند متر جلوی پا نباشه افقهای دور تر هم ببینید . از بودن باهم لذت ببرید .و خاطری آسوده داشته باشید که برای هم عزیزید .و این رو شما با از خود گذشتگی و مهر به هم اثبات می کنید .حرف از من نیست ,حرف از ماست .
    به جای این که لحاف از روی هم بکشیم ژاکت خودمون رو روی دوش همدیگه میگذاریم .


    رایحه عشق
    به نظرم ما زنا به هر چیز حساس می شیم نباید به هیچ وجه بذاریم همسرمون بو ببره
    دقیقا ! نکته همین جاست ! اتفاقا باید با تدبیر و حوصله و نرمی و دوستی این مسئله رو باهاش مطرح کنیم .چون در غیر این صورت آقای همسر غافل از احوالات خانم و خانم در احساسات و انتظارات غوطه ور !

    somysamعزیز با مثال دوتا نمونه از تغییراتی که جز دسته تغییر دادنی برای همین امروز و سال جاری هست رو توضیح می دم
    دراین دومثال نمونه اول با تمرکز روی احترام به علاقه مندی همسر و دومی اعتماد سازی خانم زمینه های تغییر را برای زمان های آتی و رسیدن به هدف مهیا می سازد .

    مثال اول:
    آقایی به پرنده ها و نگه داری اونها در منزل علاقه مند بود و کلی پرنده و قفس و ......
    مادر این آقا هرروز نسبت به نگهداری پرنده ها معترض بود و روز به روز به تعداد پرنده ها و قفس ها افزوده می شده . هرچه مادر اعتراض می کرد و آقا رو تکذیب می کرد آقا وابستگیش به پرنده ها بیشتر می شد و بدون توجه به حرفهای مادر می رفت و ساعت ها کنار پرنده هاش می نشست .یه روز که مادر حسابی عصبانی شده بود و معترض شده بود که از نظافت خسته شده و آرزو می کرد ایشالله یه روز پا شی و ببینی همه ی پرنده هات مردن (البته اصل اعتراض مادر به گوشه گیری فرزندش بود و نظافت تقریبا بهانه بود ) آقا گفت:مادر آرزوی مرگ منو بکن ولی آرزوی پرنده های منو نکن .اونا حکم بچه های منو دارن .
    خلاصه :وضع بدتر شد آقا یکی از اتاق ها رو خالی کرد و پرنده هاش رو هم اضافه کرد .
    مادر بیچاره غمگین و مضطرب مونده بود چکار کنه و چاره جز تحمل کردن نداشت .

    مدتی به همین منوال بود تا بالاخره آقا همسر اختیار کردن . از اونجایی که این خانم بسیار زیرک و با هوش بود همون روز اول متوجه شد که علت پناه بردن همسرش به پرنده ها یه ضربه روحی بوده و خلاصه علاوه براینکه این موضوع رو پذیرفت به علاقه مندی شوهرش احترام گذاشت و با شوهرش همراه شدطوری که برا هر پرنده ای اسم گذاشته بود و اونها رو بچه های خودش صدا می کرد و ........
    زمانی که می خواستن زندگی مشترکشون رو شروع کنن خانم از روش دسته سوم : دسته تغییر دادنی برای همین امروز و سال جاریاستفاده کرد و به آقا گفت من به تو و علاقه ات نه اینکه تکذیب نمی کنم بلکه احترام هم می گذرام ولی اصلا حال و توان رسیدگی و نظافت اون ها رو ندارم کل مسئولیتش با خود شما .خونه ی خودته و نمی گم که تعداد این پرنده ها زیاده ولی چون من تازه عروسم و جهیزیه میارم مکان پرنده ها باید مشخص و ثابت باشه قفس ها بایدهمه نو و تازه باشه پارچه هایی رو دادن دوختن و به قفس ها وصل کردن که نظافت راحتر باشه و خلاصه به جای اینکه اصل مسئله زیر سوال بره و بعد هم لج و لجبازی .با یه احترام مقداری صحبت و تفکر مشکل رو حل کردن .و کم کم پرنده ها کم شد تا جایی که یادمه تعداد قفسها هم به یکی رسید و دیگه الان نمی دونم شاید کلا دیگه پرنده ای در کار نباشه .

    مثال دوم :
    آقایی بسیار حساس و سخت گیر نسبت به حجاب با خانمی ازدواج کرد و درمدتی کمی از هم جدا شدن .در ازدواج بعدی خانم کاملا این ضعف (بی اعتمادی و حساسیت )رو شناسایی کرد .
    هیچ وقت به همسرش نگفت سخت گیری! .
    بلکه اگر دیگران هم معترض به سخت گیری های او می شدن خانم می گفت : این به خاطر این هست که من براش خیلی اهمیت دارم و این از علاقه و محبت همسرم نسبت به من هست و دائما از شوهرش می پرسید من با انتظارات شما آشنایی ندارم اگر اشتباه یا خطایی از من سر زد به من بگو با کمال میل اصلاحش می کنم طوری که آقا شرمنده می شد . خلاصه راه حل رو در جلب اعتماد همسرش دیده بود.
    یکبار هم اعتراض نمی کرد. طوری که در مجلسی به توصیه ی اطرافیان آرایش کرده بود وقتی همسرش وارد شد گفت آیا آرایش من شما رو اذیت نمی کنه؟ آقا گفت حالا که کردی .خانم سریعا صورتش رو شست و گفت هیچ چیزی ازرضایت شما برایم مهمتر نیست هرچند زیبایی رو دوست دارم اما زیبایی محبت بینمون رو بیشتر می پسندم . و کم کم دیگه آثاری از آن گیردادن ها وبددلی نموند .


    somysamعزیز با مثال دوتا نمونه از تغییراتی که جز دسته تغییر دادنی برای همین امروز و سال جاری هست رو توضیح می دم
    دراین دومثال نمونه اول با تمرکز روی احترام به علاقه مندی همسر و دومی اعتماد سازی خانم زمینه های تغییر را برای زمان های آتی و رسیدن به هدف مهیا می سازد .

    مثال اول:
    آقایی به پرنده ها و نگه داری اونها در منزل علاقه مند بود و کلی پرنده و قفس و ......
    مادر این آقا هرروز نسبت به نگهداری پرنده ها معترض بود و روز به روز به تعداد پرنده ها و قفس ها افزوده می شده . هرچه مادر اعتراض می کرد و آقا رو تکذیب می کرد آقا وابستگیش به پرنده ها بیشتر می شد و بدون توجه به حرفهای مادر می رفت و ساعت ها کنار پرنده هاش می نشست .یه روز که مادر حسابی عصبانی شده بود و معترض شده بود که از نظافت خسته شده و آرزو می کرد ایشالله یه روز پا شی و ببینی همه ی پرنده هات مردن (البته اصل اعتراض مادر به گوشه گیری فرزندش بود و نظافت تقریبا بهانه بود ) آقا گفت:مادر آرزوی مرگ منو بکن ولی آرزوی پرنده های منو نکن .اونا حکم بچه های منو دارن .
    خلاصه :وضع بدتر شد آقا یکی از اتاق ها رو خالی کرد و پرنده هاش رو هم اضافه کرد .
    مادر بیچاره غمگین و مضطرب مونده بود چکار کنه و چاره جز تحمل کردن نداشت .

    مدتی به همین منوال بود تا بالاخره آقا همسر اختیار کردن . از اونجایی که این خانم بسیار زیرک و با هوش بود همون روز اول متوجه شد که علت پناه بردن همسرش به پرنده ها یه ضربه روحی بوده و خلاصه علاوه براینکه این موضوع رو پذیرفت به علاقه مندی شوهرش احترام گذاشت و با شوهرش همراه شدطوری که برا هر پرنده ای اسم گذاشته بود و اونها رو بچه های خودش صدا می کرد و ........
    زمانی که می خواستن زندگی مشترکشون رو شروع کنن خانم از روش دسته سوم : دسته تغییر دادنی برای همین امروز و سال جاریاستفاده کرد و به آقا گفت من به تو و علاقه ات نه اینکه تکذیب نمی کنم بلکه احترام هم می گذرام ولی اصلا حال و توان رسیدگی و نظافت اون ها رو ندارم کل مسئولیتش با خود شما .خونه ی خودته و نمی گم که تعداد این پرنده ها زیاده ولی چون من تازه عروسم و جهیزیه میارم مکان پرنده ها باید مشخص و ثابت باشه قفس ها بایدهمه نو و تازه باشه پارچه هایی رو دادن دوختن و به قفس ها وصل کردن که نظافت راحتر باشه و خلاصه به جای اینکه اصل مسئله زیر سوال بره و بعد هم لج و لجبازی .با یه احترام مقداری صحبت و تفکر مشکل رو حل کردن .و کم کم پرنده ها کم شد تا جایی که یادمه تعداد قفسها هم به یکی رسید و دیگه الان نمی دونم شاید کلا دیگه پرنده ای در کار نباشه .

    مثال دوم :
    آقایی بسیار حساس و سخت گیر نسبت به حجاب با خانمی ازدواج کرد و درمدتی کمی از هم جدا شدن .در ازدواج بعدی خانم کاملا این ضعف (بی اعتمادی و حساسیت )رو شناسایی کرد .
    هیچ وقت به همسرش نگفت سخت گیری! .
    بلکه اگر دیگران هم معترض به سخت گیری های او می شدن خانم می گفت : این به خاطر این هست که من براش خیلی اهمیت دارم و این از علاقه و محبت همسرم نسبت به من هست و دائما از شوهرش می پرسید من با انتظارات شما آشنایی ندارم اگر اشتباه یا خطایی از من سر زد به من بگو با کمال میل اصلاحش می کنم طوری که آقا شرمنده می شد . خلاصه راه حل رو در جلب اعتماد همسرش دیده بود.
    یکبار هم اعتراض نمی کرد. طوری که در مجلسی به توصیه ی اطرافیان آرایش کرده بود وقتی همسرش وارد شد گفت آیا آرایش من شما رو اذیت نمی کنه؟ آقا گفت حالا که کردی .خانم سریعا صورتش رو شست و گفت هیچ چیزی ازرضایت شما برایم مهمتر نیست هرچند زیبایی رو دوست دارم اما زیبایی محبت بینمون رو بیشتر می پسندم . و کم کم دیگه آثاری از آن گیردادن ها وبددلی نموند .


  12. 2 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (یکشنبه 19 تیر 90)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    عزيزم منم مشكل تو رو دارم. توي يه تاپيك به نام "گردهمايي هاي مردونه همسرم" مشكل ام رو مطرح كردم ولي جواب درستي نگرفتم...

    من تونستم با بعضي كارها اونو توي خونه نگه دارم ولي اين كار هم منو راضي نمي كنه چون وقتي فكر مي كنم كه خودش اينجاست ولي دل اش اونجاست ديوانه مي شم

    براي همين بي خيال شدم و به جاي اينكه اونو پيش خودم نگه دارم، منم سعي مي كنم مثل خودش رفتار كنم. هر وقت دلم خواست مي خورم،‌ مي خوابم،‌ مي رم مهموني. وقتي خونه نيست منم نمي رم خونه و كارهاي خونه رو هم انجام نمي دم. مي گم خونه بدون تو صفايي نداره و حوصله ام نمي گيره برم خونه. اينطوري وقتي بر مي گرده خونه ديگه اون محفل گرم و صميمي، خونه تميز،‌ غذاي تازه و اينها وجود نداره و تازه متوجه مي شه چي رو از دست داده. اينطوري بهش مي فهمونم كه اگر اون براي من ارزش قائل نشه،‌ منم براي اون ارزش قائل نمي شم.

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 تیر 90 [ 12:57]
    تاریخ عضویت
    1389-9-25
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,843
    سطح
    25
    Points: 1,843, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    سلام به همه دوستان
    ممنون از کمکتون . شما درست میگید . مشکل من اینه که همه چیزو میخوام یه روزه بدست بیارم و سیاست و حوصله تو کارم نیست.
    ما هم 2 روز قهر بودیم . من دلم داشت میترکید تا اینکه شوهرم طاقت نیاورد و اومد صحبت کنیم . به من گفت که به خاطر یه مساله ای ناراحت بوده و چون نمیتونسته ناراحتی شو پیش من کتمان کنه مجبور شده بره ماهی گیری تا اروم بشه بعد برام توضیح بده. مساله شو برام توضیح داد . منم شرمنده شدم که چرا اینقدر عجله کردم . ولی یه چیزی که منو ناراحت کرد این بود که گفت به خاطر تو دیگه ماهی گیری نمیرم تورو دوست دارمو دیگه نمیخوام ناراحتت کنم و حتی بهترین لنسرشو از شدت ناراحتی شکسته بود که خیلی شرمنده شدم . منم گفتم من اصلا اینو نمیخوام . چون تورو دوست دارم نمیخوام نری ماهی گیری . میخوام بررم براش یه لنسر خوب بخرم و از دلش در بیارم. کلی خدا رو شکر کردم که مشکلمون حل شد

    علت تمام مشکلات ما انسانها خود خواهی و پیش داوری های ماست . ( هم من پیش داوری کردم و هم اون )


  15. کاربر روبرو از پست مفید somysam تشکرکرده است .

    somysam (سه شنبه 21 تیر 90)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 آبان 90 [ 16:32]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    1,502
    سطح
    22
    Points: 1,502, Level: 22
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: الان جواب بدین که کلافم

    آفرین
    بهترین کارو میخوای بکنی ، بگذار بدونه که اون و علایق و تفریحاتش برای توهم مهم و با ارزشه ، هم باش همراهی کن و هم اینکه اگه اذیت شدی یا احساس بی توجهی کردی بهش دوستانه بگو ولی ناراحتی درست نکن .
    در کل مشکل خیلی خیلی کوچیکیه که اگه درست مدیریت نکنید رشد میکنه و بعدا باید بشنین دوتایی فکر کنید تا یادتون بیاد مشکلات ما از کجا شروع شد که به اینجا رسید .
    پس مسئله رو بزرگ نکن ، سخت نگیر
    با امید موفقیت


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.