به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    من يه سري حس هاي خاصي رو دارم تجربه مي كنم كه مي خوام مطمئن بشم نرمال هستند در اين شرايط يا نه. من چند وقتي ايه كه از همسرم جدا شدم. ولي يه جورايي دلم براش بعضي وقتا مي سوزه. مثلا ديروز چند تا اس ام اس داد كه توش نوشته كه خيلي ناراحته از نبودن من يا ميره اين ور اون ور از من مي گه و گريه مي كنه من خيلي حس بدي بهم دست مي ده. حتي ديروز بعد از اس ام اس هاش يه لحظه شك كردم كه برگردم دوباره بهش يا نه ..ولي بعدا با خودم گفتم كه اين دست از كاراش بر نمي داره كه دوباره يادش ميره و شروع مي كنه. كلا اين حس و حال روزهاي خوبي برام نگذاشته. فكر اين كه نمي تونه من رو فراموش كنه...حتي فكر اين كه آيا كار خوبي كردم يا نه؟ با وجودي كه بسيار منطقي تصميم گرفتم.
    مثلا خانواده شوهر سابقم باهام در تماس كه مي شن اصلا نمي تونم در مورد شوهر سابقم بپرسم ....فكر مي كنم الان يه چيزي مي گن كه ناراحته و اينا من حالم بد مي شه. چي كار بايد بكنم در اين مورد؟

  2. 2 کاربر از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده اند .

    الميرا1358 (شنبه 04 تیر 90)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق



    نقل قول نوشته اصلی توسط الميرا1358

    در سال85 من ازدواج كردم و متاسفانه بعد از چهارسال زندگي از شوهرم جدا شدم.
    خيلي احساس تنهايي مي كنم. آيابايد به تنها بودن خودم عادت كنم يا نه؟
    اميد داشته باشم كه اين وضعيت قابل تغيير خواهد بود؟
    با سلام میشه بگید علت طلاق از همسرتون چی بوده؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 02 تیر 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    بالهاي صداقت عزيز
    من جسته و گريخته تو تاپيك هاي مختلف از مشكلاتي كه منجر به طلاقم شد نوشتم. ولي خب الان به صورت كامل مي نويسم.
    اول از همه از محاسن ايشون بگم كه خيلي دست و دلباز،وفادار،داشتن قلب مهربون
    ولي بسيار بداخلاق،روحيه تهاجمي شديد، بي توجه به نيازهاي روحي من ،خودخواه و ..
    من اول ازدواجم وارد يه پروسه نفسگيري شدم. چون ايشون aclohol abuser بودن در نتيجه من بايد يه شوهر با مشكل الكل و بيكاري و بي پولي رو هندل مي كردم. اين پروسه يه دو سالي طول كشيد . ولي خب بد اخلاقي اش هميشه همراهش موند. به هيچ عنوان جايي نمي اومد به جز خونه مادر خودش و من ...اصلا با دوستانم رفت و آمد نمي كرد و منم با دوستان ايشون با احتياط معاشرت مي كردم به دليل ترس از اين كه مشكل الكلش دوباره عود نكنه.
    اين روزها با خوندن يه سري مطالب متوجه شدم كه شوهر من ابيوسيو بود كارهاش. تهديد..شكستن ظرف و ...بعد انتظار داشت كه من بهترين زن دنيا براش باشم كه خدا شاهده من تمام سعي ام رو مي كردم. يعني ديگه همراه يه شوهر در كنار بي پولي و بي كاري و مريضي و ...بودن. در صورتي كه خودم از خانواده ايي بودم كه مشكل مالي نداشتم. ولي اون همه اين ها رو وظيفه من مي دونست در صورتي كه خودش نه.
    خدا رو شكر مي كنم كه اين 2 سال آخر شوهر سابقم دوباره اون شخصيت اجتماعي و كاري مقبولي رو كه داشت باز بدست آورد. (باورت نمي شه كه من براي كار پيدا كردنش و دوباره احيا كردن چيزهايي كه از دست داده بود چه كارهايي كه نكردم -چون قبل از مشكلات الكلش كار خوبي داشت و كلا استعداد و قابليت هاي خوبي داره- كه الان بعضي وقتا فكر مي كنم كه من ثمره اين همه تلاشم رو نديدم. چون اوايل زندگي از لحاظ اقتصادي سختي كشيدم ولي الان كه وضع مالي خوبي داره جدا شدم و خودم خرج خودم رو ميدم. چون آرامش نداشتم.
    سر دل منم باز شد..خيلي طولاني شد ولي همراه من نبود. هميشه بعد از همه دعواهايي كه راه مي انداخت من پيش قدم مي شدم كه ديگه يكسال آخر اين كار رو نكردم. چون ديگه خيلي خسته بودم. الان فكر مي كنم كه تنهام ولي اون موقع هم تنهاي روحي بودم. همين اواخر روزهاي تعطيل هميشه تا 2 ظهر مي خوابيد ..من اجازه نداشتم تو خونه سر و صدا كنم. چون بلند مي شد دعوا مي كرد. در صورتي كه فقط روزهاي جمعه زن و شوهر مي تونند با فراغ بال كاري انجام بدن. يعني من تا ظهر كز مي كردم تا اين بيدار شه بعد مي گفتم بريم يه جايي مي گفت من روز استراحتم . در صورتي كه مدير بود و روزها دير مي رفت سر كار.
    خيلي مسايل ديگه هم بود كه طولاني ايه.
    ولي دلم مي سوزه براش چون قلبش مهربون بود. البته مي دونم همين تفكرات زن هايي مثل من در قبال اين رفتارها باعث پرورش مردهاي سو استفاده گر مي شه.

    البته اينم اضافه كنم كه كنترل عصبانيتش اصلا دست خودش نبود و چند باري منجر به دست روي من بلند كردن هم شد. تو رانندگي هم خيلي پرخاشگر بود.

  6. 2 کاربر از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده اند .

    الميرا1358 (پنجشنبه 02 تیر 90)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    با این توضیحاتی که شما دادید عقل سلیم حکم می کنه اصلا به این احساسات بها ندهید

    سئوالی که برایم پیش اومده این هست که چرا حس ناراحتی براتون پیش اومده ؟
    (با توجه به تاپیک قبلیتون )من شما را زنی مستقل با اعتماد به نفس بالا دیدم که طلاق گرفته اید و بحرانهای طلاق رو هم طی کرده اید و هم اکنون بر خود مسلط هستید ، اما الان با این تاپیک یه حلقه مفقود شد؟!
    اون هم اینکه گفتید
    یه لحظه شک کردی که بهش برگردی
    و اینکه با وجود اینکه خیلی منطقی تصمیم گرفتید برای طلاق ، منتها اکنون دچار تردید شدید

    به نظرم این احساس ها و حالات روحی رو که دارید ظاهر قضیه باشه و باید به دنبال منشاء اصلی بگردید و با واکاوی خودتون ببینید چه چیزی در وجودتون باعث شده این حس ها پدید بیاد

  8. 7 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 02 تیر 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    سلام

    چند وقته که جدا شدید ؟

    بهتره بدونید که از 6 ماه تا 1 سال بعد از جدایی این عدم تعادل در احساسات نسبت به همسر و زندگی سابق طبیعی است

    این تاپیک رو مطالعه کنید .


    ترمیم و التیام شکست عاطفی

  10. 6 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (شنبه 04 تیر 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    منظورت از منشا اصلي چيه؟
    مي دوني بالهاي صداقت عزيز..من كلا ظاهر خيلي سردي دارم و احساساتم رو بروز نمي دم ولي ته دلم براي همه زود مي سوزه. اعتماد به نفسم بالاست. ولي نمي دونم آيا بحران هاي طلاق رو پشت سر گذاشتم يا نه؟ اطرافيانم اذعان دارند كه نسبت به كساني كه طلاق مي گيرن كمتر مشكل دارم ولي خب نمي دونم آثارش چيه..
    بعضي وقتا از اين دلم براي اون مي سوزه كه من با كس ديگه ايي يه رابطه ايي رو شروع كردم (البته اينم بگم كه منم اصلا آمادگي شروع رابطه با انسان هاي جديد رو ندارم و اين شخصي كه باهاش هستم رو چون از قديم مي شناسم مي تونم تحملش كنم) ولي اون به نظر مي رسه كه منتظر من برگردم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68
    سلام

    چند وقته که جدا شدید ؟

    بهتره بدونید که از 6 ماه تا 1 سال بعد از جدایی این عدم تعادل در احساسات نسبت به همسر و زندگی سابق طبیعی است

    این تاپیک رو مطالعه کنید .


    ترمیم و التیام شکست عاطفی
    من اواخر 89 جدا شدم. 4 -5 ماهه. اتفاقا قبل از اين كه اين تاپيك رو بزنم اون مطلب رو خوندم ولي توش نديدم حس دلسوزي نوشته شده باشه. چون من احساس نفرت يا عشق نسبت به اون ندارم. بدي اش هم نمي خوام. فقط يادش مي افتم براش غصه مي خورم.
    من حتي در حين طلاق هم هي دلسوزي ام باعث به تعويق انداختن طلاق مي شد مثلا مي ديدم شبا خوابيده مثل بچه ها معصومه يادم مي رفت كه صبج كه پا مي شه شروع مي كنه به اذيت كردن و پرخاشگري ...دلم مي سوخت براش و مي بخشيدمش.

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    به نظرم تا حدودی حفره احساسی که در وجودتون پس از طلاق ایجاد شده و اکنون به شکل تنهایی خودش رو نمایان کرده می تونه منشا این حالات و حس ها باشه
    ببین خانومی شما زمان زیادی از طلاقتون نگذشته ، لذا کاملا این حس ها طبیعی است منتها شما باید بتونی راه برون رفت و اسیر این احساس ها نشدن رو بیاموزی
    شما زن قوی ای هستی و امتیازهای زیادی نیز داری و با توانایی ای که درت می بینم بر روی این حفره سرپوش گذاشته ای که بسیار کار سختی انجام داده ای و جای آفرین و قدردانی داره
    لیکن چون هنوز این حفره را پر نکرده ای و فقط ظاهرش رو پوشاندی ای این احساسات گاه و بیگاه از اون حفره سرک می کشند

  13. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 02 تیر 90)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    سلام المیرا جان
    من تجربه طلاق از نامزد رو دارم و مشاورم اون زمان به من چیزی گفت که خیلی به دردم خورد و باعث شد که خیلی زود بحران رو پشت سر بذارم
    من یک دوستی دارم که سه ساله طلاق گرفته اون زمان به ایشون هم گفتم حرف مشاورم رو ولی گوش نکرد و باعث شد این بحران سه سال طول بکشه
    مشاورم به من یک چیز خیلی ساده گفت، گفت سابینا تو دیگه جدا شدی و تصمیمت رو گرفتی و تموم شد، حالا دیگه به هیچ عنوان هیچ رابطه ای باهاش نداشته باش، حتی در حد یه سلام و علیک، با خانواده ش ، با نزدیکانش به هیچ عنوان رابطه ای نداشته باش، حتی اگر کسانی خواستند ازش پیغامی بهت برسونن گوش نکن و اجازه نده بهت بگن ، حرف مشاورم یک جمله بود ولی موثر: باهاش قطع رابطه کامل کن!

  15. 5 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (سه شنبه 07 تیر 90)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    چه موضوع خوب و جالب و مفیدی..واقعا سوال خوبیه .منم این حس رو خیلی تجربه کردم .بارها پیش اومده تا آخرین مراحل قانونی هم رفتم ولی این اس ام اس ها و التماس ها و عجز و لابه ها منو پشیمون کرده..نمی دونم همه خانم ها اینطوری هستند یا نه..به هر حال امیدورام پای فرزندی این وسط نباشه چون اون این حس رو تشدید می کنه...امیدوارم که زودتر به آرامش برسین .من پیشنهاد می کنم شماره تماستون رو عوض کنین چون این اس ام اس ها و تماس ها واقعا آدم رو به هم می ریزین .اونم درست زمانی که شما به آرامش نیاز دارین.امتحان کنین بعد از یه مدت خیلی نتیجه می گیرین..
    [size=medium]بهترین راه برای پیش بینی آینده خلق آنست.[/size][size=large][/size]

  17. 4 کاربر از پست مفید f_z تشکرکرده اند .

    f_z (پنجشنبه 02 تیر 90)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس ناراحتي و دلسوزي نسبت به همسر سابق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سابینا
    سلام المیرا جان
    من تجربه طلاق از نامزد رو دارم و مشاورم اون زمان به من چیزی گفت که خیلی به دردم خورد و باعث شد که خیلی زود بحران رو پشت سر بذارم
    من یک دوستی دارم که سه ساله طلاق گرفته اون زمان به ایشون هم گفتم حرف مشاورم رو ولی گوش نکرد و باعث شد این بحران سه سال طول بکشه
    مشاورم به من یک چیز خیلی ساده گفت، گفت سابینا تو دیگه جدا شدی و تصمیمت رو گرفتی و تموم شد، حالا دیگه به هیچ عنوان هیچ رابطه ای باهاش نداشته باش، حتی در حد یه سلام و علیک، با خانواده ش ، با نزدیکانش به هیچ عنوان رابطه ای نداشته باش، حتی اگر کسانی خواستند ازش پیغامی بهت برسونن گوش نکن و اجازه نده بهت بگن ، حرف مشاورم یک جمله بود ولی موثر: باهاش قطع رابطه کامل کن!
    مرسي سابيناي عزيز. واقعا چه راه حل خوبي. من خودم اين موضوع رو رعايت مي كنم . يعني خودم هم متوجه شدم كه تا زماني كه ازش خبري ندارم حالم بهتره. ولي خب مادر شوهرم هم با مادرم تماس مي گيره ..ما هيچ نسبت فاميلي نداريم ولي من از اونجايي كه هميشه دوست داشتم رابطه خانواده ها خوب باشه يه رابطه خيلي خوبي ايجاد كرديم با هر دو طرف كه الان يه جورايي من رو اذيت مي كنه. من چندين بار هم تذكر دادم كه من ناراحت نمي شم اگه دوست داريد از هم خبر داشته باشيد ولي لطفا به من چيزي نگيد. مثلا شوهر سابقم رفته بود تبريز ماموريت و رفته بود خالم رو ديده بود و گريه كرده بود.خب خاله ام وقتي زنگ زد من اصلا يه جوره بدي شدم.
    يا مثلا به من اس ام اس ميزنه و مي خواد منو وارد بازي عذاب وجدان كنه. مرتب به من ميگه كه تو خيلي بي عاطفه هستي و غيره...خب من توجهي نمي كنم چون من واقعا اون كاري بوده رو انجام دادم ولي مدام به بازي كشيده شدن بدم مياد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    چه موضوع خوب و جالب و مفیدی..واقعا سوال خوبیه .منم این حس رو خیلی تجربه کردم .بارها پیش اومده تا آخرین مراحل قانونی هم رفتم ولی این اس ام اس ها و التماس ها و عجز و لابه ها منو پشیمون کرده..نمی دونم همه خانم ها اینطوری هستند یا نه..به هر حال امیدورام پای فرزندی این وسط نباشه چون اون این حس رو تشدید می کنه...امیدوارم که زودتر به آرامش برسین .من پیشنهاد می کنم شماره تماستون رو عوض کنین چون این اس ام اس ها و تماس ها واقعا آدم رو به هم می ریزین .اونم درست زمانی که شما به آرامش نیاز دارین.امتحان کنین بعد از یه مدت خیلی نتیجه می گیرین..
    دقيقا من سال آخر زندگي ام اينجوري بود. همش مي گفت يكبار ديگه فرصت بده و من اينكار رو مي كردم ولي.... خدا رو شكر فرزندي ندارم. يعني اون اواخر خيلي مايل بود ولي من از لحاظ عقلاني اينكار رو صلاح نمي دونستم . حتي ادعا مي كرد كه اگه بچه دار شيم من اخلاقم خوب مي شه. ولي خب بچه بوته آزمايشگاهي نيست كه .... نمي تونم شماره ام رو عوض كنم. چون يه سري وسايل داره كه بايد بياد ببره و نمياد (اينم يه راهي ايه كه براي خودش نگهداشته) و اينكه اجاره خونه من رو ميده (من از مهريه ام به طور كامل گذشتم ولي شرطي گذاشتم كه چون 4 سال باهاش زندگي كردم 4 سال اجاره من رو بده تامن بتونم توي اين مدت روي پاي خودم بايستم) نمي خوام لج كنه و اجاره رو نده.بايد بتونم قوي تر از اين باشم.

    البته اينم اضافه كنم كه هر روز اس ام اس اينا نمي زنه . ولي اگه كاري داشته باشيم كه احتياج به خبر دار شدن داشته باشيم يه چيزي مي گه. والا خودشم بعد از اين كه يكبار بعد از طلاق گفت دوباره برگرد و من قبول نكردم. گفت بهتره ديگه از هم خبر نداشته باشيم.
    الان دارم فكر مي كنم بيشتر از اين ناراحت مي شم كه منو وارد بازي عذاب وجدان مي كنه و مي خواد بگه تو زندگي ات رو دوست نداشتي و تو رفتي و ازاين حرفا.

  19. کاربر روبرو از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده است .

    الميرا1358 (پنجشنبه 02 تیر 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سرنوشتي که خودم ساخته بودم!
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 مرداد 89, 18:25
  2. چون مرز نداشتي!
    توسط yasi_m در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 بهمن 87, 12:58
  3. +عشق لعنتي
    توسط bichare در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 19 بهمن 87, 21:32
  4. پدرم وقتي من .... ساله بودم !
    توسط sayehhaye_mah در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 بهمن 87, 13:55
  5. خوشبختي
    توسط pirooz در انجمن انجمن افراد خوشبخت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 بهمن 87, 12:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.