به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 تیر 90 [ 08:16]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,568
    سطح
    22
    Points: 1,568, Level: 22
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    سلام دوستان عزیزم خیلی خوشحالم بلاخره تونستم جای رو واسه درد دل خودم پیدا کنم امیدوارم بتونم استفاده مفید رو از این سایت خوب ببرم
    دوستان مشکل من پیچیده است دعوتتون میکنم خوب و با دقت بخونید
    راستش میرم سر اصل مطلب و سرتون رو درد نمیارم امیدوارم خیلیم امیدوارم که تو این سایت با دوستان خوبی مثل شما مشکلم حل شه
    راستش من مثل بقه نمی تونم بگم مشکل من از کجا شروع شد
    مشکل اساسی من یا بهتر بگم ما (من و مامانم) "پدرمه "از زمانی که یادم میاد مامانم منو بزرگ کرد همیشه کنارم بود مثل یک شیر زن مادرم و دوشیفت کار میکرد تا منو که تنها فرزند بودم به سرانجام برسونه تو زندگی خدا تنها یاور و پشتیبان ما بود و هست همیشه از خدا ممنونم که کمکم کرد فرد سالمی باشم و تا مدارج بالایی تحصیلی بیام . همش لطف خودش بود
    اما در مورد پدرم بزرگترین اشتباهش تو زندگی ازدواج دوم با مادرم بود .پدرم زن داشت در حالیکه عاشق مادرم شد اونقد عاشق که میومد محل کار مادرم( بیمارستان) خودش رو به مریضی میزد تا مامانم مداواش کنه بلاخره هم با این کا رها رو رفت اومد ها تونست با مادرم ازدواج کنه . از همون جا درست بزرگترین مشکل کل زندگی من رقم خورد. پدرم وقتی زن اولش متوجه این اقدام شد پای بابام رو از زندگی من و مامانم کوتاه کرد و از همون جا بود که مامانم شد کل زندگی من
    زن اول بابام خیلی تلاش کرد و میکنه که بابام مامانم رو طلاق بده ولی بعد 27 سال زندگی پدرم اقدامی در این خصوص نمیکنه . دوستان پدر من اصلاٌ آدم بدی نیست خیلی خوش برخورد و مهربونه همیشه به من میگه من شرمنده شما هستم و از صمیم قلبش من و مامان رو دوست داره حتی میگه بیشتر از دو بچه دیگه اش ( از زن اولش) منم بابام رو دوست دارم مهربونیاش رو دوست دارم ولی شما بگید این چه دوست داشتنیه که این همه سال من ومامانم رو توهوا معلق نگه داشته آخه شما کی رو دیدی که ازدواج دوم کنه بعد برگرده دوباره سر ازدواج اولش اگه بابای من اون زندگی رو میخواست چرا با مامان من ازدواج کرد چرا موقعیت های خوب و عالی اون رو ازش گرفت دوستان من پدر من 3 روز مداوم تو این 27 سال با ما زندگی نکرد هر موقع میاد ماهی یا دو ماه 1 بار اونم شب برمیگرده از ترس زنش ( پدرم شهرستان زندگی میکنه)
    اینا همه گذشته منه که گذشت و رفت و من و مامانم با صبر تحمل کردیم ولی تو این همه سال به خداوندی خدا اینقد آزده نشدم که تو این 1 ماه شدم من 1 ماهه ازدواج کردم و از همسرم و خانواده ایشون کاملا راضیم ( باز لطف خدا بود) ولی تمام غم من الان مادرمه از وقتی رفتم تنها شده به خدا روزی نیست گریه نکنم از خدا کمک نخوام خیلی ناراحته چند بار هم به خودم گفته که از وقتی رفتم شبا خوابش نمیبره من روزی 4 مرتبه زنگ میزنم ولی هر سری زنگ زدم دلش گرفته خیلی باهاش صحبت کردم که سرشو با چیزی مشغول کنه ولی میگه حوصله ندارم من جلوش میخندم تا ناراحت نشه ولی به محض اینکه ازش جدا میشم بغض میکنم و گریه میگیره بابام هفته ای یکی دوبار زنگ میزنه ولی مامانم برنمیداره مامانم دوست داره پدرم کنارش باشه غمخوارش باشه ولی در کل من خیلی کم دیدم مامان و بابام با هم باشن وقتی هم هستن دعوا و سرو صدا اصلا ندارن فقط "سکوت" همین
    مامانم میگفت" تو این همه سال فقط به خاطر خوشبختی تو صبر کردم الانم که رفتی سر خونه زندگی خودت دیگه تحمل وضعیت رو ندارم میخوام جدا شم " البته این چیزی که منم به خاطر مامانم راضیم چون تحمل 27 سال زندگی بدون پدری که نه خرج خونه میده و نه مهمه واسش که تو این شهر به این بزرگی یه زن و دختر با این همه اتفاقات وحشتناکی که میاوفته چطور زندگی میکنن راضی میشم پدرم حتی یه خونه سعی نکرد واسمون بخره حتی اجاره خونه ولی خرج دانشگاه و من رو میداد چشم بابام به حقوق مامانم بود تا بلاخره مامانم خودش با پول خودش خونه خرید ولی به بابام نگفتیم
    من دلم واسه مامانم میسوزه خیلی زحمت کشیده تا به اینجا برسم مامانم چند بار منو علیه پدرم تحریک کرد تا منم مثل بچه های دیگه اش با تحکم حقمو بگیرم میدونم اشتباه کرد ولی دوستان چه وطوری من تو روی بابام وایستم نمی تونم کلی با بابام حرف زدم تو این چند سال حتی یه بار پا شدم رفتم شهرستان ولی چه سود همون موقع میگه باشه ولی بعد...
    الانم که مامانم صبرش لبریز شده و همش میگه من تنهام اگه اینجوری بشم یا فلان چیز سرم بیاد و من دیگه بقیه حرفاش رو نمی شنوم و بغض راه گلوم رو میبنده
    طرح مشکلم طولانی شد عزیزان باید ببخشید ولی حرف یه عمر منه که تو دلم مونده بود
    حالا نمیدونم چیکار کنم به همسرمم فعلا چیزی نگفتم ، گفتم اول اینجا مطرح کنم بعد
    دلم واسه تنهای مامانم میسوزه مامانم الان احتیاج به کسی رو داره که کنارش باشه خودش خسته شده و همش بحث جدایی رو میکنه
    و منم کاملا بهش حق میدم چند سال پیش یه مشاوره رفت مشاوره از تعجب داشت شاخ در میاورد گفت خانم شما این همه سال چجوری تحمل کردی؟! و گفت جدا شید بهتره
    مامانم فقط به خاطر من تحمل کرد
    از یه طرف دوست دارم مامانم از این وضعیت راحت شه ولی از طرفی من پیش فامیلای شوهرم چه عکس العملی نشون بدم یا اونا چه جوری با من که تا حالا از گل نازکتر نگفتن رفتار میکنن
    خسته شدم باور کنید بزرگترین آرزوم خوشبختی مامانمه
    چیکار کنم؟!

  2. 2 کاربر از پست مفید گل بهار نارنج تشکرکرده اند .

    گل بهار نارنج (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    میشه بگین چرا مامانتون با این آقا ازدواج کردن؟نمیدونستن این آقا خانوم و بچه داره؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 تیر 90 [ 08:16]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,568
    سطح
    22
    Points: 1,568, Level: 22
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    خیر نمیدونستن بعدا فهمیدن

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    متاسفانه تنهايي مشكل عمده بانواني است كه به عنوان همسر دوم هستند. شما بيشتر سعي كنيد مادرتون رو آروم كنيد. زنان تنهاي بسياري در جامعه ما وجود دارند كه يا ممكنه مطلقه باشن يا همسرشون فوت كرده باشه. بهرحال اين يك واقعيته كه شما بايد به زندگي خودتون بپردازيد و مواظب باشيد خداي نكرده اين حسها به زندگي شخصيتون لطمه نزنه. مي تونيد چند روز يكبار به ملاقاتشون بريد و از مادر هم بخواهيد شرايط جديد رو بپذيرن و قضيه رو با دليل براشون توجيه كنيد و حتما تاكيد كنيد مشغوليت هاي جديد براي خودشون ايجاد كنن. درك تنهايي مادر شما واقعا خيلي سخته اما خب اين راهي هست كه انتخاب كردن و طلاق گرفتن مطمئنا ايشون رو تنهاتر مي كنه.

  6. 4 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (دوشنبه 16 خرداد 90)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 تیر 90 [ 08:16]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,568
    سطح
    22
    Points: 1,568, Level: 22
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    ممنون از راهنمایت سرافراز عزیز ولی مامانم زیاد اهل کلاس رفتن و مشغول کردن خودش نیست من خودم خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم تو خودشه
    چیکار کنم من؟ به نظر شما جدایی راه حل خوبی نیست چون مامانم دیگه تحمل بابام واسش خیلی سخت شده

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    سلام
    وای که چقدر دلم هوای عطر بهارنارنج رو کرده، اسمت خیلی زیباست
    من داستانت رو خوندم و متاثر شدم ولی یه سوال برام پیش آمد که مادرتون به خاطر شما به جدایی فکر نمی کرده! من دلیل این گفته شون رو متوجه نمی شم، شما که نوشتید پدرتون رو در زندگی اصلا احساس نکردید و علیرغم تلاشهای شما ایشون زیاد مادرتون رو نمی دیدند؟ برداشت من اینه که مادرتون به خاطر شما به ازدواج مجدد فکر نمی کرده، درست برداشت کردم؟؟
    یه مساله دیگه هم هست، همیشه پدر و مادرها بعد از ازدواج فرزنداشون خلا حضورشون رو احساس می کنند، و من یادمه که توی یه برنامه از خانم دکتر فردوسی ایشون تاکید می کردند که به هیچ عنوان این مساله صحیح نیست و پدر و مادرها باید یاد بگیرند که بعد از ازدواج فرزندشون برای خودشون تفریح و سرگرمی داشته باشند و اجازه ندهند که خلا حضور اونها باعث آشفتگیشون بشه.
    مادر شما هم همین مشکل رو داره و ایشون باید یه سری مهارتها رو یاد بگیره که چطوری بدون حضور شما از زندگیش لذات ببره و شاد زندگی کنه. می تونی توی این راه کمکش کنی، دوستهای جدید و همسن خودش پیدا کنه، روابط اجتماعی جدید ایجاد کنه و ....

  9. 4 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    عزیزم متأسفم براتون.
    البته توکه ازدواج کردی وخداروشکرزندگیت آروم شده ولی تنهایی مامانت رودرک میکنم.بایدخیلی براشون سخت باشه.
    ولی به این فکرمیکنم که چراتاحالا طلاق نگرفتن؟میگیدبخاطرشما بوده ولی آخه بچه ای که فقط 2ماه یکبارپدرش روببینه با یه بچه طلاق فرقی نداره!
    خوب حالا طلاق نگرفتن، الان بازچه فرقی به حالشون میکنه اگه طلاق بگیرن جزاینکه مهرطلاق بخوره روشناسنامه ومطمئنا برروی زندگی شماهم بی تأثیرنخواهدبود؟!

  11. کاربر روبرو از پست مفید داملا تشکرکرده است .

    داملا (پنجشنبه 22 اردیبهشت 90)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    خوب حالا طلاق نگرفتن، الان بازچه فرقی به حالشون میکنه اگه طلاق بگیرن جزاینکه مهرطلاق بخوره روشناسنامه ومطمئنا برروی زندگی شماهم بی تأثیرنخواهدبود؟!
    باز هم ترس از طلاق!!! واقعا چرا؟؟؟ اینقدر شناسنامه و مهر طلاق مهمند؟؟؟ عزت نفس اون خانم چی می شه؟؟ چرا باید اسم کسی توی شناسنامش باشه که به هیچکدوم از وظایف همسریش اهمیت نمی ده؟؟؟ که فقط بهش بگند خانم متاهل نه مطلقه؟؟؟ واقعا این چیزها برای من حل نشده ست!!! یه نفر من رو راهنمایی کنه!!! من درک نمی کنم!!!

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    مشكل مادر شما، پدر شما نيست بلكه اينه كه سالها شما جايگاه عاطفيشون بوديد و الان احساس ميكنه از دست داده وگرنه اين زندگي هست كه 27 سال به همون شيوه ادامه داده و اگر مي خواست تصميمي بگيره شايد بهتر بود زودتر ميگرفت(اون زمان كه جوونتر بودن). بنظر شما اگر طلاق بگيره آدمي هست كه دوباره بخواد ازدواج كنه و ديگه تنها نباشه؟
    در ضمن براي خانمي به سن و سال مادر شما تفريحات خاصي هست كه مي تونن ازش بهره ببرن. معمولا زنهاي همسن و سالشون بهتر مي دونن. مي تونن با چندنفرشون دوست شن. استخر برن يا كتاب بخونن. شما هم هر چند وقت بهش سربزنيد مثل همه خانواده هاي طبيعي ديگه...دلداري شما توي اين موقعيت خيلي موثره. نه اينكه ايشون حرفي زد شما هم بزني زير گريه...

  14. 4 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (شنبه 24 اردیبهشت 90)

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر

    سلام:
    به تالار همدردی خوش آمدید..
    قبل از هر چیز یک سوال دارم؟مادر شما الان چند سال دارند؟
    شغل بیمارستانی ایشان چی شد ؟ایا هنوز به کار مشغولند؟
    همسر شما و خانواده اش جریان زن دوم بودن مادر شما را می دانند؟و اینکه پدرتان پیش شما نبوده اند؟

    منتظر پاسختون هستم..


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.