به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-29
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,432
    سطح
    36
    Points: 3,432, Level: 36
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question دو مادر شوهر

    سلام به همه دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنین مشکلی که من دارم اینه که به جای یه مادر شوهر دو تا دارم یکیش مادر شوهر خودم و بعدی هم مادر شوهر مادر شوهرم که میشه مادر بزرگ شوهرم دو تا شون هم خیلی سر سختن منم یه آدم خجالتی و ساکت اونا هم هر امرو نهی که میخوان به من میکنن از همه بیشتر مادر بزرگ شوهرم که توی همه مسایل زندگیم دخالت داره منم مشکلی که دارم اینه که اعتماد به نفس ندارم واصلا نمیتونم جوابشون رو بدم و میریزم توی خودم و سر شوهر بیچارم خالی میکنم شوهرم هم از بدتر نمیتونه جواب بده و از من دفاع کنه از بس که این مادر بزرگ و مادرش جر کشند مدام فکرم مشغوله همش فکر اونا توی سرمه هر کاری که میخوام بکنم هرچیزی که میخام بخرم و کلا سر هر مسئله ای اول اونا میان توی ذهنم بعضی وقتا هم از اینکه نمیتونم از فکرشون بیام بیرون کلافه میشم و گریه میکنم ترا خدا کمکم کنین که چطور میتونم که همه فکر و ذهنمو مشغول زندیگی خودمو شوهرم بکنم شوهرم بکنم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    دوست عزيز از نوشته هات حدس ميزنم كه با خانواده همسرت در يك جا زندگي ميكني درسته؟
    اگه اين طوره امكان جا به جايي براتون فراهم نيست؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-29
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,432
    سطح
    36
    Points: 3,432, Level: 36
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    سلام اوایل نزدیک اونا بودیم ولی الن ماتهرانیم و اونا شهرستانن مادر بزرگه هر وقت زنگ میزنه تمام جزیئات رو ازم میپرسه چند وقت پیش شوهرم رفته بود ماموریت اون هر روز زنگ میزد که چرا تو تنها نشستی خونه برو خونه خواهر شوهرات منم خونه خودمون راحتترم نمیشه که هر وقت شوهرم رفت ماموریت من برم خونه این و اون

  5. 2 کاربر از پست مفید gol_roz558 تشکرکرده اند .

    gol_roz558 (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    عزيزم چه طور با اين همه فاصله اي كه بينتون هست ميتونن در امور ريز و درشت زندگي ات دخالت كنن؟
    ميشه مثال بزني و توضيح بيشتري بدي؟ من هنگيدم

    چند ساله ازدواج كردين؟
    همسرت از لحاظ مالي به خانوادش وابسته است؟
    به نظر خودت چه علتي وجود داره كه ديگران در زندگي ات دخالت ميكنن؟

  7. 3 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (سه شنبه 27 اردیبهشت 90)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-29
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,432
    سطح
    36
    Points: 3,432, Level: 36
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    چهار ساله که ازدواج کردیم از نظر مالی هم هیچ همایتی از اونه نداریم میدونی آخه شوهرم بچه که بوده باباشو از دست میده از اونجایی هم که فقط یه عمو داشته عموش با مادر شوهرم ازدواج میکنه مادر بزرگه هم فقط عمو و شوهرمو داره ودیگه بچه نداره مثلا یکی از دخالتاش اینه که به من میگه تو چرا میری کلاس آموزشی اگه میخوای سر گرم بشی خوب یه بچه بیار هر وقت میدونه برامون میخواد مهمون بیاد زنگ میزنه انقدر سوال جواب میکنه خونشون نزدیک مامانمه حتی به مامانمم زنگ میزنه آمار مارو میپرسه

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    سلام گل رز عزیز

    با توجه به حرفات اینطور استنباط کردم که شوهرت تحت تاثیر حرف خانوادش نیست و فقط اونهم نمی تونه جوابشون رو بده.
    اگه درست متوجه شدم، باور کن کلا مشکلت حله. خوب خیلی ها عادت دارند که برای زندگی دیگران اظهار نظر کنند ولی وقتی تو تصمیمات شما و همسرتون خللی ایجاد نکنه، میشه کاملا بی توجه و البته در نهایت احترام از کنار این دسته حرفها گذشت.

    ببین مادرشوهر من یه مدت پیله کرده بود که دوران بارداریت باید بری خونه مادرت (البته و متاسفانه شوهر من گوش به فرمان خانوادشه)! من کلی دلیل و برهان میوردم، فایده نداشت. دفعه آخر که مادرشوهرم داشت به خودم می گفت، بجای دلیل گفتم چشم. هی گفت و منم گفتم چشم. خوب بعد دیگه حرفی نداشت بزنه. البته من اصلا نرفتم خونه مادرم ولی جالب بود که فعلا و تا الان دیگه حرفی نزده و متقابلا شوهرم هم آروم شده!
    شما هم بزار مادربزرگ شوهرت بگه برو خونه خواهر شوهرات، یکم بحث نامحرم بودن شوهراشون و معذب بودنت رو بگو و اگه اصرار کرد، بگو چشم. ولی لازم نیست واقعا بری. همین که خودت و شوهرت توافق دارین، کافیه.
    به مادرت هم بگو اگه کسی در مورد زندگی شما سوال کرد، بگه من خبر ندارم و نپرسیدم ازشون. اینجوری غیرمستقیم هم گفتین که وقتی مادرتون سوال نمی کنه، خوب اونها هم باطبع نباید بکنن.

    شما این هنر رو در خودت تقویت کن که حتی اگه ریز زندگیت رو سوال کردن، شما اونقدری توضیح بدی که لازمه دیگران بدونن. برای این کار اصلا لازم نیست به کسی بی احترامی کنی و یا حاضر جوابی.
    مطمئن باش بعد از یه مدت کم کم اظهار نظرشون صرفا در مورد کلیات زندگی تون میشه که براشون گفتی و اون رو هم اگه می بینی مخالف خیر و صلاحتون هست، بی تفاوت و بدون حرف (و شاید با یه کلمه چشم) از کنارشون بگذر.

  10. 7 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (سه شنبه 27 اردیبهشت 90)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    حق با بلو اسكاي عزيزه...
    شما اول بايد خودت ور اصلاح كني اولا حساسيت به خرج ندي و ثانيا باور كني كه هر كي هر حرفي زد نبايد عمليش كنيم!!

    ثالثا خوب مادر شوهرت توي شهرستان از كجا مي فهمه كه همسرت رفته ماموريت؟شما و همسرت بايد كم كم ياد بگيرين كه همه اطلاعات زندگيتون نبايد تيتر روزنامه كثير الانتشار بشه!!!

    از گفتن حرفهاي غير ضروري در تلفن هاي مادرشوهرت كه ميدوني بعدا برات دردسر ساز ميشه خودداري كن به خبرهاي معمولي بسنده كن و گزارش هاي مشروح نده!!

    يه نكته در گوشي: من اگه جاي شما باشم از هر5 تا تماس مزاحم به يكيش جواب ميدم!!چرا نمي پيچونيش يه بار بگو حموم بودم يه بار بگو حياط بودم بيرون بودم فلان....بهمان....كم كم خودش متوجه ميشه و تماسش رو كمتر ميكنه...


    ببينم همسرت چه نظري راجع به اين تماس هاي مزاحم داره؟شما هم موظفيد هر روز هشون زنگ بزنيد؟يا فقط خودشون ميزنگن؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-29
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,432
    سطح
    36
    Points: 3,432, Level: 36
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    سنا جون از راهنماییت بی نهایت ممنون ولی از شانس بد من دو تا خواهر شوهرام تهرانند اگرم من نخوام به مادر شوهرم بگم اونا میزارن کف دستش منم اصلا بهش زنگ نمیزنم مگه اینکه شوهرم زنگ بزنه

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    به هر حال كليد حل اين مشكل فقط و فقط در دست شماست....بايد بدوني كه چه طوري بتوني طرف رو از اطلاعات اصلي منحرف كني و به حرفهاي پيش پا افتاده راهنمايي كني تا بعدا به مشكل بر نخوري...

    نقل قول نوشته اصلی توسط gol_roz558
    سنا جون از راهنماییت بی نهایت ممنون ولی از شانس بد من دو تا خواهر شوهرام تهرانند اگرم من نخوام به مادر شوهرم بگم اونا میزارن کف دستش منم اصلا بهش زنگ نمیزنم مگه اینکه شوهرم زنگ بزنه
    خواهر شوهرات از كجا ميفهمن؟؟
    ببينم شما اعلام عمومي ميكنين كه چه اتفاقاتي توي خونتون ميفته؟

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: دو مادر شوهر

    لازم نیست بهشون بی احترامی کنید و جوابشونو بدید
    دو تا راه حل خیلی ساده دارید:
    1- اطلاعاتتون رو تا حد امکان به کسی ندید، شوهرتون رفته ماموریت و نمیدونم چی و چی
    2- هر وقت سوالی پرسیدن که بهشون ارتباطی نداره بپیچونید و جواب ندید، بی پاسخ بذارید تا کم کم عادت سوال پرسیدن از سرشون بیافته
    راستی این که مادرشوهر گفته برو خونه داداشت تنها نمون زیاد چیز بدی نیست، شاید می گه خوب تنها نباش و ...
    یه راه حل دیگه هم هست: بهشون بگید چشم حتما، بعد کارخودتونو بکنید
    این کارم که میاید حرفهاشونو به شوهرتون میگید خیلی نادرسته، شما دارید پرخاشگری جابه جا شده می کنید، یعنی به جای اینکه مقصر اصلی رو در نظر بگیرید می رید دق دلیتونو سرکسی که تقصیری نداره خالی می کنید که در دراز مدت نتیجه ش این میشه که شوهرتون روش تو روی شما باز میشه و احساس می کنه شما غر میزنید و در واقع حق رو به اونها میده!


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.