زندگی جدید سبکتکین

[آفتاب همدرد]

منظورم از زندگی جدید، زندگی بعد از طلاق، زندگی بعد از آشتی و رفع سوء تفاهم ها و یا زندگی و ازدواج مجدد نیست و... اصصصصصصصصصصصصصلا بلکه فقط و فقط زندگی بعد از یک تغییر اساسی در اخلاق، رفتار و روحیات خودمون هست.
زندگی که در اون خودمون مقدم بر همه چیزای دیگه هستیم و تمرکزمون هم روی خودمون هست و نه روی شخص دیگه ای.

سبکتکین جان خوبی؟چطوری خانومی؟

[saboktakin]

ممنونم مينا جان
دارم سعييمو مي كنم كه به خودم مسلط باشم و ديگه بگذرم . وقت مشاوره گرفتم تا شايد كمكم كنه تا از اين وضعيت در بيام .
از اينكه به ياد من بودي ممنونم .

[دل انگيز]

سلام مينا جان يه مدتيه ازت خبري نيست
با زندگي چه ميكني اوضاع واحوالت چطوره خانم دكتر

[saboktakin]

شوهرم ديروز زنگ زد و گفت كه خودش مي ره سراغ كاراش . الانم زنگ زد دادگاه بود و گفت كه قاضي ميگه چون تو زماني كه خواستيم داور تعيين نكرده خودش ما براش داور انتخاب مي كنيم تا 8 روز ديگه هم وقت داره كه بياد دادگاه .
بعدشم گفت البته بذار بپرسم شايد تو مهريه تو بخشيدي اصلا لازم نباشه بياي و گفت بعداز ظهر بهت خبر مي دم .
خيلي نامردي و بي انصافيه . چجوري مي تونه آدم انقدر بد بشه . بهم ريخته ام . دلم مي خواد جيغ بزنم .
دلم خيلي شكسته است .

خدا جونم كجايي ؟

[آفتاب همدرد]

سبکتکین جون تا جایی که یادمه قرار بود به یک بزرگتر بگین با شوهرتون صحبت کنن، چی شد ؟کاری نکردین؟

[saboktakin]

از عموم خواسته بودم . ايشون با شوهرم صحبت كرده بود و شوهرم قبول نكرده بود و عموم ازش خواسته بود كه آخر هفته به عموم زنگ بزنه و بياد تا با هم حرف بزنيم اونم گفته بود با خانوادم مشورت مي كنم اگه نشد ناراحت نشين از دست من . پيچونده بود عمومو . و امروزم كه ديگه رفت....
به عموم گفته بود محل كارش عوض شده و رفته جاجرود . اصلا من خبر نداشتم . و امروزم كه از دادگاه زنگ زد گفت بعدازظهر از سركار بهت زنگ مي زنم و ميگم چي شد.يعني دوباره برميگرده اونجا و نمي خواسته كه كسي آشتيمون بده .
هيچي فايده نداشت . هيچي ...شوكه شدم ...نمي دونم چرا فكر ميكردم خدا اين اميدمو نااميد نمي كنه ....

عموم بهم گفت كه اگه خبري شده بهش خبر بدم ولي انقدر بغض گلومو گرفته كه نمي تونم زنگ بزنم . حتما اونم شوكه ميشه و باورش نميشه . و حتما اونم ديگه خودشو كوچيك نمي كنه كه زنگ دوباره بزنه هرچند كه زنگ زدن نمي خواد شوهرم جوابشو داده ديگه .

نمي دونم چه جوري به خانوادم بگم . اوناهم شوكه ميشن كه اينجوري شده .

[eghlima]

سلام
من تا حالا برای شما تایپی نذاشتم ولی همیشه می خوندم
تولد امام حسین بودم و خودم به خاطر مشکلاتم دلم گرفته بود و دعا می کردم نمی دونم چرا بین این همه ادم شما اومدی تو نظرم و برات کلی دعا کردم و از خدا خواستم که خدا مشکلت رو بر طرف کنه
گفتم بهت بگم شاید.....
امیدوارم مشکلت حل شه و هرچی به صلاحته خدا برات بخواد

[آفتاب همدرد]

سلام سبکتکین جون. خوبی؟ وقتی میبینم اومدی، تو تالاری خوشحال میشم.
چی کار میکنی؟ چه خبر؟ چقدر موفق شدی اون کسی بشی که خودت دوست داری؟

[saboktakin]

اقليما عزيز ممنونم .اميدوارم مشكل تو هم حل بشه . هميشه پيگير تاپيكت هستم .
مينا جان كار خاصي نمي كنم . منتظر معجزه نشستم كاري براي آشتي از دستم بر نمي آد نه شماره اي از شوهرم دارم نه حتي اگه داشتم باهام حرف مي زد . خودمم كه چي بگم اگه بگم خوبم دروغ گفتم مجبورم تحمل كنم . از اينكه به يادم بودي ممنونم خدا رو شكر مي كنم كه وضعيت تو فعلا خوبه خانم دكتر . همين كه فعلا شوهرت آرومه خدا رو شكر .ايشا.. مشكل تو هم حل بشه .

[eghlima]

سلام
کاش میشد یه باره دیگه باهاش حرف می زدی و یه جا گیرش می اوردی و حرف می زدی