بنام خدا
در روایتی از یکی از انبیای بزرگ الهی نقل شده که هر کس در زندگی دو بار متولد نشود به سعادت نمی رسد یکی تولد از مادر و دیگری تولد از خود .
جدای از تعبیرهایی که در خصوص تولد از خود وجود داشته که بیشتر معطوف به خودسازی و خودشناسی می باشد ، و مجال آن این مقال و گوینده من نتوانم باشم ، می خواهم یک تاویلی از سویی متفاوت و از سوی دیگر متناسب – با فضای تالار - ارایه کنم و آن اینکه می توان ازدواج را تولد دوم دانست !
ازدواج پتانسیل نقطه عطف شدن در زندگی هر شخصی را داراست . نقطه عطف به این معنی که شما به یکباره خود را در محیط و دنیای جدیدی از زندگی می یابید و می توانید راستا و جهت بخش بخش زندگی خود را آنگونه که می خواستید و تا آن زمان (قبل از ازدواج) نتوانسته اید تغییر دهید .
در ازدواج شما با وارد شدن در وادی متفاوتی از زندگی (خانواده ای با مناسبات جدید) ، در حقیقت تولد تازه یافته اید ، تولدی که در آن شما دیگر محکوم به ارث بردن صفات از پدر و مادر و .. نیستید و می توانید انتخاب کنید که متولد خویشتن خویش باشید و بقولی :
چون شیر به خود سپهشکن باش
فرزند خصال خویشتن باش
البته این به معنی آن هم نیست که هر اصلاحی در رفتار خود را موکول به اموری از این دست کنیم .
در ازدواج می توان به جای " دست به زانوی خویش گرفتن و برخاستن " به دنبال تکیه گاهی هم گشت و کاستی هایی را از این راه جبران نمود ، راهی که برخی برگزیده و از اینروست که به دنبال همسر پولدار و .. و یا پدر خانم صاحب مکنت و منصب و مقام ، تکمبل خواسته هایشان را محقق می بینند ، و این هم خود راهی است !
شاید مقاله ازدواج سیاسی را بیشتر با هدف نقبی به این موضوع در تالار ارایه کردم ، متنی که دو بار متوالی توسط گروه گردانندگان تالار حذف شد !!؟ و از چو منی پیگیری آن بدور است گو اینکه اهل گلایه نیستم و اگربودم راهم راه دیگری بود و بقول سعدی :
گله از فراق و یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی ره خویش گیر و رستی
علاقه مندی ها (Bookmarks)