به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 90 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1389-12-19
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,583
    سطح
    22
    Points: 1,583, Level: 22
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام
    توی تاپیکهای قبلیم داستان زندگیمو گفتم و اینکه شوهرم چقدر شکاکه ،الان هم در شرایطه روحی خوبی نیستم که دوباره همرو بتونم از اول توضیح بدم
    الان دعوامون بشدت بالا گرفته و طبق معمول میگه تو به فلان مرد نگاه کردی و فکری تو کلته، همونطور که میدونید من خارج از ایران زندگی میکنم و وقتی دعوامون شد شوهرم دستش رو من بلند شد و از اونجایی که شوهرمو خوب میشناسم وقتی کاری رو شروع کنه تقریبا عادتش میشه و دوباره تکرار میکنه الان ۱۰ سال از زندگی ما اینطور گذشته من هیچوقت به موقع اقدام به جلوگیری از رفتارش نکردم ولی اینبار این کارو کردم چون فامیلی اینجا ندارم مجبور شدم به پلیس زنگ بزنم و اونا هم اومدن و شوهرمو دستبند زدن و بردن از اونجایی که من تاحالا این جور تجربه در اینجا نداشتم و از قوانینشون خبر نداشتم فکر نمیکردم که کار به اینجا بکشه که دستبند زده ببرنش فقط فکر میکردم که بهش تذکر میدن و باهاش صحبت میکنن که از این رفتارش دست برداره همین.
    ولی حالا کار به جاهای باریک کشیده بهش گفتن تا ۱ هفته خونه نباید بری و کاملا از هم بیخبر بودیم حالا بعداز ۵ روز امروز در حضوره پلیس و مشاورخانواده و مددکار اجتمایی باهم صحبت کردیم خیلی هم خوشتیپ کرده بودانگار نه انگار در عوض من خیلی آشفته بودم, و اون میگفت از اینکه خونه نیست آرامش داره و بهتر میتونه کاراشو انجام بده و دیگه هم به خونه نمیخاد برگرده و از دست من هم خیلی عصبانی بود چون میگفت این حق من نبود که به پلیس زنگ بزنی من با تو بدرفتاری نکردم ومن تا بحال ۱ شب از خونه دورنبودم حالا که رفتم برای همیشه میرم ، میگفت که تو زندگیمون فقط تو مقصری چون تو زن با آبروی نیستی و فقط میخوای بهم خیانت کنی باید دست از رفتارت برداری در صورتی که اینطور نیست و من قصده خیانته به اونو ندارم ولی همش فکر میکنه بهش دروغ میگم و منم بهش گفتم که اگه بخوای این طوری ادامه بدی منم دیگه نمیخوام باهات زندگی کنم و خیلی راحت پذیرفت و از اونجایی که شوهرمو میشناسم زدنه این حرفا براش هیچوقت راحت نبود و لی فکر میکنم خواهرش راهنمایش کرده که تو از خاستهات کوتاه نیا و بگو من بخونه برنمیگردم تا منو ادب کرده باشه و امروز خیلی حرفای دیگه زده شد که خیلی طولانی میشه اگه بخوام توضیح بدم.
    حالا شرایتم خیلی بحرانی شده و فکر میکنم تقریبا زندگیم به پایان نزدیک شده لطفآ راهنمایم کنید چیکار کنم آیا واقعن شوهرم میخواد جدا بشه یا میخواد منو بترسونه.

    چیکار کنم آیا صبر کنم یا باید کاری انجام بدم من دیگه نمیتونم خودم تصمیم بگیرم که چکار باید بکنم مغزم تقریبا از کار افتاده انقدر فکری جورواجور کردم شوهرم میتونه ۲ روز دیگه بیاد خونه اما گفته نمیام فقط میاد دخترمونوببینه و واسیلشو برداره و بره چکار کنم من زندگیمو و شوهرمو دوست دارم میخوام ۱ فرسته دیگه بدم ولی فکر کنم دیر شده نظر شما چیه ؟
    لطفآ راهنمایم کنید

  2. 2 کاربر از پست مفید shanel تشکرکرده اند .

    shanel (چهارشنبه 21 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 07:52]
    تاریخ عضویت
    1390-2-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,776
    سطح
    24
    Points: 1,776, Level: 24
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 37 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام
    تاپيك قبليتو خوندم ولي نگفتي رفتي مشاوره يا نه؟ نتيجه‌اش چي شد؟ مشاور چي گفت؟
    به هر حال زندگي با يه آدم شكاك خيلي سخته و بايد خيلي جدي براي ادامه دادن يا ندادن فكر كني. ببين عزيزم الان تو نبايد اقدامي بكني. مثلا مي‌خواي چيكار كني؟ فقط بايد صبر كني و آرامش خودتو حفظ كني. كتاب بخون. فيلم تماشا كن. خلاصه سعي كن به نحويكه زندگيت دچار تنش بيش‌تر نشه خودتو سرگرم كني و صبر كني تا ببيني همسرت تصميمش چيه. اگه خواست جدا بشه و ديدي كه تصميمش جديه اونوقت بايد ببيني چيكار كني. فعلا صبر كن. بعيد مي‌دونم اون بخواد واقعا جدا بشه. فعلا داره مي‌ترسونتت.

  4. 2 کاربر از پست مفید lonely heart تشکرکرده اند .

    lonely heart (چهارشنبه 21 اردیبهشت 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 90 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1389-12-19
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,583
    سطح
    22
    Points: 1,583, Level: 22
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام مرسی از راهنمایت قلب تنها
    ما مشاور باهم فقط ۳ یا ۴ جلسه رفتیم به دلیله مشغله کاری همسرم دیگه نشد ادامه بدیم من کمی اسرار کردم اما اون نپذیرفت ولی شوهرم سالهاست به دلیله بیماری افسردگی تحته درمانه و داروهاش هم به طور مراتب استفاده نمیکنه،حالا هم به دلیله شلوغی وقت مشاور واسه ۱ یا ۲ ماهه دیگه گذاشتن,مشاوری که دیروز تو جلسه حضور داشت گفت تا خودش نخواد ما نمیتونیم کمکش کنیم و متاسفانه این خودشو نمیتونه تغیر بده تو باید تصمیمتو بگیری.
    حالا من تا کی باید صبر کنم من اصلآ نمیتونم بشینمو دست رو دست بذارم، اگه فردا یا پس فردا اومد خونه که دخترمو ببینه چی بهش بگم چه رفتاری کنم که به دعوا ختم نشه و نه اینکه فکر کنه دارم منتشو میکشم که بیاد واسه زندگی کردن دیگه اونوقت هررفتاری که دلش بخواد میکنه چون همیشه به من میگه تو بدونه من نمیتونی ۱ لحظه زندگی کنی ،یا اینکه کامل خاموش باشمو هیچی نگم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟ توروخدا بگین
    با وجوده تمام سختیها و زخمه زبونش هنوز دوسش دارم و فکر اینکه بخوام ازش جدا شم دیوونم میکنه بالاخره ما روزهای خوبم باهم داشتیم از اینکه منو طلاق بده و مال کسه دیگه ای بشه وحشت دارم من باید زندگیمو درست کنم کاری کنم که دست از این رفتارش برداره اما نمیدونم چه کار کنم چطوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    از قلب تنها نهایته تشکر رو دارم والی از بقیه اعضا هم خواهش میکنم نظره خودشونو بگن لطفآ چون من وقته کمی دارم

  6. کاربر روبرو از پست مفید shanel تشکرکرده است .

    shanel (چهارشنبه 21 اردیبهشت 90)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1389-8-30
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,083
    سطح
    27
    Points: 2,083, Level: 27
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 90 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    دوست عزيز
    من داستان زندگيت رو نخوندم اما در مورد مطالبي كه الان نوشتي نظرم اينه كه شوهر شما الان دچار سوتفاهم شده وفكر ميكنه شما عمدا به پليس زنگ زدين .اگه خود شما بودين وشوهرتون همچين كاري ميكردچي فكر ميكردين؟
    به نظر من شما بايد كوتاه بياين.سعي كنين غرورتون رو زير پا بگذارين واعتمادش رو جلب كنين.
    درسته از نظر قوانين خارج از ايران اين كه يك زن به پليس زنگ بزنه يه كار عاديه اما براي ما با توجه به فرهنگ وعرف جامعه اي كه در اون بزرگ شديم يك مساله غير عاديه.مطمينا خودشما هم از اين كه شوهرتون رو گرفتن وبردن شوكه شدين وخودتون رو سرزنش كردين.چون زن ايراني هم با يك زن خارجي فرق ميكنه .شما بااينكه خارج زندگي مي كنين ولي از طلاق مي ترسين .براتون سخته كه يك نفر ديگه رو جايگزين شوهرتون بكنين .اين بخاطر فرهنگ ماست .
    پس زندگي رو سخت نگيريد وسعي كنين كوتاه بياين تا سوتفاهم پيش اومده بينتون از بين بره

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 07:52]
    تاریخ عضویت
    1390-2-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,776
    سطح
    24
    Points: 1,776, Level: 24
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 37 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    بر خلاف نظر سيما اين سو تفاهم نيست. همسر ايشون ناراحتي روحي داره و به بيماري بدبيني دچاره. لطفا تا به موضوع اشراف كامل نداريد سريع نظر نديد. شما وابستگي زيادي به همسرت پيدا كردي و البته اين رو خود ايشون باعث شده. و خوب الان از اينكه اتفاقي بيفته و از هم جدا بشيد وحشت داري. مسلما شما قابليت‌هايي داري كه نتونسته شكوفا بشه. هنوز جووني و مي‌توني زندگيتو اداره كني. از اينكه مي گي با ايشون خاطرات خوبي هم داشتي خوب مسلمه كه داشتي ولي سعي كن منطقي فكر كني. (البته من خودم شديدا احساساتي هستم و تو اين مسئله خودم ضعف دارم).
    باز هم بهت توصيه مي كنم صبر كني و خونسردي خودتو حفظ كني. از لحاظ تحصيلات در چه حدي هستي؟ مي‌توني خودتو اداره كني؟ از لحاظ حمايت خانواده چطور؟ وضعيت ماليت؟
    ببين عزيزم به نظر من اگه اومد خونه ديدن دخترت بهش پيشنهاد بده با هم مثل دو تا آدم بالغ حرف بزنيد. اول براش توضيح بده كه نميدونستي پليس چنين عكس‌العملي داره و ترسيده بودي. خواسته‌هاتو بگو بهش و ازش بخواه كه تحت نظر يه روانپزشك و مشاور باشه. قرصاشو مرتب بخوره.
    اگه ديدي كه اصلا حاضر به حرف زدن نيست اونوقت بذار بره و يه مدت صبر كن به همين منوال بگذره تا خشمش فروكش كنه. به هر حال تماس با پليس براش سخت بوده و خوب بهش خيلي بر خورده.
    توي اين مدت هم بشين با خودت فكر كن ببين چي مي‌خواي؟ مي‌خواي باهاش زندگي كني با همين شرايط؟
    يا فقط به شرطي مي‌تونيكه عوض بشه؟ همه افكارتو بيار روي كاغذ و سعي كن منظم فكر كني و همه چيزو بسنجي. حالات مختلفو در نظر بگير و عواقبشو بنويس و بعد ببين چه كاره‌اي. برايت آرزوي صبر و موفقيت مي‌كنم.


  9. کاربر روبرو از پست مفید lonely heart تشکرکرده است .

    lonely heart (پنجشنبه 22 اردیبهشت 90)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام به شانل عزیز
    خوشحالم که شهامت به خرج دادی و به پلیس زنگ زدی، کاری که شما کردی بسیاربسیار هم درست بوده، در مقابل رفتار اصلاح نشدنی و زمانی که داره به جسمت آسیب می رسه باید از خودت دفاع کنی، حالا پلیس از شما دفاع کرده، اصلا نگران این قضیه نباش،
    من فکر کنم شوهرت کاملا این قضیه می دونسته ولی بیشتر از این تعجب کرده که چطور بعد از یه مدت زورگویی شما شهامت پیدا کردی که به پلیس زنگ بزنی!!
    خدا رو شکر در خارج از کشور به حقوق زنها رسیدگی می شه و شما از این بابت مشکلی نخواهی داشت.
    فقط می مونه اینکه حالا شوهرت می گه که خونه بر نمی گرده که من فکر می کنم فقط یه واکنشه به کاری که شما کردی، شاید دیگه توی خونه احساس امنیت نمی کنه و فهمیده که شما شهامت دفاع از خودت رو داری.
    اگر واقعا دوستت داشته باشه و زندگیش رو دوست داشته باشه بهش فرصت بده.
    نظر من رو بخوای روزی که میاد دخترتون رو ببینه خیلی عادی باهاش رفتار کن، اگر خودش بحث رو در مورد ادامه زندگی شروع نکرد شما هم به هیچ عنوان بحثی نکن، بهش فرصت بده.
    خیلی عادی دخترت رو ببینه اگه دست داشت بمونه و تو صلاح می دونی که بمونه، بذار بمونه و اگه دوست نداشت بذار بره!! شما هیچ اصراری نکن، باید بهش فرصت بدی فکر کنه و خودش رو اصلاح کنه.

  11. 2 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (پنجشنبه 22 اردیبهشت 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 90 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1389-12-19
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,583
    سطح
    22
    Points: 1,583, Level: 22
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام به دوستای خوبم
    از همتون تشکر میکنم که وقت گذاشتید و منو راهنمایی کردید از قلب تنها و آسمان تنها ممنونم من کاملا با هردوتاتون موافقم.
    از اونجایی که قانون این کشور حامی زنها هست و وقتی هم بخوای طلاق بگیری تمامی حق و حقوقه زن رو بهش میده مثلا خونه با تمامه وسایلش بچه ماشین اگه داشته باشی مال زن هستش و از طرف دولت هم به زن و بچه ها حقوق میدن و هیچ نوع وابستگی به مرد نداری ولی اینا همه درصورتی هستش که طلاق بگیری الان هم بهش گفتن که اگه خونه نری باید پول در اختیاره زنت قرار بدی.من از نظر تحصیلی در ایران دیپلم هستم و اینجا هم فوق دیپلم منشی حسابداری رو دارم ولی شوهرم نمیذاره کار کنم بهم میگه تو آزادی کار کنی اما جایی که مرد نباشه کار کن که همچین چیزی هم اینجا وجود نداره .
    اگه ون نخواد تغیر کنه منم حاضر به زندگی نیستم اون تجربی یک زندگی دیگرو هم داره اون تجربی دستگیری و پیشه پلیس رفتنو تو زندگی قبلش داشته از اینکه من حالا تونستم از حقم دفاع کنم ناراحته (بقوله خودش که همیشه میگه زبونت باز کردی )من از اینکه دیروز اینقدر خودشو بی تفاوت نسبت به طلاق نشون میداد خیلی دلگیرم انگار که اصلآ هیچ اتفاقی تو زندگمون رخ نداده به خودش خیلی رسیده بود بوی عطرش اطاقو پر کرده بود خیلی شیک عمده بود ولی من خیلی معمولی و پریشان حال بودم و اینو خیلی خوب حس کرد و تونست سوء استفاده کنه و خودشو خیلی بیخیال نشون بده ،حالا نظرتون چیه اگه فردا یا پس فردا امد من هم کلی به خودم برسم موهامو رنگ کنم ناخن لک بزنم آرایش کنم اینا چیزایی هستن که اون به شدت متنفره از انجامشون ،ولی من میخام یجوری بهش بگم که در نبوده اون من هم راحتر زندگی میکنم و آزادی خودمو دارم بدونه تو هم میتونم زندگی کنم (چون اون همیشه میگه به من که تو بدونه من نمیتونی ۱ ساعت زندگی کنی )میخام بهش بگم من از پاسه زندگی خودمو دخترم خوب برمیام ولی اگه نمیخام جدا بشم فقط بخاطره دخترمه نمیخام بدون پدر بزرگ بشه حالا لطفآ نظرتونو بدین چیکار کنم نمیخام یجورایی هم لجبازی بشه ممنون از راهنمایتون

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    من تاپیک قبلیت رو نخوندم و خیلی چیزا رو نمی دونم.
    عزیزم شما خودت نوشتی که شوهرت شکاکه
    البته شکاک بودن یه جورایی به حسادت هم ربط پیدا می کنه! و به نظر من اگه فردا بعد از مدتی که میاد خیلی به طرز غیرطبیعی به خودت برسی به شکش و حسادتش بیشتر دامن می زنی، این کار به صلاح نیست.
    سعی کن به خودت برسی و آشفته نباشی همین، نه اینکه به طرز غیر طبیعی به خودت برسی و کارایی رو که دوست نداره انجام بدی!!
    راستی مردهاکه از لاک ناخن خوششون میاد، شوهر شما دوست نداره؟؟
    در هر حال این دلخوری زمان لازم داره، با عجله تصمیم نگیر و لجبازی هم نکن

  14. کاربر روبرو از پست مفید lonely sky تشکرکرده است .

    lonely sky (پنجشنبه 22 اردیبهشت 90)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 07:52]
    تاریخ عضویت
    1390-2-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,776
    سطح
    24
    Points: 1,776, Level: 24
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 37 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    نه شانل نه اصلا اين كارو نكن دختر خل شدي؟ همه داريم بهت مي گيم سعي كن اوضاع رو فعلا آشفته‌تر از اين نكني اونوقت مي‌خواي دست بذاري درست رو نقاط حساسش و شكشو برانگيخته كني؟ همينكه ببينه تو بيخيالي و راحت داري زندگي مي‌كني و كاري بهش نداري براش بسه. فقط صبر صبر و بي اعتنايي همين. آروم باش دختر. اين كارايي كه تو مي‌گي دقيقا يعني لجبازي. تو فقط ريلكس رفتار كن. همين.

  16. کاربر روبرو از پست مفید lonely heart تشکرکرده است .

    lonely heart (پنجشنبه 22 اردیبهشت 90)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 90 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1389-12-19
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,583
    سطح
    22
    Points: 1,583, Level: 22
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم از خونه رفته و حاضر به بازگشت نیست

    سلام دوستانه گلم
    بازم ممنون از اینکه منو تنها نگذاشتن
    من از اینکه گفتم میخام موهامو رنگ کنم یا آرایش کنم منظورم این نبود که بطور زننده این کارهارو انجام بدم میخام مثلا یک رنگ قهوای و یک آرایش و لباس مناسب ولی شیک و چشم گیر تنم کنم، منظورم این نیست که با همسرم لجبازی کنم میخوام بهش بگم که من خواسته دارم یک انسانم و جوونمو دل دارم و من از این به بعد همین هستم میخام خیلی شیک باشم و اون باید بپذیره اگه این کارو نکنم و اون دوباره برگرده و دست از اخلاق و رفتار بدش برنداره وبخواد همچیرو از اول شروع کنه خوب این وسط چی به نفع من میشه من مجبورم دوباره همونطور ساده و توسر خور باقی بمونم هرچی میگه گوش کنم و اگه گوش نکنم لجبازام و زنه خوبی نیستم،خوب این دیگه چه کاری بود من کردم که زنگ زدم پلیس این همه بگیرو ببند راه انداختم واسه چی؟؟؟؟؟؟؟!!!!! (همون اشو همون کاسه) ولی فکر میکنم اگه همین الان که نیست اینکارو بکنم میگه خوب من گفتم نمیام خونه و در نبوده من اینکارو کرد پس لجبازی حساب نمیشه مجبوره بپذیره و من هم به هدفم رسیدم اینکه آزادی خودمو داشته باشم،
    میخوام بفهمه که در نبودش به من هم سخت نمیگذره من هم با دخترم شادم من هم میتونم شیک پوش باشم اما اگر تا بحال این کارو نکردم فقط بخاطره احترامی که براش قائل بودم ،آخه میدونید وقتی قبلا دعوامون میشد به من میگفت تو مثل خرس چاق و بیریخت شدی و آدم نمیتونه نگاهت کنه من هم بهش میگفتم خوبه خودت میگی بیریخت شدم پس چرا همش فکر میکنی دیگران چشمشون به منه یا من چشمم به دیگرانه میخواد اینطوری اعتماد به نفسمو لگد مال کنه و به هدفش هم رسیده (حالا از خودم تعریف نباشه من درسته از زمان زایمانم چاق شدم و به دلیله اینکه همش تو خونه هستم چاق شدم ولی صورته بسیار زیبای شرقی دارم و وقتی لاغر بودم اندام بسیار زیبا و جذابی داشتم با همین وجود چاقی وقتی در جمع قرار میگیرم با همه سادگیم بازم حس میکنم که کانون توجهه همه هستم و اون اینو نمخواد ) میخوام منو از این به بعد اینطوری بپذیره اگه ساده بمونم میگه این بودن و نبودنم براش فرقی نداره این از من میترسه و هیچوقت کارهای رو که بهش گفتم نکن نمیکنه، من اگر اون برگرده واقعن به دلیله ترسی که ازش دارم دیگه نمیتونم خواستامو اجرا کنم و باید دوباره همونطور بمونم صدام در نیاد ولی الان میتونم این کارو بکنم چون نیست که سرزنشو تحقیر و دعوام کنه .
    خواهشن دوباره راهنمایم کنین که این افکارم درسته یا نه مرسی
    در ضمن آسمان تنها شوهر من از همچی که به زیبایی من اضافه کنه متنفره از چی خوشش میاد که از لاک ناخن خوشش بیاد
    به شدت رو این مسائل حساسه


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.