هی مرد با توام .....
تو فکر میکنی من حسی ندارم؟ میل جنسی ندارم؟اشتباه میکنی چون دارم، اما از ترس تو و جنس تو برای حفظ خودم محدودش میکنم.
مرد جنس تو پسته،من که زنم اگر بهت محبت کنم از دلت میرم،اگه بی محلت کنم مثل ی ... میفتی دنبالم اینقد التماس میکنی تا فقط گوشه چشمی بهت بندازم، وای از روزی که عاشقت بشم، مثل فاتحی میشی که انچه میخواسته را بدست اورده و حالا که در دستانش هست براش بی ارزشه...
مرد،نمیدونم چجور موجودی هستی!!! چرا روزی که ببینی زنی قلبش را به رویت باز کرده، وقتی محبتش ببینی اون زن از دلت میره؟ در خلقت مرد دل نادیده گرفته شده؟!!چرا وقتی میبینی زنی عاشقت شده بی ارزشش میکنی،اولش که میپیچونیش بعدم بهش میگی برو گمشو، چرا دست از سرم بر نمیداری؟ چی میخوای از جونم؟ اونوقت اون زن بیچاره میشه آویزوون و اشکاش میشه برات اشک تمساح..!! آخه مرد بی انصاف... مگه قبل از عاشق شدنش تو نبودی که میگفتی اشکت داغونم میکنه پس چرا حالا با زار زدنش ککتم نمیگزه!!!!...
هرچی از دهنت در میاد بارش میکنی دخترک بیچاره با دلی شکسته، روحی داغون میره،در حالیکه همون روح داغون هر ثانیه به سمت تو پر میکشه، بعد ی روز دلیل رفتنت میفهمه....یکی دیگه رو اوردی تو زندگیت.................و اونو مثل ی دستمال استفاده شده بیرون انداختی ، اون وقت دختر بیچاره تازه میفهمه اون روزایی که التماست میکرده که ترکش نکنی تو سرت ی جای دیگه گرم بوده داشتی با یکی دیگه حال میکردی، میفهمه چیزی که تمام زندگیش شده بود ی دروغ بوده له میشه،نابود میشه، تنفر تمام وجودش میگیره اما بازم عاشقته ....
هی مرد!!! جنس تو کثیفه! جنس تو پسته!
واااای به اون بیچاره ای که روی حساب ایمانی که به تو داشت زندگی جنسیش رو هم با تو شریک بشه ،اون وقت که به هدفت میرسی چند ماهی سرگرمی بعد دلت میزنه دختر بی خبر از همه جا برات میشه ی فاحشه، بدکاره.... ولش میکنی میری سراغ یکی دیگه به همه هم میگی که اون فاحشه بود.
ی سوال! پس تو چی هستی؟ تویی که اون دختر به هزار دوز کلک با هدف اینکه به رختخوابت بکشونیش، با زندگیش،احساسش و آبروش بازی کردی و بعد ولش کردی و رفتی سراغ نفر بعدی چی هستی؟!!
با چه عدالت و انصافی تویی که با دخترای جورواجور چه منحرف چه معصوم بازی کردی باهاشون رابطه جنسی داشتی تو این جامعه حق داری آخرش بعد این همه پستی و رذالت با هر دختری که اراده کنی ازدواج کنی؟
لعنت به تو! لعنت به جنس تو!
حالا میخوام این اتفاق از دید ی زن برات بگم:
اون دختر اولی که باهاش بودی یادت میاد؟ خیلی پاک بود، خیلی معصوم بود، چشم و گوش بسته بود ، پسرای جورواجوری میومدن سراغش، به هیچ کدوم محل نمیداد،اهل دوستی نبود، بخدا خیلی پاک بود و بخاطر پاک بودنش بسی احساس غرور داشت.
ی روز ی پسر اومد سراغش،دختر از ظاهر پسر خوشش اومد اما بی هیچ مکث و تردیدی گفت من با کسی دوست نمیشم، پسر گفت تو بخواه من همین حالا میام خواستگاریت،پس از اون روز پسر هر روز با فریب جدیدی جلو اومد و دختر ساده بی خبر از همه جا ذره ذره عاشقش شد، اشتباه نکن دختر ساده بود اما ساده عاشق نشد، پسر اینقدر رفت و امد و اینقد حیله از استینش در اورد که دختر اسیرش شد،دختر که اسیرش شد باز هم حاضر نبود جسمش رو به پسر بده حتی با اینکه روحش کامل به پسر داده بود.
اما پسر زیرک بود و دختر بی خبر از دنیای پستی که توش زندگی میکنه، بالاخره دختر راضی کرد، بعد ی مدت که دختر دلش زد مثل ی دستمال استفاده کرده انداختش بیرون و رفت سراغ یکی دیگه، روز از نو روزی از نو با یک بیچاره دیگه.
اما بشنو از دختر بیچاره، اون از عشق و از نهایت قلبش با پسر رابطه داشت، پسر با فریبهاش جوری دختر جادو کرده بود که پسر برای اون شوهرش بود. اما حالا با واقعیت جامعه روبرو می شه میبینه مردا زنارو میخوان تا نیاز جنسی و تنوع طلبیشون رو برآورده کنن و زنا به دنبال یک حریم امن و آروم میگردن،مردا تو این جامعه مجازن هر کاری بکنن آخرش بهترین زندگی با هر دختری که اراده کنن خواهند داشت، اما اگر دختری حتی اگه شایعه ای باشه که دور و برش پسری بوده دیگه زندگیش تباه شده، فاحشه اس، بدکاره اس، چرا کسی نمیگه اگر زنی بوده، مردی هم بوده!!!
چرا کسی نمیگه این دختر که پاک بود که مقید بود پس چرا اینجوری شد؟اون مردی که باهاش بود چه جونوری بود؟من نمیگم همه زنا پاکن همه مردا بد، اما مرد بی انصاف چرا میری سراغ بره های معصوم گله، بره های سر به هوای گله خودشون میان طرفتون،چرا اینقد پستی!!!...
حالا این تضادها رو تو ذهنت بیار!! دختر ساده و بی خبر از جامعه و فسادش، پسر مریض جنسی و جامعه ای مرد محور که اجازه هرکاری بهش میده...!!! ی ذره فکر کن!! خودت بگو نتیجه این ترکیب چه فاجعه ای میشه!...
علاقه مندی ها (Bookmarks)