به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 تیر 90 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,274
    سطح
    19
    Points: 1,274, Level: 19
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    چه جوابی بدهم؟

    سلام. سایت بسیار خوبی دارید و خیلی خوب افراد را راهنمایی می کنید. از زحماتتان ممنونیم. من یک سوال خیلی مهم برایم پیش آمده. من یک دختر مجرد 25 ساله هستم و حدود 5 سال با یک مردی که ابتدا استادم بود و بعد همکارم شد ارتباط کاری داشتم. بعد از مدتی او را خیلی نزدیک به معیارهایم دیدم. دقیقا همان چیزی بود که من می خواستم. توی خیالم فکر می کردم روزی به من پیشنهاد می دهد چون ما هم مشابهت زیادی داشتیم و هم به لحاظ فکری مکمل هم بودیم. دلم دیگر داشت می رفت که یک روز با خودم گفتم شاید تو داری اشتباه می کنی و او هیچ حسی به تو نداشته باشد. همان جا به خودم ایست دادم با آن که خیلی برایم سخت بود و اگر نمی دیدمش کلافه میشدم. سعی کردم کمتر ببینمش. تا اینکه مدتی بعد فهمیدم او زن دارد. وقتی شنیدم انگار دنیا بر سرم خراب شد آخر باز روزنه امیدی را باز گذاشته بودم. به فاصله یک هفته شنیدم بچه دار شده. خیلی حالم بهم ریخت و گریه کردم. اما به هر حال تکلیفم را دیگر می دانستم. هر چه سعی کردم نتوانستم فراموشش کنم. من او را واقعا دوست داشتم. برایم مهم نبود او این را بداند یا نداند، به من محبت بکند یا نکند. دوستش داشتم چون به نظرم شایسته دوست داشتن بود. سعی کردم به عنوان یک خواهر یا یک همکار وفادار در کنارش باشم. همواره در کارهایش باعث پیشرفتش شدم بدون اینکه اصلا بفهمد. از اینکه می دیدم خوشبخت است شاد بودم. البته دلم می خواست جای همسرش بودم اما اولا به از هم پاشیدن زندگی کسی راضی نبودم و دوما می دانستم اگر اتفاقی برای همسرش بیفتد خبلی غصه می خورد و من تحمل دیدن ناراحتی اش را نداشتم. سعی کردم احساساتم درون خودم بماند. حتی در نگاه هایم احتیاط می کردم. او هم هیچ وقت نه به من و نه به هیچ زن دیگری رو نداد. همیشه سرش پایین بود. تا اینکه چندی پیش در نهایت تعجب از من خواستگاری کرد. گفت که از همسرش جدا شده و آن ها در همه چیز اختلاف داشتند. و اصلا یک ازدواج اجباری بوده.و تا به حال به خاطر بچه خیلی کوتاه آمده اما دیگر ادامه زندگی ممکن نبوده. گفت بچه دار شدنشان ناخواسته بوده اما او را خیلی دوست دارد.
    حالا من مانده ام چه کنم. نمی دانم از اینکه آرزویم برآورده شده بخندم یا ناراحت باشم. اگر جواب مثبت بدهم به هر حال این زن و شوهر سابق همدیگر را به خاطر بچه خواهند دید. می ترسم نگاهشان در هم گره بخورد و یا زنش در این مدت سرش به سنگ بخورد و یا از روی عصبانیت که او ازدواج کرده بخواهد برگردد یا توی زندگیمان موش بدواند. اگر هم بگویم نه می ترسم دگر چنین موردی پیدا نشود که انقدر به من بخورد و بعدها پشیمان شوم که چرا تمام خوبی هایش را به خاطر گذشته اش ندید گرفتم و قبول نکردم. در ضمن ما هر دو تحصیل کرده ایم. او دکترا دارد و من هم دارم برای دکترا می خوانم. اگر همه این مشکلات هم حل شود نمی دانم خانواده ام را چه طور باید راضی کنم. پدر و مادرم هر دو پزشکند و برای آینده ام خواب ها دارند. فکر نکنم هرگز حاضر شوند دخترشان با یک مرد قبلا ازدواج کرده صاحب بچه ازدواج کند. در ضمن ایشان 30 سال دارند. لطفا راهنمایی نمایید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1388-6-10
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,754
    سطح
    32
    Points: 2,754, Level: 32
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    168

    تشکرشده 169 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    سلام آسیه عزیز! خوش اومدی
    در مورد مشکلت... فکر کنم اول باید مطمئن بشی ایشون از همسرش جدا شده ( نه اینکه میخواد جدا بشه و....) و بعدش در مورد ازدواج باهاش فکر کنی.

  3. 2 کاربر از پست مفید parnaz تشکرکرده اند .

    parnaz (پنجشنبه 16 تیر 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 تیر 90 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,274
    سطح
    19
    Points: 1,274, Level: 19
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    خیر جدا شده اند.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    منم فک میکنم حتی اگر ایشون از همسرشون جدا شدند، دقت کن ببین چند وقت از جداییشون میگذره. این طور نباشه که برای فرار از یه رابطه شکست خورده بطرف شما اومده باشه.
    ازدواج با یه مرد مطلقه که بچه هم داره خب یه خورده تأمل برانگیزه! ولی ازدواج های موفق کم هم نبودن. ببینید این آدم ارزش مشکلات احتمالی که انتظارتون رو میکشه ( بچه ای که تحت تأثیر مادرش شاید شمارو نپذیره ، همسر ایشون که مادر اون بچه است و از اون بچه حق داره و...) داره یا نه.
    خواهشاً قبل از اینکه منطقی تصمیم گیری کنید عاشق نشید!
    اینوگفتم چون سابقاً به ایشون علاقه داشتید.
    ضمناً حتما دلیل اصلی طلاق ایشون رو پیدا کنید!
    یه وقت فکر نکنید من بدبینم ها!!!!! ولی احتیاط شرط عقله

  6. 3 کاربر از پست مفید دانوب تشکرکرده اند .

    دانوب (پنجشنبه 16 تیر 90)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 تیر 90 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,274
    سطح
    19
    Points: 1,274, Level: 19
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    در این که جدا شده اند هیچ شکی نیست. مانده ام چه تصمیمی بگیرم. و در صورت پاسخ مثبت خانواده ام را چه طور راضی کنم. ازدواج یک مهر است یک تعهد است.اگر اشتباه تصمیم بگیرم به راحتی برگشت پذیر نیست. لطفا راهنمایی نمایید...

    از پاسخ هایتان بسیار ممنونم. راستش فرزند ایشان یک سال بیشتر ندارد. نمی دانم ارزش تحمل سختی های احتمالی را دارد یا نه. چون نمی دانم در آینده موردی بهتر از ایشان که البته خودم بر رویشان شناخت پیدا کرده باشم وجود خواهد داشت یا نه. تا آن پجا که می دانم دلیل اختلافشان تفاوت فکری و نگرشی، توقعات بسیار زیاد همسرشان، عدم توجه به ایشان، دایم پرداختن به وضع ظاهری و عدم توجه به فرزند و ایشان بوده. طوری که وقتی بچه مریض میشده حتی یک دکتر هم او را نمی برده. فقط به فکر وضع ظاهری اش، خرید کردن و گشتن با دوستانش بوده. در ضمن همیشه شکاک بوده.

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    سلام.

    بچه الان کجاست؟

    برنامه آینده شان برای بچه به چه صورت است و قرار است پیش کی باشد؟ از چه سنی و به چه شکلی؟

    وضعیت پرداخت مهریه همسرشان به چه شکل است؟ آیا وضعیت مالی ایشان طوری هست که این مهریه زندگی شما را تحت تاثیر قرار ندهد؟ آیا قرار است شما هر ماه 5 تا تلفن و ده تا اس ام اس از خانم سابق دریافت کنید که قسط مهریه چی شد؟ مخارج بچه چی شد؟ پول فلان چیز را به حساب بریز و ... شاید به نظر ساده بیاید، ولی برای مهریه قسطی، بچه ای که همیشه هست و ... سایه این زن را همواره در زندگیت خواهی داشت.

    سعی کن علت جدایی را از همسر سابق یا نزدیکان و اطرافیان ایشان هم بپرسی. ممکن است با جوابهای دیگری روبرو شوی.

  9. 3 کاربر از پست مفید شب نم تشکرکرده اند .

    شب نم (سه شنبه 04 مرداد 90)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 تیر 90 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,274
    سطح
    19
    Points: 1,274, Level: 19
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    بچه پیش مادر است. ایشان مهریه را یکجا داده اند. اینکه گفتید علت را از دیگران هم جویا شوم به نظرم خیلی خوب آمد. بسیار ممنونم. اما با توجه به پاسخ های دوستان فکر می کنم همه منظورشان این باشد که باید جواب منفی بدهم!به نظرتان اصلا این قضیه می تواند جنبه مثبتی هم داشته باشد یا اینکه کاملا از تمام جوانب منفی و قابل تأمل است؟ ممنونم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید آسیه تشکرکرده است .

    آسیه (پنجشنبه 16 تیر 90)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 27 اسفند 90 [ 09:37]
    تاریخ عضویت
    1390-4-13
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,699
    سطح
    23
    Points: 1,699, Level: 23
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    87

    تشکرشده 88 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟


    آسیه جان من هم یک بار در شرایط مشابه شما قرار گرفتم که البته خانواده مخالفت کردند، به نظرم شما با شناخت کاملی که از ایشون دارین به قول خودتون ، مهمتر از هر چیزی با خودت روراست باش عزیزم، اونها به خاطر بچه شون دائم همدیگرو خواهند دید، و این گاهی دلپذیر نیست ...

    در مورد علت طلاق حتما باید مطمئن بشی ،عزیزم طلاق دوطرفه است ،هیچ وقت یک طرف مقصر نیست، در مورد خودم اون پسر هم دقیقا علت جداییش مثل مورد شما بود !!! من میخواستم هر طور شده با یه فردی از خانواده ش که در جریان کامل مشکلات و جدایی اونها بود صحبت کنم، گاهی میبینی اصلا جریان اونطوری نیست که ما فکر میکنیم، ممکنه این خانوم (همسر سابق خواستگارتون) کلی حرف واسه گفتن داشته باشه، ایرادهایی در اخلاق این آقا دیده که خوب رفتار خودش هم به گونه ای شده که در نهایت منجر به طلاق شده !!

    یه مطلب دیگه شایییید یه روزی حضانت بچه به پدرش واگذار شد، میپذیریش؟ دوستش خواهی داشت ؟

    گلم خووب تحقیق کن و خووب فکر کن !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط آسیه
    بچه پیش مادر است. ایشان مهریه را یکجا داده اند. اینکه گفتید علت را از دیگران هم جویا شوم به نظرم خیلی خوب آمد. بسیار ممنونم. اما با توجه به پاسخ های دوستان فکر می کنم همه منظورشان این باشد که باید جواب منفی بدهم!به نظرتان اصلا این قضیه می تواند جنبه مثبتی هم داشته باشد یا اینکه کاملا از تمام جوانب منفی و قابل تأمل است؟ ممنونم.
    عزیزم مثبت باش ، جای تامل داره، هیچکس دوست نداره وقتی با هزار امید و آرزو ازدواج میکنه جدا شه ، اون بنده خدا هم گناهی نکرده که طلاق گرفته ، مطمئنا هر انسانی لیاقت خوشبخت شدن رو داره !! این آقا جنبه مثبت زیاد داره حتما روش خوب فکررر کن

  13. 2 کاربر از پست مفید آوازه تشکرکرده اند .

    آوازه (سه شنبه 04 مرداد 90)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 تیر 90 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,274
    سطح
    19
    Points: 1,274, Level: 19
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    از پاسختان ممنونم. به نظرم تصمیم گیری بسیار سختی است. به نظرتان اینکه از او بخواهم با همسرش صحبت کنم، اوضاع بدتر نمی شود؟ و یا ایشان واکنش بدی نشان نمی دهند؟

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: چه جوابی بدهم؟

    آسیه جان،

    گفتی که راضی کردن والدینت خیلی سخته و یا شاید غیرممکن. این قسمت را تصمیم داری چطوری حل کنی؟

    *********************

    در مورد بچه، شما گفتید یکی از دلایل جدا شدنشون این بود که مادر به بچه نمی رسید. اما الان بچه پیش مادر است.
    زمانی که بچه با پدر و مادرش بود، مادر توجهی بهش نمی کرد و پدر علت طلاق را این گفته. به نظر خودت معقول هست که پدری که به این علت جدا می شه بچه اش را بده به کسی که مواظبش نیست؟ آیا پدر بی مسئولیتی نیست؟ نگران این نیست که حالا بچه بدون حضور خودش اتفاقی براش بیفته؟

    آیا در مورد علت طلاق راست گفته؟ اگر مادر خودش خواسته بچه را ببره، همین نشانه حرف دروغ پدر نیست؟ مادر در مقابل بچه اش احساس مسئولیت داشته و دوستش داشته که با خودش برده.

    اگر اشتباه نکنم پسر بچه تا دو سالگی می تونه پیش مادر باشه. ولی اگر توافق کنند می تونه پیش پدر باشه. پس مادر بچه را دوست داشته که از حق قانونیش برای نگهداریش استفاده کرده.


    *********************

    شما حق دارید برای ازدواجتون و آینده تون تا جایی که می تونید دقت کنید و تحقیق کنید. اگر ایشون برای صحبت با همسر سابقشون ناراحت بشن و یا موضع بگیرند، یعنی اینکه می خوان بخشی از حق شما را ندیده بگیرند و شاید چیزی را پنهان می کنند. اگر مخالفت کرد یا ناراحت شد، شما هم مجبوری جواب منفی بدی.

    *********************

    چه مدت از طلاقشون می گذره؟

    بعد از دو سالگی تکلیف بچه به چه صورت است؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید شب نم تشکرکرده است .

    شب نم (سه شنبه 04 مرداد 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.