سلام فرانك جان
دلم برات تنگ شده بود . خيلي وقت بود خبري ازت نبود ؟
من قلمبه سلمبه نمي تونم حرف بزنم . بنابراين با مثال حرفمو مي زنم .
تفاوت فرهنگي يعني اين كه مثلا شوهر من دوست نداره من با هيچ مردي هيچ صحبتي و خنده اي بكنم و مي گه
اصلا چه معني داره زن با مرد غريبه حرف بزنه . و مثلا من اينو بد نمي دونم و با همه راحتم ( البته در
حد نرمال ).
تفاوت فرهنگي يعني شوهرم مي گه خانواده من اهل رفت و آمد نيستن و
تو اين دوره و زمونه رفت و آمد معني نداره و فقط كار و كار و كار ولي من دوست دارم حداقل با چند تا فاميل و دوست رفت و آمد داشته باشيم تا دق نكنيم از تنهايي .(
اون خانوادش اصلا اهل رفت و آمد نيستن و برعكس خانواده ما پر رفت و آمد )
تفاوت فرهنگي يعني اون اين حقو به خودش مي ده كه هر كاري بكنه و وقتي من ازش مي پرسم چرا تو خودت اينكار ها رو مي كني و من اين اجازه رو ندارم كه اين كارو بكنم مي گه
من مردم فرق مي كنم .
تفاوت فرهنگي يعني اينكه من سر هرچيزي كه مي خوام با شوهرم
منطقي بحث كنم ته تهش وقتي كم مي آره و نمي تونه از خودش دفاع كنه مي گه همينه كه هست هيچ مردي تو خانواده ما اين اجازه رو به زنش نمي ده منم نمي دم . يعني
حاضر نيست حرف منطقي رو قبول كنه اون چيزي رو قبول مي كنه كه خودش دوست داره و ديده حالا چه غلط باشه چه درست .
علاقه مندی ها (Bookmarks)