انگار قسمته که من هر یه هفته یه بار بیام اینجا و یک تاپیک بزنم و یک گوشه از زندگی جالبمو واسه دوستان روشن کنم!!! آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری
عرض کنم خدمتتون که در جریان مشکلات عدیده من و نامزدم هستید بیشترتون، این وسط یکی رو از قلم انداختم که بدم نیومد نظر دوستان رو هم بدونم
همسر من از وقتی از خارج برگشته بود سه سال بود که یک لب تاپ داشت که من هر چقدر اصرار می کردم به من حتی نشونش نمیداد و هی امروز و فردا می کرد، یک سال و نیم گذشت و من حتی رنگ این لب تاپ رو هم ندیدم و بعد یک سال و نیم ایشون لب تاپ رو فرمت کرد و بعد من موفق شدم ببینم
از طرفی هر وقت جی میل یا فیس بوکش را باز می کرد و من میگفتم بذار ببینم چی داری توش تا حد مرگ مقاومت میکرد و نمی ذاشت ببینم تا این که یک روز اجازه داد جیمیلش را چک کنم و من از شانس رفتم روی چت و دیدم بعله ایشون ( قبل از ازدواج ) با یک دختر نروژی چت کرده و از بوس و کنار و لاس هم فروگذار نکرده !
بعد عکس این خانومو به من نشون داد با اصرار من و گفت این از من خوشش میومد و من هیچ احساسی نداشتم و من موندم که کسی که بوس می فرستاد تو بودی نه اون؛ چطور تو خوشت نمی اومد؟ خلاصه بی خیال شدم چون قضیه مربوط به قبل از من بود
خلاصه دیدم بعله این خانوم جزو دوستان ایشون در فیس بوک هست و از هیچگونه پیغامی جهت تبریک تولد و .... فروگذار نمی کنه، هر چقدر اصرار کردم لااقل اینو از دوستات حذف کن نکرد که نکرد و دست آخر بعد یک و نیم سال بعد از یک جریان این کار رو کرد
همون اوایل هم دو تا کارت تبریک توی اتاقش پیدا کردم ( توجه کنید که تجسس نکردم قشنگ ریلکس روی میزش بود) که از طرف یک دختر خارجی بود که پر از ابراز احساسات بود و از قرار معلوم ایشون دوست دخترش بوده؛ دیگه از کم و کیفش نپرسیدم و هیچی هم نگفت
همون ماه اول نامزدی ایشون یک شب به خنده گفت می بخشید من کاندوم دارم میخوای بیارم و من هاج و واج موندم که تو این کاندوم رو ا زکجا گرفتی؟ فهمیدیم که ایشون از کشوری که اومده گرفته و بعد هی دروغ بود که بافت که نمیدونم مال دوستمه مال خیلی وقت پیشه و از این حرفها
الان دو ساله که هر روز که میرم فیس بوک می بینم بعله ایشون هر دفعه یکی از همکلاسی های قدیمیش ( خانوم ) پیداش شده و دارن خوش و بش می کنن روی وال همدیگه، هر وقتم میگم میگه بابا اینها اونور دنیان و همکلاسی هام هستند و ... ، دیروز هم که رفتم دیدم بعله یکیشون با یه لحن صمیمی واسش یه عکس فرستاده ( طوری که همه می تونن ببینن ) و ایشون با سه تا دختر نشسته خیلی صمیمانه عکس گرفته
این درحالیه که اجازه نمیده من حتی عکس با حجاب در فیس بوکم بذارم، کسی رو ادد کنم و نمی دونم بیرون شال بپوشم و با این که پوشش من مناسب هست همیشه گله منده و...
به نظر شما من زیادی املم یا ایشون زیادی تضاد داره بین روشنفکریش درمورد خودش و اورتودوکسیش درمود بنده که خودش مدام با دخترها درحال خوش و بش هست و ...
البته اینم بگم که من قبل از ازدواج عکس توی فیس داشتم و دیشب از حرص و ناراحتیم نتونستم بخوابم و بلند شدم همون عکس های قبلی رو دوباره گذاشتم توی فیس بوک
چون از پررو بازیهاش خسته شدم هزار بار گفتم چرا اینطوری داری با دخترها هر چند اونور آب خوش و بش می کنی و لااقل اونی رو که باهاش لاس زدی پاک کن ولی این کارو نمی کنه
ضمنا همسرم پیش من نسبت به یکی دو نفر دختر عکس العمل شدید و صمیمانه ای داشته و با این که من از این دختر خانوم بدم میومد و هزارن بار بهش گفتم هر دفعه یه نوعی حرف رو به ایشون می کشوند و آخر که دیگه خسته شدم و عکس العمل قاطعی نشون دادم دیگه فعلا حرفی ازش نمی زنه ...
بعله اینهایی که گفتم کارهای همون محمد سرد و بی روخ و افسرده هست !!
والله من درک نمی کنم یه آدم افسرده که حوصله نداره به زنش بگه دوستت دارم چطور اینقدر توی فیس بوک اکتیو هست؟؟؟ چطور یه مرد می تونه خیلی بیخیال و بی توجه به این که زنم نکنه ناراحت بشه اینقدر ریلکس پیغام رد و بدل کنه، همونی که سر این که به پسرخاله ش سلام دادم داشت کله منو می کند
الان بفرمایید این وسط تکلیف چیه؟
ای بابا اینهمه اومدین رفتین چرا چیزی نمی گین
جدا میخوام بدونم من مشکل دارم و حساسم یا واقعا ناراحت شدنیه؟
اونقدر این مسئله تکرار شده من همیشه با ترس و لرز به صفحه فیس بوک این نگاه میکنم که خدا ایندفعه چی میخوام ببینم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)