به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb گردهمایی های مردونه همسرم

    سلام

    من قبلا توی موضوع "مرتب دعوایمان می شود" خیلی از مشکلاتم رو حل کردم و یاد گرفتم که مشکلات رو یکی یکی حل کنم.

    با کمک دوستان تالار الان اوضاع خیلی آروم تر شده. اول می خواستم از همتون تشکر کنم و بعدش هم می خواستم اینجا در مورد یکی از موضوعات اساسی دعواهامون ازتون راهنمایی بخوام.

    همسر من به گردهمایی ها و مسافرت های مردونه خیلی علاقه داره و با وجود اینکه تعداد این تفریحات رو محدود کرده ولی هر بار که می خواد تنهایی بره جایی من شدیدا به هم می ریزم.

    1- می خواستم بدونم آیا تفریحات اون اشتباهه یا اینکه من زیادی حساس هستم؟

    2- در این مواقع باید چطور رفتار کنم؟



  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 93 [ 10:43]
    تاریخ عضویت
    1390-2-12
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    3,908
    سطح
    39
    Points: 3,908, Level: 39
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    341

    تشکرشده 352 در 169 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    سلام نگار عزیز
    خداروشکر که آروم هستی ولی کاش یکم توضیح کامل تری بابت مسافرت وتفریحات مردونه همسرتون بدین چون هرچیز درحد عادی اصلا مشکلی نداره.

  3. کاربر روبرو از پست مفید سارابختیاری تشکرکرده است .

    سارابختیاری (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    بذارید دیروز رو براتون بگم که بهتر درک کنید:

    دیروز بعد از ظهر که از سر کار برمی گشتم به همسرم زنگ زدم تا برای رفتن به خونه خاله ام ازاش اجازه بگیرم.


    اون گفت: "باشه برو، راستی من شب دیر میام آخه با همکارام ویلا خارج از شهریم"
    من خیلی عصبانی و ناراحت شدم (آیا نباید ناراحت می شدم؟) و گفتم: "خوب شد بهت زنگ زدم وگرنه اصلا به من نمی گفتی، خوبه دیشب بهت گفتم حوصله ام سر رفته بریم یه جای خوش آب و هوا، به جای اینکه بگی الان کارم کمه برم دنبال همسرم با هم بریم بیرون فقط خستگیت رو برای من میاری خونه. الان هم دیگه با این ناراحتی نمی تونم برم مهمونی، می رم خونه، تو هم مواظب خودت باش"

    با این وجود رفتم خونه خاله ام، طفلکی خاله کلی شام پخته بود. به خاله گفتم همسرم تا دیروقت سره کاره شب خیلی دیر میاد و عذر خواهی کردم، خاله هم اصرار کرد که به همسرم زنگ بزنم، من هم به همسرم زنگ زدم.
    گفتم: "سلام، خوبی؟ به خاله گفتم که امشب سر کاری و کارت طول می کشه و دیر میای (می خواستم بفهمه آبروریزی نکردم)، خاله می گه اشکال نداره دیر می رسی بیا با ما شام بخور ما خیلی خوشحال می شیم"
    همسرم گفت: "دست خاله ات درد نکنه. تو که می دونی من بیرون از شهرم خودت یه جوری درستش کن"
    گفتم: "آره می دونم، باشه سلام می رسونم می گم خیلی دوست داشتی بیای ولی کار داری، خداحافظ"

    شب آژانس گرفتم و رفتم خونه. تمام شب دل نگرون بودم. صبح بیدار شدم دیدم همسرم هنوز نیومده. حدس زدم شب رو اونجا خوابیده باشن برای همین خیلی عصبانی شدم ولی از یک طرف هم ترسیدم نکنه اتفاقی افتاده باشه برای همین هم خیلی نگران شدم. می خواستم بهش زنگ بزنم ولی ترسیدم ناراحت بشه که چرا اول صبح زنگ زدی و از این حرفها برای همین هم فقط یه اس ام اس زدم "سلام، نیومدی خونه، خوبی؟ اتفاقی افتاده؟"

    اونم حوالی ساعت 9 زنگ زد و گفت "داریم راه می افتیم. می خوای تا اون راه دور بیام دنبالت؟"
    منم گفتم: "خوبین؟ سلامتین؟ دیشب نیومدی نگرانت شدم. نه ممنون خودم دیشب تنهایی اومدم خونه صبح هم آژانس گرفتم خودم رفتم. بلدم برگردم نیازی نیست زحمت نکش."

    راستی: دیشب شب تولدم بود و امروز هم بایستی می رفتم ماموریت و همسرم می دونست که ساعت 6 صبح باید منو برسونه پیش همکارام.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 93 [ 10:43]
    تاریخ عضویت
    1390-2-12
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    3,908
    سطح
    39
    Points: 3,908, Level: 39
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    341

    تشکرشده 352 در 169 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    نگار عزیز
    خیلی عاقلانه حرف زدی چون مردا وقتی بفهمن نقطه ضعف خانوماشون چیه سعی میکنن قدرتشون رو نشون بدن (البته نه همشون بیشتریاشون)تو یه کتاب خوندم تو این مواقع از هرگونه جنجال بپرهیزید و درزمانی که خیلی روابطتون خوب وعاشقانه است اون رو مطرح کنید که چقدر دلم میخواست شب تولدم پیشم بودی و...سعی کن تاحدی که میتونی وحساسیت ایجاد نمیکنه بتونی با خانوم دوستای شوهرت هم ارتباط برقرار کنی تا بتونی این روابط رو از مجردی خانوادگیش کنی
    امیدوارم کارشناسان این سایت هم نظراشون رو بگن

  6. کاربر روبرو از پست مفید سارابختیاری تشکرکرده است .

    سارابختیاری (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 تیر 90 [ 07:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,517
    سطح
    22
    Points: 1,517, Level: 22
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    98

    تشکرشده 96 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    سلام نگار خانم
    اولا واقعا باید شوهرت قدر تو رو بدونه من اگه یک شب بخوام بدون هماهنگی بیرون باشم یا حتی دیر بیام خانومم تا یک ماه اعصاب منو خورد می کنه برا همین ترجیح می دم این کار رو نکنم
    اما در مورد جمعهای مردونه باید بگم من خودم شدیدا به جمعها علاقه دارم و همیشه هم با خانومم در موردش بحث می کنم به نظر من هم مردها و هم خانومها نیاز دارند حداقل ماهی یک بار با دوستاشون مجردی باشند اینجوری زندگی از یکنواختی در می یاد
    به نظر من این اجازه رو به همسرتون بدید ولی نه زیاد و خودتون هم سعی کنید با دوستاتون همچین برنامه هایی داشته باشید
    بعضی وقتها لازمه زن و شوهرها با هم نباشند تا دلشون برای هم تنگ بشه
    ما بايد براي خوشبخت زيستن موقعيتهاي مناسب ايجاد كنيم،نه اينكه در انتظار آن باشيم

  8. 4 کاربر از پست مفید alireza59 تشکرکرده اند .

    alireza59 (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    alireza59 من هم خیلی ناراحت می شم، شاید خیلی بیشتر از همسر شما ولی چون از دعوا بدم میاد تمام ناراحتیم رو توی دلم می ریزم و درواقع اعصاب خودم رو خورد می کنم، دیشب برای اینکه خوابم ببره از هزار راه مختلف استفاده کردم و هنوز هم هر دقیقه بغض می کنم، چون سر کار هستم هی باید جلوی بغض ام رو بگیرم.

    صحبت alireza59 رو خیلی ها به من گفتن ولی با وجود اینکه منطقی به نظر میاد نمی دونم چرا نمی تونم این حرف رو بپذیرم و هر دفعه همسرم مردونه بیرون می ره شدیدا عصبی و دلشکسته می شم.

    درضمن خانم هایی که شبها می تونن تنهایی با من باشن یا مجردن یا مطلقه یا همسرشون ماموریت رفته. یه سوال؟ مردهایی که تو این جمع ها حاضر می شن چه جور مردهایی هستند؟

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 تیر 90 [ 07:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,517
    سطح
    22
    Points: 1,517, Level: 22
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    98

    تشکرشده 96 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط negar_a
    alireza59 من هم خیلی ناراحت می شم، شاید خیلی بیشتر از همسر شما ولی چون از دعوا بدم میاد تمام ناراحتیم رو توی دلم می ریزم و درواقع اعصاب خودم رو خورد می کنم، دیشب برای اینکه خوابم ببره از هزار راه مختلف استفاده کردم و هنوز هم هر دقیقه بغض می کنم، چون سر کار هستم هی باید جلوی بغض ام رو بگیرم.

    صحبت alireza59 رو خیلی ها به من گفتن ولی با وجود اینکه منطقی به نظر میاد نمی دونم چرا نمی تونم این حرف رو بپذیرم و هر دفعه همسرم مردونه بیرون می ره شدیدا عصبی و دلشکسته می شم.

    درضمن خانم هایی که شبها می تونن تنهایی با من باشن یا مجردن یا مطلقه یا همسرشون ماموریت رفته. یه سوال؟ مردهایی که تو این جمع ها حاضر می شن چه جور مردهایی هستند؟
    بستگی داره ولی در کل هیچ فرقی با بقیه مردها ندارند فقط یک کم ادعای مرد سالاریشون میشه واگه یکی از دوستانشون نتونه بیاد کلی کری می خونند و بهش سرکوفت می زنند مثلا ای زن ذلیل خانومت اجازه نداد بیای
    ببین اصلا فکر نکن که اینجور مردها آدمهای ناجوریند و ممکن کار خلاف بکنند
    با دید مثبت نگاه کن و مطمین باش اگه مردی دنباله کار خلاف باشه هر جا که باشه خیلی راحت خانومش رو می پیچونه و کاری که می خواد می کنه پس نیاز نداره حتما تو همچین جمعی باشه
    تو رو خدا به ما مردها یک کم آزادی بدین

  11. 2 کاربر از پست مفید alireza59 تشکرکرده اند .

    alireza59 (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    ببینید همین حرف هاست که من نمی فهمم دیگه....................

    اول:

    "آزادی"!!!!!!! مگه شما "اسیرین"؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    دوم:

    مگه هر چی دوستاتون گفتن باید انجام بدین؟ یعنی دوستاتون گفتن از پرتگاه بپرین می پرین؟ ما هم دوستامون خیلی چیزها بهمون می گن یعنی ما هم باید به حرفشون گوش کنیم؟




  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 93 [ 10:43]
    تاریخ عضویت
    1390-2-12
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    3,908
    سطح
    39
    Points: 3,908, Level: 39
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    341

    تشکرشده 352 در 169 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    نگار عزیز من یکم با علیرضا موافقم باید تایه حدی به همسرت آزادی عمل بدی اگه تو پسر بچه ها هم نگاه کنی مردا همیشه دوست دارن بگن که رئیس خونه هستن وهرکاری میتونن بکن و... سعی کن تو همه این استقلال رو بهش بدی ولی نه اینکه همش با دوستاش باشی ولی بدون به هیچ عنوان بحث کردن کاری رو درست نمیکنه زمان بده وآروم آروم کارهای دسته جمعی رو جایگزینش کن

  14. کاربر روبرو از پست مفید سارابختیاری تشکرکرده است .

    سارابختیاری (پنجشنبه 29 اردیبهشت 90)

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: گردهمایی های مردونه همسرم

    نمی دونم چرا هر چی مشکل خانمهای تالار دارند منم تجربه کردم. شاید به خاطر اینه که بتونم از تجربه هام برای دیگران بگم.

    ببین می تونی خیلی قاطع از همسرت بخوای که این کارو نکنه . ولی بدیش اینه که ممکنه کم کم همسرت نسبت به زندگیش ناراضی بشه.

    راه حل بهتر و البته زمان بر تر اینه که به همسرت بگی که خیلی از ایمکه شبها تنها بخوابی می ترسی و حالت بد می شه( کار بدو تحلیل کنی نه شخص رو) بعدم بگی به کسی هم دوست ندارم و روم نمی شه بگم که شب تنها هستم (اینجوری حس غیرت شوهرتو بیدار می کنی) . مثلا یا میتونی بگی من اگر شب دستم تو دستهای تو نباشه خوابم نمی بره . از این حرفها.



    یک نکته اساسی اینه که باید به همسرت زمانهایی رو بدی که بتونه به فعالیتهاو تفریحات دوران مجردی به تنهایی بپردازه و احساس استقلال کنه. اینجوری قدرتو بیشتر می دونه ولی این زمانها باید هماهنگ شده با وقایع زندگیتون (مثلا نه شب تولد شما) و بدون خدشه وارد کردن به زندگیتون باشه (نباید شب شما تنها بمونید.)

    تا اونجا که می تونید با خودتون بودنو براشون خوشایند کنید تا هیچ وقت نخواد یک شب هم دور از شما باشه. موفق باشید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  16. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 29 اردیبهشت 90)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 04 مهر 93, 23:28
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.