حالا من دوباره نیاز به کمک دارم
اون روز با گل وشیرینی رفتم دفترش(روز قبلش روز معلم بود) اولش خیلی تحویل نگرفت ولی بعدش نزدیک 3 ساعت!!!با هم حرف زدیم
می گفت مطمئنه که کار من نیست ولی از اینکه توی این مدت کاری نکردم خیلی ناراحت بود خیلی (نمیتونم جزئیات رو بنویسم طولانی و در نهایت قفل میشه !)
خلاصه کلی دردل کردیم و بعد از اون روز تقریبا هر وقت دانشگاست میرم دفترش
امروز دوباره رفتم پیشش میخواستم یه جوری بحث ریحانو باز کنم ولی وقتی رفتم نتونستم چیزی بگم اصلا نمیدونستم از کجا شروع کنم
درست همون موقع ریحان اومد !
وقتی منو دید سلام کرد و بعد رفت پیش پدرش اون لحظه دوباره همه اون حدسها و احتمالات و اون نگاهها و خلاصه هراتفاق بدی که ممکن بود رو تو ذهنم مرور کردم (اولین بار بود که از دیدن ریحان خوشحال نشدم دلشوره عجیبی داشتم وای !!)
ریحان خدافظی کرد و رفت (اخه الان وقت اومدن بود؟؟؟)
استاد بهم نگاه کرد منم سعی کردم خونسرد باشم با یه لبخند کوچولو گفتم بله خانم م (همون ریحان خودمون ) خیلی با استعدادن بعضی وقتا سرکلاسشون میرم بله
استاد گفت اره اتفاقا ریحان میگفت یکی از اسیستا تو رو میشناسه خیلی ازت تعریف میکنه کلی فکر کردم تا فهمیدم تویی اخه اسمتم یادش رفته بود
!!!!!
بقیه اشو دیگه یادم نیست اصلا یادم نیست چه جوری با هم خدافظی کردیم
همش به این فکر میکنم که ریحان دقیقا به پدرش چی گفته ؟؟ همینایی که استاد گفتو گفته ؟ یا بیشتر ؟
مثلا گفته که من بهش علاقه دارم ؟ گفته سر کلاس همه حواسم به اونه ؟
وای !! مثلا گفته که این پسره بیشعور !! خیلی بد به من نگاه میکنه ؟!!!!
چند بار راجع به من باهاش حرف زده ؟ صحبتشون چقدر طول کشیده ؟
دقیقا کی با استاد حرف زده ؟ قبل از اولین باری که استادو دیدم ؟ یا بعدش ؟ کی ؟
دلم میخواد خانوما جزیی تر جواب بدن که ممکنه این قدر ریز راجع به من با پدرش حرف زده باشه ؟؟؟
استاد هیچ واکنش خاصی نشون نداد یعنی نتونستم هیچ حدسی بزنم !
چی کار کنم ؟ کی با استاد حرف بزنم ؟ اصلا در حال حاضر این کار درسته ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)