RE: بچه ها من بازم داغونم...شوهرم رفت
سلام عزیزم من هم تمام مشکلات تو رو با چند درجه کم تر دارم
اینا رو همه رو به حساب دلسوزی پدر و مادر همسرت بذار چون واقعا هم همین طوریه
همسره منم روزی دوبار با مامانش حرف می زنه و در هر شرایطی ما دعواهای زیادی سر این مسئله با هم کردیم که جز به وجود اومدن شکاف و دلخوری چیزی نداشت
الان دیگه همسر من جلوی من به خانواده اش زنگ نمی زنه و به خواسته من کمتر از جریانات زتدگیمون گزارش می ده یا اینکه به مامانش اینا گفته که به من گزارشاتشو نگن
خلاصه نمی دوم ولی داریم همین طوری سر می کنیم
گاهی وقتا خودمو می ذارم جای همسرم می بینم واقعا منظوره خاصی نداره و فقط و فقط چون این طوری بزرگ شده داره این طور رفتار می کنه
اگه به چیزی تو این مسئله رسیدی منم خوشحال میشم استفاده کنم
ولی به نظره من دست پا زدن بیخوده تو این مسئله
من یه زمانی همسرم تلفن دستش می گرفت اضطراب خالی میشدم
یا تلفن خونمون زنگ می زد تمام اعصابم بهم می ریخت این قدر که حساس شده بودم که الان خانواده همسرم هستن خلاصه الان یه کم بهتره اوضاع
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)