دروغ میگه...

[ترانه ی زندگی]

با سلام به همه ی دوستان.
حدود 5 ساله که با پسری دوستم. تقریبا دو سال از دوستیمون گذشت که متوجه شدم ایشون یک سال از من کوچکتره.یعنی ایشون به من گفته بود که هم سنیم اما بعد از 2 سال گفت که به خاطر اینکه نمیخواسته منو از دست بده و میدونسته که من با پسر کوچکتر از خودم دوست نمیشم این دروغ رو به من گفته
من از همه نظر ازش راضیم و اخلاقامون واقعا شبیه همه. علاقه ی زیادی هم به هم داریم.و توی این 5 سال روز به روز این علاقه بیشتر شده.
فقط موضوع اینجاست که دراین مدت من از ایشون دروغ زیاد شنیدم و خیلی وقتها هم انکار کرده..در هر امر پیش پا افتاده ای بهم دروغ گفته .شاید اگه بگم خندتون بگیره.چنتا مثال میزنم براتون :
مثلا یه روز به من گفت که مادرش حالش بد شده و دارن میبرنش بیمارستان و نمیتونه اس ام اس بده .مم کلی نگرا حال مادرش شدم و ناراحت شدم .فقط یه چیزی هست و اونم اینه که من حس ششم خیلی قویی دارم همه چیز رو میهمم و اون نمیدونه. من متوجه شدم که یه چیزی غیر طبیعیه به همین خاطر زنگ زدم منزلشون و دیدم پدرش خونس و مادرش هم بیمارستان نبردن.بلاخره فهمیدم که با دوستش رفته خرید و به من دروغ گفته.
یا مثلا به من گفته بود که کامپیوتر نداره ولی از طریق همین حس ششمم متوجه شدم یه چیزی غیر عادیه و پس از زحمت زیاد از طریق آی پی منزلشون کشف کردم که نه تنها کامپیوتر داره بلکه هرروز هم نت میره و در انجمن ها و سایت ها فعالیت میکنه.
این مسائل زیاد پیش اومده و خیلی از مواقع به روش نیاوردم که من میدونم.اما جالب اینجاس که وقتی هم میگم که میدونم اصلا به گردن نمیگیره و انکار میکنه. و در آخر که میبینه دیگه همه چیزو میدونم قول میده تکرار نشه ولی باز هم...

حالا ما قصد ازدواج داریم. حالا من موندم چی کار کنم.واقا به آخر خط رسیدم. آیا این عادت دروغ گفتن میشه برای همیشه ترک بشه یا نه؟ چه جوری؟
من از دروغ و پنهان کاری متنفرم و خودم هرگز دروغ و یا چیز پنهانی توی این رابطه نداشتم. ممنون میشم مشاوران و روانشناسان محترم تحلیل کنن این مسائل رو و منو از این سردرگمی نجات بدن.
این نکته رو هم اضافه کنم که فوق العاده پسر خوبیه و علاقه ی ما به هم یک عشق پاک و حقیقیه....

[فرهنگ 27]

به نظر خودت یه آدم دروغگو به درد زندگی می خوره؟تو زندگی مشترک اعتماد حرف اولو می زنه شما چطور می خوای

به این آدم اعتماد کنی؟انتظار تغییر نداشته باش هر جوری که هست بر مبنای همون تصمیم بگیر.تعجب می کنم سه

ساله فهمیدی دروغگوه ولی ازش جدا نشدی.چیزیم که بهش می گی عشق وابستگیه که نذاشته با علم به دروغگو

بودنش ازش جدا بشی.

علاوه بر دروغگو بودنش پنهون کارم هست،آخه چه اجباری داره خرید رفتنشو پنهون کنه؟کامپیوترو نمی دونم چرا قایم

کرده.

یه چیزیم می گم از من نشنیده بگیر.از حس ششمت کمک بگیر ببین فقط با خودته یا با کسه دیگه ای هم هست.

[mohsen2]

یا مثلا به من گفته بود که کامپیوتر نداره ولی از طریق همین حس ششمم متوجه شدم یه چیزی غیر عادیه و پس از زحمت زیاد از طریق آی پی منزلشون کشف کردم که نه تنها کامپیوتر داره بلکه هرروز هم نت میره و در انجمن ها و سایت ها فعالیت میکنه.

سلام
شما حس هکری تون هم خیلی خوبه ها، پیشنهاد می کنم یک سر برین سایت آشیانه عضو شید
ipvalid دارند! یا با ip شرکت isp شون مچش رو گرفتی

دلیلش رو از خودش شنیدی !! که چرا ؟؟ دروغ چرا !!
می تونی باهاش زندگی کنی و حس ششم خودت رو بیشتر قوی کنی

[نیلا]

دروغ گفتنش حتما علتی داره
از همون حس ششمتون استفاده کنید که این علت رو کشف کنید
یا یه کارهایی می کنه که دوست نداره شما خبردار بشید
یا یک عادت ترک نشدنیه
در هر دو حالت برای زندگی مشترک خطرناک و خطرسازه

[tesoke]

شما و اون چند سالتونه و اون چه کاره است و تو چی و چقدر سواد دارین و ...؟

[اکرم_35]

به نظر منم دوستي با مردي كه مدام بي علت دروغ ميگه و گردن هم نميگيره اشتباهه و ازدواج نيز بدتر .

چطوري ميخواي با پسري كه دروغ ميگه پايه هاي زندگيتو بسازي؟؟؟؟؟

اعتماد تو زندگيه مشترك بزرگترين چيزه كه اگه نباشه اون زندگي به ثانيه اي بنده..چشماتو ببند و آيندتو با اين پسر ببين....تو كه ميدوني اون دروغ زياد ميگه چطور ميخواي باورش كني؟؟؟

بايد علت اين دروغ هارو پيدا كرد

[مدیرهمدردی]

با سلام
شما الان با فشار احساس است که شدت مشکلتون را به این راحتی بیان می کنید.

اگر این مسائل هر کدامش در یک زندگی پیش بیاید (منظور هر کدام از این دروغها)، به تدریج ویرانش می کنه.

با توجه به اشاره ات به حس ششم، به نظر می رسد که دارای سوء ظن+ تجسس گری باشید.

ترکیب این حس ششم شما (سوء ظن + تجسس گری)+ دروغگویی همسر= آتش افتادن در کانون خانواده

خودتان باید مسیرتان را انتخاب کنید. روشن کردن چراغها انجام گرفته است.

[ترانه ی زندگی]

راجع به سنمون من 23 و ایشون 22 سالشه. هر دو دانشجو و ایشون به علت توانایی هایی که دارن در یک شرکت معتبر بصورت قراردادی مشغول به کار هستند و درآمدشون هم برای اداره ی زندگی مناسبه .
راجع به آی پی هم که دوستمون گفت خوب من رشته ی تحصیلیم در همین زمینه است و پیدا کردنش زیاد دشوار نبود.
علت دروغ گفتن رو چندین بار اینجوری بیان کرده که از من میترسه که برم یا قهر کنم یا ناراحت بشم و...
اما من فکر کنم عادت شده براش.
دیروز بعد از کلی صحبت کردن قول داد که اگه دوباره تکرار بشه بذاره که هر تصمیمی میخوام بگیرم حتی ترکش کنم.
یعنی با اطمینان کامل گفت که قول شرف میدم. منم قبول کردم. اما خوب اگه بازم تکرار بشه هم من فکر نکنم بتونم ترکش کنم چون واقعا بدون اون نمیتونم. به نظرم هیچ مرد دیگه ای نمیتونه جای اون رو توی قلبم بگیره.
سوئ ظن و تجسس گری هم شاید درست باشه و به علت دروغ شنیدن های پی در پی باشه.
من نمیتونم ترکش کنم. واقعا بهش علاقه دارم .تو این مدت 5 سال من تا به حال ازش موردی جز همین دروغ ندیدم. پسر خیلی خوبیه. راه حلی برای ترک این عادت وجود نداره؟

[داملا]

عزیزم نمیخوام ناامیدت کنم یا بدبین ولی میخوام بدونی که زندگی مشترک مشکلات زیادی داره ومثل دوران بی دردسرنامزدی نمیتونه باشه.اینکه میگی پسرخوبیه شکی نیست ولی آدماتا زیریک سقف زندگی نکنند شخصیت واقعیشون مشخص نمیشه.فرض کنیم واقعا ازترس ازدست دادن تواین کار رومیکنه ولی آخه گل من اگه واقعا دوستت داره ومیدونه که توازاون کارخوشت نمیاد نبایدتکرارش کنه!نه اینکه بیادباراستشونگفتن سرپوش بذاره.
روراست بودن وصداقت اصل مهم زندگیه!الان اون برات دست نیافتنیه ودوستش داری واین کاراشوبه پای علاقه بیش ازحدش نسبت به خودت می دونی ولی وقتی رفتید سرزندگی اون جذابیت الان رو واست نداره وبدیهاش به چشمت میاد.مطمئن باش نمیتونی تحمل کنی،به همه کاراش شک میکنی واعتمادت ازدست میره.زندگی هم که بدون اطمینان طرفین باشه عین جهنم می مونه.
موفق باشی.

[باران5656]

منم کاملا" با آریانا و فرهنگ موافقم و فکر میکنم الان داری با احساساتت تصمیم میگیری چیزی که به قول آریانا در زندگی مشترک کمرنگ میشه و عقل و منطق جای اون رو میگیره..
زندگی مشترک زمین تا آسمون با دوستی و نامزدی فرق میکنه و چیزایی که شاید الان میتونی به راحتی از کنارشون بگذری و برات اونقدر بزرگ نیستن بعدا" به شدت برات عذاب آور میشن ..در مورد مسائل پیش پا افتاده این جوریه چه برسه به این مسئله ای که شما عنوان کردین که خییییلییییییی هم مهمه و باعث میشه شما نتونی به همسرت اعتماد کنی و این یعنی میشه عذاب برای هر روز و هر لحظه ت..
و با فرهنگ موافقم که زیاد به این امید نباش که این عادتشو ترک کنه چون اولا" خیلی بعیده و تازه اگر هم موفق بشی که این عادتشو از بین ببری تا اون موقع اعصابو روانی برات نمونده و کلی از روزا و لحظه های خوب جوونیتو از دست دادی..