به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    tgh6767
    مهمان

    Arrow زندگی در خارج از کشور با خانواده همسر

    سلام به دوست های عزیزم...میدونم طولانیه به خدا خیلی ازش زدم

    راستش اومدم با کلی دل پر ، درد و دل کنم...
    علت اینکه اینجا حرفامو میزنم این هست که1.احساس میکنم درد و دل جنبه تخصصی تر داره نه خاله زنکی
    2.من توی یک کشور غریب تک و تنها به دور از همه افتادم درست یک ماه بعد از عروسیم که تابستان امسال بود.


    دیگه واقعا" صبرم از دست مادر شوهر و پدر شوهر و شوهرم تمام شده!!!
    نه میتونم اینجا مشاوری پیدا کنم نه اینکه به خانواده یا حداقل مامانم بگم،چون راه دور هست و هزاران فکر و خیال و نگرانی برای اونها.

    خانواده شوهرم 3تا پسر هستند و شوهر من آخرین فرزند...دو برادرش ازداج کردند با 2تا خواهر..اما مادر شوهر و پدر شوهرم از عروسهایشان خیلی راضی نیستند..
    1.عروس دومی که توی این 3سال که خانواده شوهرم اینجا بودند 2بار بیشتر زنگ نزده
    2.عروس اولی هم که یک عالمه مورد دیگه داره


    حالا اونا میخوان من بعض اونها باشم و هر چی گفتن بگم چشم تا کم کاری های اونارو جبراان کنم..شوهرم هم مدام اینو به من میگه((مادر پردم یک حساب دیگه روی تو باز میکنند،مادر پدرم دختر ندارند می خواهند تو مثل دختر براشون باشی،مادر پدرم...))

    خلاصه اینکه هر حرفی میخواهند به من میزنند و من نباید چیزی بگم چون من با 2تای دیگه فرق دارم...

    از 7روز هفته 5 روز پیش همیم 2روز همو نبینیم یا زنگ نزنیم ، آماج حملات شدید شون قرار میگیرم..چرا نمیایید؟ایران بودید بهتر بود!دیگه جواب ما رو هم ندید دیگه!آفرین دیگه ما رو هم یادتون رفت...اگه بخوایید برید گردش یا خونه کسی دیگه با سر میریدااااا....(((حالا مثلا" 2 روز هست مو ندیدیمااااا!!!!!)))

    اگر به موبایل یا خانه زنگ بزنند یک بار ور نداریم دفعه دوم با اخم و تخم چرا ور نمیدارید؟میگیم نشنیدیم یا اصلا" گوشی زنگ نخورد یا دستمون بند بود...میگن:یک بار دو بار اینجوری بعدش چی ؟؟؟؟اونقدر پا پیچ میشن که خود شوهرم میگه جواب نده بدتر میشه (انگار داریم دروغ میگیم...حالا بگذرد من واقعا" جقدر هنوز احترامشونو دارمو هواشونو دارم)

    اما خسته شدم به خدااااااااااااااااااااا
    بی کس وکار گیرم اوردن هرچی میخوان هروز هروز میگن...
    اگه در آخر بعد 2 3 بار تلفن را جواب ندیم ، سرزده بلند میشن میان (نمیگن یک وقت داریم کار خصوصی میکنیم...)
    مادرشوهرم هم که در ماه 4 5 دفعه سرزده و غیر سرزده اینجاست تازه شب هم میخوابه گاهی..وااااااااااا!!!!!!!!

    هر وقتم شب ها پدر شوهرم میره بیرون واسه کاری جلسه ای شوهرمو میکشونه اونور منم تنها تو خونه، شب، کشور غریب، با 10 ساعت اختلاف با ایران...نه با کسی میتونم به حرفم نه خونه کسی برم

    چه کنم تو روخدا یکی یک راه حل بده اینا بذارن ما یک بارم شده با خیال راحت بی دعوا(سر اونها همیشه) زندگیمون رو بکنیم...

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی در خارج از کشور با خانواده همسر

    سلام،

    به این سایت خوش آمدید.

    به شما پیشنهاد می دهم که این پست همسرم یا مادر همسرم؟ و همینطور این تاپیک را مطالعه کنید.

    البته می دانم که شما آنجا تنها هستی...
    ناراحتی های شما را تا حدود زیادی متوجه می شوم.

    فقط خواستم این مسئله را هم بگویم که بالاخره خانواده شوهر شما هم آنجا فقط همین پسرهایشان را دارند. البته از شرایط آنها با خبر نیستم، ولی فکر نمی کنم فامیل های زیادی آنجا داشته باشند.
    برای همین اصولاً در خانواده های ایرانی خارج از کشور وابستگی بین اعضای خانواده زیاد است.

    به نظر من شما همیشه احترامشان را حفظ کن.

    شوهر شما در رابطه با این رفتارهای پدر مادرش چه نظری دارد؟ آیا برای او همه چیز عادی هست، یا او هم از این شرایط راضی نیست؟

    اگر او هم مثل شما از این شرایط راضی نیست، به نظر من شما اقدامی نکنید. خیلی مواظب باشید که مبادا روابط بین شما و خانواده شوهر خراب بشود و یا اینکه فکر کنند شما می خواهید پسرشان را از آنها جدا کنید.
    به نظر من اجازه بدهید خود شوهر شما راه حلی برای این قضیه پیدا کند.

    حالا باید نظر بقیه دوستان را هم بخوانیم...

  3. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (شنبه 14 خرداد 90)

  4. #3
    tgh6767
    مهمان

    RE: زندگی در خارج از کشور با خانواده همسر

    راستش دو برادر دیگه شوهرم ایران هستند و فقط ما اینجا هستیم...
    اما اونقدر توقع دارند ما باهاشون باشیم که از زندگی خودم افتادم...
    هزار بیماری گرفتم به خاطر استرس ها و فشارهایی که از سمتشون هست.
    نه شوهرم حرفی نمیزنه..همش دائم میگه سنشون بالاست اخلاقشون همینه کاریش نمیشه کردن.
    من میگم اگه هر سن بالایی توی زندگی نخواد هوای سن پایین تر هارو داشته باشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه ودائم بخواییم بگیم نه سنشون بالاست اشکال نداره.
    پس زندگی و استقلال خود ادم چی میشه؟
    اگه بیرون و یا تفریحی بخوان برن من بهشون جواب رد بدم دیگه زمین رو مبرن آسمون،آسمون رو میارن زمین.
    نمیدونم چطوری باید به شوهرم بگم که یکم از این کارهاشون دست بردارند..یکم خودش بهشون گوشزد کنه و اینقدر طرفدار کارهاشون نباشه تا اونا پی به اشتباهشون ببرن.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.