شیوه پاسخ به خواستگاری
سلام دوستان همدردی
امروز اتفاقی افتاد که موندم چیکار کنم. به تجربه تون نیاز دارم.
بعد از یه چند وقت خانه بودن حدود چند روزی هست که اومدم دانشگاه برای دیدن استاد محترم و فردا هم باید برگردم به شهرمان تا دفعه بعد کی خدا بخواهد و ما دوباره برگردیم.
حالا ماجرای امروز:
برای خرید از خوابگاه (دانشگاه) زدم بیرون. از در دانشگاه که اومدم بیرون توی راه دیدم یه آقایی صدا میزنن که خانم خانم... و بعد سلام کردن. خب منم با احتمال اینکه می خواد ساعت بپرسه گوشیمو در آوردم که آماده پاسخ باشم. این آقای محترم بعد احوال پرسی و من و من بهم حالی کردن که انگار می خوان باهام آشنا بشن.
من نزدیک 6 ساله تو شهرایی غیر از شهر خودمون دانشجو هستم. تا به حال خواستگارای محدودی داشتم که همشون به صورت سنتی بوده. در و همسایه و معرف. یعنی اصلا تجربه همچین خواستگاریایی رو نداشتم. البته یه بارم یکی از دخترای خوابگاه برای یکی از آشناهاشون درخواست کرد.
حقیقت اینه که به نظرم این آقای محترم یه جوری می خواست منو اذیت کنه. البته واقعا قیافش نمی خورد که بخواد اذیت کنه و ظاهرا خیلی جدی حرف می زد. در کل گفت که از دانشجوهای دانشگاه خودمونه و ....
و بعد گفت که یه دو سه جلسه ای با هم آشنا بشیم و پیشنهاد داد که فردا در محلی در دانشگاه همو ببینیم و صحبت کنیم.
منم موندم چی بگم. از یه طرف اصلا ایشونو تو دانشگاه ندیده بودم. و نمیدونستم که ایشون هم اصلا چجوری منو می شناسن. یعنی از خودشم پرسیدم که من شما رو نمی شناسم و گفت خب آشنا می شیم.
با ترس از اینکه دارم سر کار می رم حقیقت رو گفتم که فردا دارم می رم خونه. گفت اگه می تونید یک روز دیگه هم بمونید که خوب و اگر نه کی برمی گردید؟ منم گفتم نمی تونم بمونم (با ترس از اینکه سرکار باشم اینو گفتم) و گفتم معلوم نیست کی بیام. شاید یه سال دیگه برگردم
یعنی یه جوری با این بنده خدا حرف زدم که شاید بهش برخورد. و بازم خواهش کرد که یکی دو روز دیگه بمونم و حتی قرار گذاشت و محلی رو هم پیشنهاد داد که نه خیلی شلوغه و نه خیلی خلوت. منم گفتم اگر امکانش بود میام و گرنه که هیچ. و حتی خواست که شماره بدم که بتونه بهم دسترسی داشته باشه و گفت بخدا مزاحم نیستم و از این حرفا.
خیلی مودب بود ولی من شماره ندادم. البته منم مودبانه گفتم. :) و البته گفتم بهتره شما شماره بدید و شماره اشو گرفتم که در صورت رفتن خبرش کنم.
الانم موندم چیکار کنم. حتی روم نشد از بچه های خوابگاه همفکری بخوام مبادا مسخره ام کنن که طرف خواسته اذیتت کنه.
حالا به نظرتون برم سر قرار؟ یا سرکاری بوده.
خواهشا بهم هم نخندیدا خب من تو این مسئله بی تجربه ام و اصلا نمی دونم این درخواست ها چجوریه اونم یهو وسط خیابون
[size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)