به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    سلام
    من ليلي 28 ساله هستم الان مدت ا سال و 2 ماه است كه عروسي كرده ام مدت 9 ماه هم عقد كرده بودم شوهرم را دوست دارم نمي دانم شايد هم دوست داشتم در مدتي كه عقد بوديم رابطه خوبي باهم داشتيم تا وقتي كه حرف عروسي پيش اومد خانوادش تازه شروع كردند خودشان را نشان دادن سر هر چيزي بهانه مي گرفتند تالار آرايشگاه لباس عروس خانه و................همسرم همش دلداري مي داد كه با عروسي كردن همه چيز تموم مي شه خودم هم در تمام طول اين مدت تمام تلاشم را كردنم تا صلح و صفا برقرار بشه اما عروسي نه تنها مشكل ما را حل نكرد بلكه صد برابر كرد از همون شب عروسي مادر شوهرم رفتار ديوانه وارش را شروع كرد و كرد و كرد و كرد تا 2 ماه پيش كه با ديوانه بازي هاش باعث مرگ جنين 3 ماهه توي شكمم شد ازشون متنفرم هم از اون و هم از پدرشوهرم اينقدر كه اگه گناه نداشت دوتاشون را مي كشتم شايد يه كم آروم مي شدم از شوهرم هم بدم اومده احساس مي كنم تو كشتن بچه من با اونا همكاري كرده اصلا نمي تونم نفرتم را ازشون پنهان كنم كمكم كنيد خيلي افسرده ام

  2. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (یکشنبه 01 آبان 90)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    سلام ليلا جان

    از اتفاقي كه براي بچه ي در شكمت افتاده متاسفم .

    عزيزم دوست داري بيشتر در مورد جريان سقط جنين صحبت كني و بگويي چرا چنين فكر و احساسي داري و
    چرا خانواده و همسرت را باعث مرگ جنين مي داني ؟


    منتظر شنيدن موارد بيشتري از داستان زندگي ات هستم . ضمن اينكه با تو همدلي مي كنم و درك مي كنم كه در چه حس و حالي هستي .

  4. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (یکشنبه 01 آبان 90)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    عيد نوروز امسال 7-8 هفته باردار بودم البته خودم هم نمي دونستم روز سوم عيد خانواده شوهرم را كه به خاطر خونه خريدنمون 2 ماهي بود كه با ما قهر بودند را دعوت كردم تا صلح برقرار بشه اما كاش اين كار را نمي كردم از همون عصر كه از خانه ما رفتند شروع كردند پشت سر من (طبق معمول) صفحه گذاشتن فرداي آن روز هم اومدند خانه ما كه پاشو گمشو خانه بابات و هزار تا فحش خيلي بد به خودم و خانوادم 2 روز هم خانه ما موندند و خلاصه به هر قيمتي بود مي خواستند من را از خونه خودم بيرون كنند من كه اون موقع اصلا نمي دونستم باردارم فقط براي آروم شدن اعصابم بهشون گفتم كه ديگه نمي تونيد زندگي من را به هم بزنين چون من باردارم
    اون ها به شوهرم گفتند ببرش آزمايش و اگه باردار نبود توي بيمارستان ولش كن
    رفتيم آزمايشگاه جواب مثبت بود يك آزمايشگاه ديگه بازم جواب مثبت بود
    و اونا از روزي كه فهميدند باردارم شروع كردند به صفحه گذاشتن پشت سر خودم و خانوادم و اينقدر كردند و كردند تا يك روز بر سر فتنه گري هاشون دعواي سختي بين من و شوهرم در گرفت من براي اينكه شوهرم نتونه صدمه اي بهم بزنه رفتم توي دستشويي و در را از پشت قفل كردم شوهرم اينقدر به در ور رفت تا در قفل شد و ديگه باز نمي شد اون به جاي اينكه بهم بگه مي رم دنبال قفل ساز گفت ميرم خانه بابام و تا شب بر نمي گردم از شدت ناراحتي و نگراني داشتم مي مردم
    اون بعد از 1 ساعت برگشت و گفت دنبال قفل ساز رفته بوده اما من ديگه خونريزي كرده بودم در را شكست و من را بيرون آورد دوباره كتكم زد و بردم بيمارستان زنان توي بيمارستان دوباره مشاجره داشتيم من را توي بيمارستان رها كرد و رفت بعد از 6 روز خونريزي جنين سقط شد

    خانم آني و گل رز چرا جوابم را نمي دهيد؟

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 مهر 92 [ 08:33]
    تاریخ عضویت
    1390-7-29
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    1,676
    سطح
    23
    Points: 1,676, Level: 23
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 40 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ليلا موفق
    عيد نوروز امسال 7-8 هفته باردار بودم البته خودم هم نمي دونستم روز سوم عيد خانواده شوهرم را كه به خاطر خونه خريدنمون 2 ماهي بود كه با ما قهر بودند را دعوت كردم تا صلح برقرار بشه اما كاش اين كار را نمي كردم از همون عصر كه از خانه ما رفتند شروع كردند پشت سر من (طبق معمول) صفحه گذاشتن فرداي آن روز هم اومدند خانه ما كه پاشو گمشو خانه بابات و هزار تا فحش خيلي بد به خودم و خانوادم 2 روز هم خانه ما موندند و خلاصه به هر قيمتي بود مي خواستند من را از خونه خودم بيرون كنند من كه اون موقع اصلا نمي دونستم باردارم فقط براي آروم شدن اعصابم بهشون گفتم كه ديگه نمي تونيد زندگي من را به هم بزنين چون من باردارم
    اون ها به شوهرم گفتند ببرش آزمايش و اگه باردار نبود توي بيمارستان ولش كن
    رفتيم آزمايشگاه جواب مثبت بود يك آزمايشگاه ديگه بازم جواب مثبت بود
    و اونا از روزي كه فهميدند باردارم شروع كردند به صفحه گذاشتن پشت سر خودم و خانوادم و اينقدر كردند و كردند تا يك روز بر سر فتنه گري هاشون دعواي سختي بين من و شوهرم در گرفت من براي اينكه شوهرم نتونه صدمه اي بهم بزنه رفتم توي دستشويي و در را از پشت قفل كردم شوهرم اينقدر به در ور رفت تا در قفل شد و ديگه باز نمي شد اون به جاي اينكه بهم بگه مي رم دنبال قفل ساز گفت ميرم خانه بابام و تا شب بر نمي گردم از شدت ناراحتي و نگراني داشتم مي مردم
    اون بعد از 1 ساعت برگشت و گفت دنبال قفل ساز رفته بوده اما من ديگه خونريزي كرده بودم در را شكست و من را بيرون آورد دوباره كتكم زد و بردم بيمارستان زنان توي بيمارستان دوباره مشاجره داشتيم من را توي بيمارستان رها كرد و رفت بعد از 6 روز خونريزي جنين سقط شد

    خانم آني و گل رز چرا جوابم را نمي دهيد؟
    ببين نبايد يك طرفه به قاضي رفت. بگو ببينم سر چيا پشت سرت صفحه مي‌ذارن؟؟ شايد حق دارن بنده خداها. ما از كجا بدونيم؟ تو بهشون احترام مي‌ذاري؟ خونه رو كي خريد؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید هما11 تشکرکرده است .

    هما11 (دوشنبه 02 آبان 90)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    2,526
    سطح
    30
    Points: 2,526, Level: 30
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    282

    تشکرشده 291 در 66 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    ليلا من باورم نميشه فكر ميكردم شما يكي ديگه مشكلي نداري .ولي اينو بهت بگم كه نفرت فقط روح خودت رو نابودميكنه .عزيزم منم با هما موافقم كه نبايد يه طرفه به قاضي رفت(دلم نميخواد به خاطر اين حرفم حس بدي بهت بدم يا شما رو مصر بدونما) توي اون مهموني كه دادي مگه چه اتفاقايي افتاد؟؟؟؟؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید مريم صوفي تشکرکرده است .

    مريم صوفي (دوشنبه 02 آبان 90)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 دی 90 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-08
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,488
    سطح
    21
    Points: 1,488, Level: 21
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 20 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    سلام لیلا جان
    بابت بچه ات خیلی متاسف شدم.....
    اما پدر شوهر و مادر شوهرت بی دلیل باهات اینجوری می کنن؟
    عزیزم خودت فکر می کنی دلیلش چیه؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید siam تشکرکرده است .

    siam (دوشنبه 02 آبان 90)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 فروردین 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    3,638
    سطح
    37
    Points: 3,638, Level: 37
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,831

    تشکرشده 1,872 در 398 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    منم امروزتایپیکتوخوندم.واقعام اسف شدم.ولی عزیزم اینوبدون همه چی خواسته خداست.خیلیهاهزارجورکاراکر ندتاجنینشون عمدی سقط بشه نشده.چون خداخواسته وسرنوشت اون جنینوکه به زودی قراربوده نوزادبشه رونوشته.پس خیالت راحت هیچ احدالناسی نمی تونه روتصمیم خدااثری بزاره .می دونم قبول این اتفاق برات سخته .ولی خودتوداغون نکن واینوقبول کن که اگه خدامی خواست عمرجنینت به این دنیابود.حتماصلاح نبوده.شایداگه اون به دنیامیومد،مشکلی براش پیش میومدکه خودت عذاب میکشیدی.یاشایداینده بدی درانتظارش بوده.گاهی وقتهاخدابه ادم مصیبتی رومیده که بخواددرجه صبربنده هاشوامتحان کنه وچه بسابعداین مصیبتهاشیرینیهایی توزندگی قرارمیده که ادم باورش نمیشه.باورکن که همه اتفاقات یه حکمتی داره که ماازش خبرنداریم.امیدوارم به همین زودیهاخدابهت یه فرزندسالم وصالح بده وبیایی برامون ازشیرین کاریهاش بگی.:

  13. 3 کاربر از پست مفید mahi91 تشکرکرده اند .

    mahi91 (دوشنبه 02 آبان 90)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    سلام لیلا جان
    انقدر برات ناراحت شدم که حد نداشت فکر میکردم مشکلی نداری چون خیلی قشنگ به تایپکم جواب دادی
    برای جنینت متاسفم اما مطمئنم میتونی مشکلاتت مدیریت کنی
    سال های اول ازدواج معمولا مشکلات زیادی هست امیدوارم با کمک دوستان و این سایت خوب مشکلاتت حل شود عزیزم تایپکت را با علاقه دنبال میکنم تا کامل حل بشه مشکلت
    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  15. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (دوشنبه 02 آبان 90)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 91 [ 21:25]
    تاریخ عضویت
    1390-7-18
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,285
    سطح
    19
    Points: 1,285, Level: 19
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    به نظر من مادرشوهر پدر شوهرت اگه مقصرن یا نیستن یا هر چی نذار راحت تو زندگیت دخالت کنن .با شوهرت خوب باش سعی کن با رفتارت اونو برا خودت داشته باشی بذار اگه اشتباهی میکنن پدر مادر شوهرت همسرت از تو دفاع کنه همیشه سعی کن سرت تو کار خودت باشه با همه دوست باش ولی هیچ وقت صمیمی نشو و خودتو درگیر کار بیرون کن اگه شاغل باشی خیلی بهتر میشه البته نمیدونم اما شاید خودت هم بهانه هایی دادی بهشون که اونا این مدلی رفتار می کنن به هر حال شما نمی تونید اونا رو عوض کنید اما با یه سیاست درست میتونید کاری کنید که دخالت نکنن

  17. کاربر روبرو از پست مفید movafaghiyat تشکرکرده است .

    movafaghiyat (دوشنبه 02 آبان 90)

  18. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم

    سلام دوستاي خوبم
    اين تاپيك مال خيلي وقت پيش هست ادامه اش را مي تونيد در لينك هاي زير بخونيد:


    http://www.hamdardi.net/thread-16807.html

    و

    http://www.hamdardi.net/thread-17302.html

    خدا را شكر الان ديگه تقريبا با كمك دوستان همدردي مشكلي تو زندگيم ندارم. راستش من و شوهرم خيلي همديگر را دوست داشتيم و داريم و تمام مشكلات را ديگران براي ما درست مي كردند كه الان ديگه با اون ديگران (پدر و مادر شوهرم ) رفت و آمد نداريم. بنابراين هيچ مشكلي هم نداريم.


    از تمام دوستاي مهربونم كه تو اون شرايط سخت من را تنها نگذاشتند و كمكم كردم تشكر مي كنم و اميدوارم هميشه شاد و خوشبخت باشند.

  19. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (دوشنبه 02 آبان 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.