به نام خداوند مهر
اگر شیطان از دریچهی شهوت و غضب، از دریچهی نفس و زینتهای دنیا داخل شود، اظهار میدارد: « لاغوینهم و لازیننلهم » (که هر آینه آنها را اغواء میکنم و برای آنها زینت میبخشم)، پس باید با محبت خدا و با بصیرت و معرفت، راه شیطان را بست و هم زمان به تأمین نیازها پرداخت و به ازدواج و تشکیل خانواد روی آورد، تا با انس و عاطفه و کانونهای گرم خانواده از اغواء و فریب شیطان جلوگیر شود و به تربیت و سازندگی آنها پرداخت. تا بحران عاطفه وفشار جنسی و گرفتاریها، طعمه برای دشمنان قسم خورده فراهم نسازد و فرزندان گرفتار اسلام را در دست کفر و الحادو فساد و تباهی و خودفروشی و وطنفروشی، اسیر ننماید.
هم زمان با کمکهای ناچیزی که برای تشکیل خانواده وراهاندازی کانونهای عاطفه و مهربانی میشود، مناسب است که به راه و رسم زندگی مشترک و شناخت مشکلات این زندگی جدید هم بپردازیم تا همسرانی آگاه، با ظرفیت وتحمل داشته باشیم. همسرانی که آرامش و پوشش و کشتزار یکدیگر باشند. و آموخته باشند که چگونه از کمها زیاد استفاده کنند و با رنجها راحت باشند و با سختیها،بهره بردار و سرشار بمانند.
سعی میشود در این نوشته هم زمان با کمکها ، به آموزشهای قرآنی و روایی توجه کنیم و از نصیحتها وتجربهها بهره برداریم، تا این قلعهی دشمن سوز، محکم ومقاوم بماند و از تزلزل و فروپاشی نگهداری شود.
۱ ـ ارزش ازدواج
رفتار و عمل آدمی را میشود با آثار آن ارزیابی کرد، و می شود با انگیزه و نیت و هدف و جهت آن به ارزش رسید.
از آن جا که کارهای انسانی در بینش و دل آدمی ریشه دارد، و در جامعه و هستی اثر میگذارد، میتوان به این هر دو عامل ارزیابی توجه نمود.
دو عمل مساوی از دو نفر آدم، مثل دو ازدواج، دو انفاق و احسان و حتی دو شهادت، برابر نیستند. کسی که به خاطرخستگی از دنیا به شهادت روی میآورد با کسی که با فراغت و آزادی و حتی با اشتیاقها و علاقهها روی میآورد برابر نیستند.
کسی که برای راحت شدن از سماجت فقیر، درهمی میبخشد با کسی که میخواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوان مردی را بیاموزد یکسان نیستند. به همین خاطر در روایت نبوی آمده «لا عمل بالنیه و لا نیه الا باصابه السنه »، هیچ عملی بدون نیت و بینش نیست و تحقق نمی یابد، همان طور که نیت جز با سنت و همراهی سنت شکل نمیگیرد. در این روایت ارتباط عمل با نیت و سنت مطرح میشود. و همین باعث می شود که عمل ازدواج با توجه به نیت دو طرف و با توجه به همراهی با سنت رسول به ارزش برسد.
در واقع عمل آدمی مثل اسکناس است و ارزش اسکناس به پشتوانه آن است. دو پرنده، دو انسان طبیعی، با یکدیگر جفت میشوند اما ازدواج و پیوند آنها که از سطح عادتها و غریزهها بالاتر رفته باشند و در حد وظیفه آمده باشند، درآسمانها و عرش خدا بسته میشود، و خدا آن را میپذیرد و بر میدارد.
آنها که به خاطر تمامی نیازها و تمامی ابعاد وجود خویش برای زناشویی، برای انس، برای شناخت کسری ها وضعفها و بهره برداری از برخوردها و استقامت درمشکلات ازدواج میکنند، با آنها که به خاطر عادت و یا بهخاطر کسب اعتبار و وجاهت وصلت میکنند و به سراغ بزرگان میروند و کسانی را میخواهند که بر آنها تکیه کنند و به آن ها افتخار کنند، برابر نیستند.
این ها ذلیل همین تعلق ها واسیر همین ضعف ها می شوند و دنباله می شوند،که نقطه ضعف ها آدمی را به دنبال خود می کشاند. می گویند: شتری خوابیده بود. روباهی می گذشت، به شتر روی آورد و با دم شتر بازی آغاز کرد تا آن که دمش را با دم شتر گره زد.
شتر برخاست. دم کوتاه این دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب میخورد. گربه ای اینصحنه را دید. از روباه پرسید چه بر سرت آمده؟ روباه گفت : هیچ «با بزرگان وصلت کردهایم»
راستی که ضعف ها و تعلق ها آدمی را به ذلت می کشاند، و وصلت های ذلیل کار جوانمردان نیست. و اگر غفلتی آن را فراهم کرد و وسوسه ای آن را پخت، ادامه نمییابد و با رنج همراه می شود و با درگیری بریده میشود.
مرد زندگی با کسی همراه میشود که به این مرد افتخار کند، نه آن که وثاق و پیوندی را به گردن بگیرد که او را به دنبال بکشاند و در ذلت بنشاند. کسی که می خواهد در کلاس ازدواج بیاموزد، با کسی که می خواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع کند، برابر نیستند.
بیشتر آن چه که بدی و مشکل ازدواج قلمداد می شود، مثل سختی ها و برخوردها و توقع ها و انتظارها، و درگیری ها و گرفتاری ها، در واقع همین بدی ها، خوبی و میوه ی خوب ازدواج هستند. این آدمی است که باید از حادثه ها، از برخوردها و از درگیری ها بیاموزد و از آن چه که آموخت، راهش رامشخص نماید، و بر حماقت و اشتباه خود پافشاری نداشته باشد .آدمی می تواند حتی از بن بست ها بیاموزد، که راه کجاست و چگونه باید بازگشت و حلقه ی زنجیر را باز کرد و بدون سماجت ولج در آوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت. بیشتر مشکلات ازدواج از همین کله شقی ها و لج در آوردن ها آغاز می شود و سپس این زخم های کهنه، عفونی و ملال آور می گردد و به طلاق و جدایی می انجامد.
اگر کودکی را می بوسم و او فریاد میزند و فرار می کند،نباید لجاجت کنم و اشکش را در آورم. اگر شوخی و مزاحی را با دوستی آغاز می کنم، نباید به ناسزا و دشمنی بکشانم. این زیاده روی ها و حد نگه نداشتن ها، باعث درگیری و خستگی و جدایی می شود، تا آن جا که حضور تو غنیمت نیست و ملالآور است.
این را هم بگویم، به همان اندازه که ازدواج دو نفر ارزش پیدا می کند،به همان اندازه وسوسه و حسادت دوست ودشمن زیاد می شود، که درگیری ها را زیادتر می کند. پس به گونه ای تظاهر نباید کرد که حسادت و دشمنی ها بجنبد وسر بردارد، که اگر این حسادت ها به زندگی تو آسیب نزند،باعث از هم پاشیدگی زندگی دیگران میتواند باشد. تو درجمع آن ها به گونه ای سخن بگو که توقع ها کم و تحمل ها زیاد بشود و از مشکلات زندگی بهره بردارند و با سختی ها هم راحت باشند. چون رنج و راحتی، در ظرفیت قلبی و درپختگی برخوردها است. گاهی آدمی با تمامی راحتی ها در رنج است و غصه میخورد و گاهی با همه ی رنجها راحت است وبهره بر می دارد و پاداش می گیرد.
۲ ـ آثار ازدواج
در نگاه قرآنی ازدواج همسران با اثر سکن و آرامش، با اثرلباس و پوشش و با اثر حرث بهره برداری آمده است. همسران، فوران های عاطفی و جنسی و فراغت های وسوسه انگیز و کابوس های مزاحم و انتظارهای ملال آور و حرف های ناگفته و پرگویی های بیحساب را، مهار می کنند و تعادل و آرامش وتمرکز و تصمیم گیری را آسان می سازند.
این درست است که در فرهنگ های آزاد غربی و شرقی، بابرخورد های آزاد، گره ها به گونه ای دیگر گشوده می شود وخانواده شکل نمی گیرد. ولی آن وقت که خانواده شکل می گیرد، سرد و خاموش و حتی سیاه و مصلحت آلوده است. پس مناسب تر همین است که با آموزش های دبستانی و راهنمایی و عالی، زمینه ی شناخت نیازهای همسران و روش تأمین نیازها، فراهم شود تا این که محبت و خشونت ویا سکوت و کلام و یا قهر و صلح و یا برخورد های سازنده وخراب کار را بشناسند و از انفجارهای پیاپی نیروها، بهساخت و سازی مناسب برسند و از تخلیه ی بی حاصل نیروها، غنیمتی فراهم سازند.
در بیان قرآنی نمی گوید همسری با همسر آرام می شود، بلکه میگوید: « لتسکنو الیها » نه « لتسکنو بها » آدم ها و تمامی دنیا نمیتوانند دل بزرگ یکدیگر را پر کنند، اما در کنار یکدیگر و هم سو و همراه یکدیگر، به تعادل و سکونی دست می یابند.
نکتهی دوم، لباس و پوششی است که ازدواج برای دو طرف می آورد و ضعف ها و بدی های آنها را می پوشاند وزخم های آن ها را می بندد. در واقع آن جا که محبت و علاقه شکل میگیرد، تو به عیب گویی و باز کردن زخم ها شروع نمی کنی، که با مدارا و درمان و پنهان کردن و پوشاندن آن، از شیوع و گسترش آن جلوگیری می نمایی تا شماتت ها کنترل شود و دور از دشمنی ها و حسادت ها و شماتت ها و تحقیرها، مداوا و درمان صورت پذیرد.
قرآن در مورد « غیبت» از همین عنصر محبت و عشق و ایمان کمک میگیرد و خطاب بهمؤمن عاشق میگوید: « چگونه یکی از شما گوشت برادر مرده خود را میخورد و از او می کاهد ». چگونه با رفتار و حرف ها و اشاره ها او را در دل و چشم دیگران حقیر و ناچیز می نماید. او را که مرده و در جمع نیست چگونه با دهانخود، کم می کند و ناقص می نماید.
اساس محبت و علاقه، باعث پوشش و درمان میشود وخیر الساترین، آن جاست که پوشاندن، به درمان کمک می کند.اما اگر پوشاندن به گسترش درمان نینجامد، این ستر و پوشش و این لباس و نهفتن، کار خوبی نیست، که کارساز نیست وضایعات بیشتری می آورد.
نکته ی سوم، حرث و کشاورزی و یا حرث و کشتزار و یاحرث و کشته ی آدمی است.
که حرث به معنای مکان و حاصل و اسم مصدر آمده است، وازدواج این حاصل ها را می سازد و جمع می کند و نگه می دارد.
کسی که زمینی دارد و بذری دارد، و نیازی دارد که این ها را زیاد کند و بارور سازد، باید آفت زدایی داشته باشد. باید زمینه سازی داشته باشد و شخم و شیار را آورده باشد. باید نظارت داشته باشد تا علف ها سبز نشوند و دهان های مزاحم نیروی زمین را نبرند و توان بذر را نگیرد. و باید پس از این همه، حاصل را جمع کند و نگهداری نماید.
دو طرف ازدواج، مرد و زن باید مجموعه فعال باشند و هر دو کار کنند. ازدواجی که هر دو طرف بیدار باشند و توجه داشته باشند هیچ مشکلی ندارد. حتی اگر یکی از دو طرف بیدار و حلیم و فعال باشد می تواند کارگشا باشد. اما اگر دوطرف بی توجه باشند، نه آفت ها را بشناسند و نه زمینه ها را آماده کرده باشند و نه حاصل را جمع آوری نموده باشند، ناچار شیطان صفت ها و چپاول گرها، حاصل آن ها را می ربایند و بهره ها را به یغما می برند.
و السلام
برگرفته از دستنوشته ها و کتاب روابط متکامل زن و مرد، اثر: استاد علی صفایی حایری (عین.صاد)
ادامه دارد...
علاقه مندی ها (Bookmarks)