بر خلاف خيلي از دوستان كه در سال هاي ابتدايي زندگي مشترك هستن ، من 25 سال از زندگي مشتركم مي گذره. در طي اين سال ها فراز و نشيب هاي زيادي داشتيم . هميشه سعي كردم به خاطر اينكه انتخاب خودم بوده تو زندگيم كنار بيام و نگذارم كسي خيلي از مشكلاتمون خبر داشته باشه كما اينكه خبر داشتن ولي زياد به روي خودشون نمياوردن.
در هر حال 2-1 سال هست كه شوهرم شروع كرده ارتباط داشتن با زن هاي ديگه وقتي هم كه من فهميدم و بقيه هم به گوشم رساندن اول انكار كرد ولي بعد مجبور شد كه اعتراف كنه و گفت كه قول ميده ارتباطش تموم بشه. ولي رفتارش خيلي متناقضه كارهايي ميكنه و جوري لباس مي پوشه كه الان كه 48 سالشه اصلا مناسب سنش نيست. منم 2 تا بچه دارم كه الان بزرگ هستن و نياز به آرامش دارم هم براي خودم و هم براي اونها. اما با زندگي كردن با شوهرم هيچكدوم از ما به آرامش نسبي نمي رسيم. اون هم كارهاي خودش رو مي كنه و دائما در انكاره ولي من اصلا نمي تونم به كارهاش بي توجه باشم و نه مي تونم گذشت كنم . از لحاظ روحي خيلي به هم ريخته شدم و اصلا هم نمي تونم دلم رو باهاش صاف كنم. در حال حاضر به متاركه فكر مي كنم . فقط نمي خوام مشكلاتم ادامه پيدا كنه. نمي تونم بهترين راه يا نه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)