به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 51
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مهر 90 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,878
    سطح
    25
    Points: 1,878, Level: 25
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    308

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    شوهرم بهم میگه حاضر جوابی( مثلا اومد بهم گفت کی طلاق بگیریم و دوباره حال منو خراب کرد بعد گفت ای قلبم منم گفتم منم حالم بده). توی موضوعاتی که بهت مربوط نیست دخالت میکنی. ( داشت یه چیزی رو درست میکرد یه فکری به ذهنم رسید ازش اجاره خواستم اما عصبانی شد.)میگه از زن ایرانی بدش میاد. ( اگه ببینه توی اینترنت یه چیز فارسی میخونم یا کتاب فارسی یا یک اصطلاح فارسی.) میگه فقط منم که اجازه نظر دادن و تصمیم دارم تو فقط باید بگی چشم. میگه همش باید بهم محبت کنی و حرف هم نزنی ساکت بشینی. میگه نباید ازم بپرسی غذا چی میخوام بخورم.( بعد که غذا درست میکنم میگه این چیه دیگه. یا من اینو دوست ندارم.) در ضمن من خرج خودمو میدم . از هم جدا میخوابیم و رابطه نزدیک نداریم بچه هم نمیخواد. مصمم هستم برای طلاق ولی از طرفی دوستش دارم. تقریبا میشه گفت یک نابغه است اما تحمل هیچ آدمیرو نداره. میشه کمکش کنم؟ یا عیب از منه؟خیلی مشکل های دیگه هم هست. بچه هم نیستیم سی و اندی. بعضی وقتها فکر میکنم اگه تنها باشیم برای هر دومون بهتره. هر روز از دست هم حالمون بده و من مرتب هفته دو سه بار دلم میخواد بمیرم. حالا سوالم اینه که حل شدنیه یا به قول همه مشاورایی کهرفتم تا دیر نشده جدا شم؟

    باید همین یکی دوروزه اقدام کنم. یا حداکثر سه هفته. میگه بهم احساس حقارت میدی. همش میگه تو منو دوست نداری. از صبح تا شب نشستم کنار دستش بازم میگه دوستم نداری. به هیچ کاریمون نمیرسیم همش غم و غصه و دعوا. اگر نیاد بهم گیر بده و کاری بهم نداشته باشه حالم خوبه ولی اون نه الان ۶ ساله که مریضه. خونوادش خیلی همیشه بهش محبت کردند بدون اینکه بدون بهشون وابسته است. دکتر هم نمیاد میگه اگه تنها باشم خوب میشم. نمیخوام دیگه نه به اون فشار بیاد نه به خودم هر دومون حق زندگی داریم ولی کاش میشد کمکش کنم خوب شه یا اگه بتونم خودم یه کاری بکنم که از دستم ناراحت نشه اینقدر خودشو منو عذاب نده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید 100maah تشکرکرده است .

    100maah (پنجشنبه 14 مهر 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 اردیبهشت 90 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1390-2-01
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    1,671
    سطح
    23
    Points: 1,671, Level: 23
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    273

    تشکرشده 268 در 90 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط 100maah
    میگه از زن ایرانی بدش میاد.
    میگه فقط منم که اجازه نظر دادن و تصمیم دارم تو فقط باید بگی چشم.
    میگه همش باید بهم محبت کنی و حرف هم نزنی ساکت بشینی.
    میگه نباید ازم بپرسی غذا چی میخوام بخورم.( بعد که غذا درست میکنم میگه این چیه دیگه. یا من اینو دوست ندارم.)
    من خرج خودمو میدم .
    از هم جدا میخوابیم و رابطه نزدیک نداریم
    بچه هم نمیخواد.
    میگه بهم احساس حقارت میدی.
    به هیچ کاریمون نمیرسیم همش غم و غصه و دعوا.
    به نظر من خودتون برید یه دکتر و ریشه یابی کنید که چرا این همه تحقیر و توهین را قبول می کنید؟

  4. 3 کاربر از پست مفید آراام تشکرکرده اند .

    آراام (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مهر 90 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,878
    سطح
    25
    Points: 1,878, Level: 25
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    308

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟


    [/quote]

    به نظر من خودتون برید یه دکتر و ریشه یابی کنید که چرا این همه تحقیر و توهین را قبول می کنید؟

    [/quote]
    ممنون عزیزم که به فکر منی راستش دکتر رفتم. و البته ریشه این که تحملم زیاده رو هم میدونم اونم اینه که ۴ سالگی پدرمو از دست دادم اون موقع عاشقش بودم همیشه توی بغل اون خوابم میبرد ولی بعد که رفت به هیچ کس نگفتم که چقدر دلتنگشم. برای همین عاشق شوهرم که شدم فکر میکردم هر طوری شده باید نگهش دارم که اونم منو تنها نگذاره. البته وقتی که اون این آزار هارو بهم میرسونه قبلنا همش گریه میکردم اما حالا دیگه دارم قبول میکنم که نمیتونم کاری بکنم و باید سریعتر خودمو بکشم بیرون الان شرایط کاملا جور است از لحاظ مالی و یک خونه هم آماده برای اسباب کشی خانواده را هم تقریبا در جریانند. هر چند خانواده شوهرم خیلی منو دوست دارن ولی با اونا هم تقریبا صحبت کردم اما گفتم یه مشورتی هم بکنم نکنه من دارم کوتاهی میکنم. این سایتو که خوندمو دیدم چه خوب همه رو راهنمایی میکنن گفتم شاید یه چاره ای باشه حالا اگر جزییاتی چیزی لازم باشه بگم وگرنه زودتر همین هفته کارو تموم کنم. پیشاپیش از توجهتون ممنونم.


  6. 2 کاربر از پست مفید 100maah تشکرکرده اند .

    100maah (پنجشنبه 14 مهر 90)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 اردیبهشت 90 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1390-2-01
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    1,671
    سطح
    23
    Points: 1,671, Level: 23
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    273

    تشکرشده 268 در 90 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    شوهرتون از اول که این اخلاقها را نداشتند که اگر داشتند حتما شما باهاشون ازدواج نمی کردید یا اصلا خودشون برای ازدواج اقدام نمی کردند.

    ببینید چی شد که به تدریج اینطوری شدن. یه مروری توی ذهنتون بکنید که از چه مسیری به اینجا رسیدند.

    البته و صد البته که اول سلامتی خودتون، بعد دیگری. اگر رفتارهای ایشون سلامتی شما را و آرامش و آینده ی شما را به خطر بندازه بهتره که خودتون را نجات بدید.

  8. 3 کاربر از پست مفید آراام تشکرکرده اند .

    آراام (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مهر 90 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,878
    سطح
    25
    Points: 1,878, Level: 25
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    308

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    ممنونم آرام جوون راستش وقتی بچه بودم با هر کسی که اختلاف پیدا میکردم مادرم منو دعوا میکرد و میگفت مشکل از تو است و این باعث شده همیشه فکر کنم مشکل از خودمه. خوب اولش که با هم همکلاسی بودیم توی دانشگاه بسیار پسر باهوشی بود و خیلی ها ازش خوششون میومد. خیلی باسواد بود و از نظر کار درجه یک. خوب اینطوری ازش خوشم اومد. و از حق نگذریم توی این چند سال خیلی چیزها ازش یاد گرفتم و مدیونش. هیچکس اول آشناییش با کسی رفتارهاشو کامل بروز نمیده. فقط فهمیدم نماز خونه و چشم پاک و سالم. البته رفتاراش کمی عجیب بود اما احساس میکردم که نابغه ها باید فرق داشته باشن. بعدش که عقد کردیم کم کم رفتارش عوض شد و چون مرتب از من ایراد میگرفت بازم فکر کردم شاید که مشکل از منه و من لیاقت یه نابغه رو ندارم. اما هر چی فکر میکردم نمیدونستم چطوری باید باشم. هر چند هر وقت منو گریه میانداخت سریع ازم معذرت میخواست و یه کاد هم بهم میداد که ببخشمش ( از خدا میترسه). این اواخر خودش بیشتر پی برده که مشکل داره و مدام بهم میگه تو هیچ مشکلی نداری و مشکل از منه. اما جلوم داره پر پر میشه و نمیتونم تحمل کنم. یکسالی میشه که از شدت نارحتی گلوم مدام تیر میکشه. یعنی از وضعیت روحی به جسمی هم کشیده. هر سال هم که سنم بالاتر میره ترسم بیشتر میشه. مریضی شوهرم هم وخیمتر. فکر کردم شاید بشه کاری کرد اما اگه نشه . چه بخاطر خودم چه بخاطر اون باید ازش جدا شم. خدا کمکمون کنه.

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 اردیبهشت 90 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1390-2-01
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    1,671
    سطح
    23
    Points: 1,671, Level: 23
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    273

    تشکرشده 268 در 90 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    اسم سابینا را سرچ کنید و یک سری به تاپیکهاش بزنید.

    همسر ایشون افسردگی داره و چند تا تاپیک در مورد مشکلات شوهرش نوشته. راهنماییها و پست های کارشناس ها را که به ایشون گفتند ببینید و مخصوصا پست های مدیر همدردی را که به ندرت افتخار می دهند!

    شاید یه نکته ای توش پیدا کنید که به دردتون بخوره، شاید هم شما بتونید کمکی به سابینا بکنید.

    البته من نمی دونم مشکل همسر شما چیه. ولی خب نابغه ها در زندگی معمولی و روزمره مشکلاتی از این دست دارند و راحت با دنیای معمولی ما کنار نمی آن.

    چرا طلاق می گیرید؟ اگه می شه یه مدت جدا زندگی کنید تا مطمئن بشید که می خواهید طلاق بگیرید یا نه. شاید ایشون هم تو این مدت به خودش بیاد.

  11. 2 کاربر از پست مفید آراام تشکرکرده اند .

    آراام (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    ضمن عرض سلام خدمت دوست عزیزمون
    خب حالا بریم سراغ صحبت های شما( من قسمت هایی رو که سر نخ مشکلات شما هستن و در واقع ریشه ی مشکلاتتون هستن رو فقط براتون گذاشتم که دقت کنید:
    نقل قول نوشته اصلی توسط 100maah
    [/color]شوهرم بهم میگه حاضر جوابی( مثلا اومد بهم گفت کی طلاق بگیریم و دوباره حال منو خراب کرد بعد گفت ای قلبم منم گفتم منم حالم بده).
    دوست عزیز ینکه مردان دوست دارن زنشون مطیعشون باشه شکی نیست همه ی مردا اینو دوست دارن اما شما فکر میکنید زنانی که شوهرانشون عاشقشونن همه جا چشم گفتن ؟ نه عزیزم بلکه مهارت های کلامی رو یاد گرفته و بکار بردن که باعث میشه در عین اینکه حرف خودشونو میزنن جناب شوهر رو هم قانع میکنن
    مهارتهای کلامی زن و شوهر
    لینک بالارو حتما بخون

    توی موضوعاتی که بهت مربوط نیست دخالت میکنی. ( داشت یه چیزی رو درست میکرد یه فکری به ذهنم رسید ازش اجاره خواستم اما عصبانی شد.)
    حق با همسرته میدونی چرا؟ چون یکی از ویژگیهای مردا اینه تا وقتی ازت نظر نخوان نباید نظر بدی در غیر این صورت این پیام رو با حرفتون بهش القا میکنید که تو توان اینکه خودت از عهده ی این کار بربیای نداری و من اید کمکت کنم
    میگه از زن ایرانی بدش میاد. ( اگه ببینه توی اینترنت یه چیز فارسی میخونم یا کتاب فارسی یا یک اصطلاح فارسی.)
    همسرتون خواسته با این جمله بگه به من توجه کن به جای اینکه مشغول خوندن یا چیز دیگه ای باشی اما خواسته ش رو با بیان نفرت نسبت به اون چیزی که توجه شما رو از اون سلب کرده بیان میکنه

    میگه فقط منم که اجازه نظر دادن و تصمیم دارم تو فقط باید بگی چشم. میگه همش باید بهم محبت کنی و حرف هم نزنی ساکت بشینی.

    قسمت اول که بالا هم گفتم مربوط میشه به حس اقتدار ایشون یعنی ایشون ازشما میخواد که ایشون رو به عنوان یه مرد با قدرت که توی زندگی از عهده ی همه چی برمیاد بپذیری و شما این کار رو با تقویت عزت نفس ایشون و بیان ویژگیهای مثبتشون و بزرگ نمایی ویژگیهای مثبتشون میتونی کم کم انجام بدی در واقع بهش بها دادی

    میگه نباید ازم بپرسی غذا چی میخوام بخورم.( بعد که غذا درست میکنم میگه این چیه دیگه. یا من اینو دوست ندارم.)
    این ها بهانه هایی ست که برای طلب محبت از شما میگیره
    در ضمن من خرج خودمو میدم .
    یکی از مواردی که شما عزت نفس و مردونگی رو از ایشون گرفتی همین جاست
    من یه تاپیک در رابطه با این موضوع دارم که بخونی خیلی چیزها دستت میاد
    یه سوال از بالهای صداقت
    از هم جدا میخوابیم و رابطه نزدیک نداریم
    چرا؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!این همسرتون نمیخواد یا شما یا هیچکدوم ؟ علت چیه؟
    حالا سوالم اینه که حل شدنیه

    بله حل شدنیه

    میگه بهم احساس حقارت میدی.
    به خاطر اینکه حریمشو رعایت نکردی و این حس حقارت به خاطر همون هایی ست که بالا عنوان کردم یعنی به طور غیر مستقیم اقتدارش و مردونگیشو ازش گرفتین
    همش میگه تو منو دوست نداری. از صبح تا شب نشستم کنار دستش بازم میگه دوستم نداری.
    دوست عزیز به نظر میرسه شما در مورد تفاوتهای زن و مرد اطلاعات زیادی ندارین چون شما اگه این مواردی که عنوان شد رعایت کنید ین حس همسرتون از بین میره

    خونوادش خیلی همیشه بهش محبت کردند بدون اینکه بدون بهشون وابسته است.

    انسان بنده ی محبت است و چون این محبت رو از طرف شما دریافت نمیکنه به سمت خونوادش میره که این محبت شما باید در قالب محبت کلامی ، عملی و همراه با احترام گذاشتن به تفامتهای ایشون و حریم ایشون هست
    دکتر هم نمیاد میگه اگه تنها باشم خوب میشم.از اینحرفشون چنین برمیاد ( باتوجه به اینکه تو یکی از پست هاتونم این عنوان کردید که حاضر نیستید به هیچ عنوان از دستش بدید )شما به ایشون وابسته اید و این وابستگی شما ازادی ایشون رو سلب کرده به طوری که دوست دارن تنها باشن این یعنی اینکه :
    خانوم ! به ازادی من احترام بزار
    این تالار پر از مقالات مربوط به خانواده ست سرچ کن و بخون
    این لینک رو هم بهت پیشنهاد میکنم بخونی که به نظرم به کارت بیاد:
    دارم از همسرم جدا میشم ولی هنوز دوسش دارم تو رو خدا کمکم کنید

    دوست عزیز لینک " یه سوال از بالهای صداقت " تو پست بالاثبت نشده تو قسمت جستجو همین عنوان را سرچ کن باز میشه

  13. 4 کاربر از پست مفید سبزه تشکرکرده اند .

    سبزه (یکشنبه 15 خرداد 90)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مهر 90 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,878
    سطح
    25
    Points: 1,878, Level: 25
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    308

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟


    [/color]دوست عزیز ینکه مردان دوست دارن زنشون مطیعشون باشه شکی نیست همه ی مردا اینو دوست دارن اما شما فکر میکنید زنانی که شوهرانشون عاشقشونن همه جا چشم گفتن ؟ نه عزیزم بلکه مهارت های کلامی رو یاد گرفته و بکار بردن که باعث میشه در عین اینکه حرف خودشونو میزنن جناب شوهر رو هم قانع میکنن

    سلام من لینکو خوندم فقط قربون و صدقه بود. واقعا احساس کردم که باید یه خورده روی حرف زدنم بیشتر دقت کنم. حالا ازتون کمک میخوام که ببینم چیزهایی که میگم چقدر درست هستند. مثلا دیروز تصمیم گرفتیم کمی مهلت بدیم به هم و در این باره من بهش گفتم این مهلت یه شرایطی هم داره و چیزهاییرو که میخواستم چند تا اصلیشو بهش گفتم و اونم گفت باشه اگه ازت راضی بودم قبول. اما یه جا یه کاری کردم که همینطور رودلم موند. رفتیم بیرون گردش. میخواست برای خودش یک چیزی بخره که قیمتش کم نبود ازم پرسید که بخرم منم گفتم به خودت میدونی. گفت تو چی میگی؟ گفتم اگه من باشم اولویتم خرید این نیست. گفت یعنی چی؟ و کلی اطرار کرد اونوقت منم گفتم من ترجیح میدادم برای خانواده خرج کنم. و بعد یه جای دیگه گفتم اگه تو یه ادم ۱۰۰ خوب پیدا کنی که فقط خرجش رو تو باید بدی بازم اینکارو میکنی. خیلی رفت توی فکر. البته مثل همیشه سرم داد نزد. اما ه رچی خریده بود زهر مارش شد. خیلی سخت بود برام این چیزارو گفتن هیچوقت بهش نگفته بود. تا آخر شب داشتم از غصه میمردم. خودش هم دیگه کاملا تحت تاثیر قرار گرفته بود و ناراحت بود. ولی با من خوب بود. حالا نمیدونم کار بدی کردم یا نه؟

    حق با همسرته میدونی چرا؟ چون یکی از ویژگیهای مردا اینه تا وقتی ازت نظر نخوان نباید نظر بدی در غیر این صورت این پیام رو با حرفتون بهش القا میکنید که تو توان اینکه خودت از عهده ی این کار بربیای نداری و من اید کمکت کنم

    خوب سعی خودمو میکنم و دیروز هم نهایت سعیمو کردم و هیچ جا بدون اینکه سوال کنه نظر ندادم.

    url]
    از هم جدا میخوابیم و رابطه نزدیک نداریم
    چرا؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!این همسرتون نمیخواد یا شما یا هیچکدوم ؟ علت چیه؟
    حالا سوالم اینه که حل شدنیه


    البته اون میخواد و از روز اولم همین بوده و هیچوقت نتونستم نظرشو برگردونم و نمیدونم چه کنم. اگه میتونید ایده بدید ممنون میشم. البته میگه تا با هات کنار نیام نمیتونم.

    دوست عزیز به نظر میرسه شما در مورد تفاوتهای زن و مرد اطلاعات زیادی ندارین چون شما اگه این مواردی که عنوان شد رعایت کنید ین حس همسرتون از بین میره


    راستش دیروز یه کم اجرا کردم و ناامیدی تبدیل به امید شد . ممنونم


    دکتر هم نمیاد میگه اگه تنها باشم خوب میشم.از اینحرفشون چنین برمیاد ( باتوجه به اینکه تو یکی از پست هاتونم این عنوان کردید که حاضر نیستید به هیچ عنوان از دستش بدید )شما به ایشون وابسته اید و این وابستگی شما ازادی ایشون رو سلب کرده به طوری که دوست دارن تنها باشن این یعنی اینکه :
    خانوم ! به ازادی من احترام بزار

    فکر کنم این موضوع کاملا بر عکسه. من اصلا باهاش کاری ندارم واونه که مرتب بهم میگه چکار کنم و چکار نکنم. اما ازش خواستم دیگه روز تا بعد اظهر منو به حال خودم بگذاره تا به خودم برسم. بدون اینکه بدونه میخواد همه ساعتاشو با من پر کنه و من و خودشو از کار و زندگی میندازه.
    این تالار پر از مقالات مربوط به خانواده ست سرچ کن و بخون
    این لینک رو هم بهت پیشنهاد میکنم بخونی که به نظرم به کارت بیاد:
    دارم از همسرم جدا میشم ولی هنوز دوسش دارم تو رو خدا کمکم کنید

    حتما در حال خوندنشم با اینکه یه فرق اساسی هست بین من و مشکل ایشون و اونم اینه که شوهرم من منو دوست داره اما طلب محبتش زیاده و من با اینکه سعی خدمو میکنم بازم ناراضیه که امیدوارم با مهارتهای کلامی راضی بشه.

  15. کاربر روبرو از پست مفید 100maah تشکرکرده است .

    100maah (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط 100maah

    دیروز تصمیم گرفتیم کمی مهلت بدیم به هم و در این باره من بهش گفتم این مهلت یه شرایطی هم داره و چیزهاییرو که میخواستم چند تا اصلیشو بهش گفتم و اونم گفت باشه اگه ازت راضی بودم قبول.

    اما یه جا یه کاری کردم که همینطور رودلم موند. رفتیم بیرون گردش. میخواست برای خودش یک چیزی بخره که قیمتش کم نبود ازم پرسید که بخرم منم گفتم به خودت میدونی. گفت تو چی میگی؟ گفتم اگه من باشم اولویتم خرید این نیست. گفت یعنی چی؟ و کلی اطرار کرد اونوقت منم گفتم من ترجیح میدادم برای خانواده خرج کنم. و بعد یه جای دیگه گفتم اگه تو یه ادم ۱۰۰ خوب پیدا کنی که فقط خرجش رو تو باید بدی بازم اینکارو میکنی. خیلی رفت توی فکر. البته مثل همیشه سرم داد نزد. اما ه رچی خریده بود زهر مارش شد. خیلی سخت بود برام این چیزارو گفتن هیچوقت بهش نگفته بود. تا آخر شب داشتم از غصه میمردم. خودش هم دیگه کاملا تحت تاثیر قرار گرفته بود و ناراحت بود. ولی با من خوب بود. حالا نمیدونم کار بدی کردم یا نه؟
    کار شما درست بوده .اصلا ناراحتی و نگرانی از این بابت به خودت راه نده در واقع شما اگه کم کم مسولیت اقتصادی خانواده رو به همسرت محول کنی نه تنها این مساله به ضرر همسرت نیست بلکه بالعکس شما با این کار عزت نفس رو بهشون برمیگردونی و در واقع اون حس حقارت از بین میره

    [/خوب سعی خودمو میکنم و دیروز هم نهایت سعیمو کردم و هیچ جا بدون اینکه سوال کنه نظر ندادم.

    البته اون میخواد و از روز اولم همین بوده و هیچوقت نتونستم نظرشو برگردونم و نمیدونم چه کنم. اگه میتونید ایده بدید ممنون میشم. البته میگه تا با هات کنار نیام نمیتونم.
    دوست خوبم اینکه بهت گفته تا باهات کنار نیام نمیتونم یعنی احساس پذیرفته شدن از سوی شما نداره در ابتدا شما باید این حسو بهش القا کنید که مورد تایید شماست تا از لحاظ روانی ارامش بگیره و بتونه به شما نزدیک بشه چون برای اقایون خیلی مهمه که بتونن همسرشون رو از لحاظ جنسی ارضا کنن و در صورتی که از عهده ی این امر برنیان( یعنی همسرشون ناراضی باشه یا حس خوبی منتقل نکنه دلسرد میشن)

    راستش دیروز یه کم اجرا کردم و ناامیدی تبدیل به امید شد . ممنونم


    طلب محبتش زیاده و من با اینکه سعی خدمو میکنم بازم ناراضیه که امیدوارم با مهارتهای کلامی راضی بشه.

    خب راهکار چیه؟ خانوم گل همسر شما به شدت نیازمنده اینه از طرف شما تایید و تشویق بشه شما باید یاد بگیری توی مواقع مناسب بهش جملاتی رو بگی که نشون بدی برات خیلی ارزشمنده ، تکیه گاهته مثلا بگو : " من به داشتن همسری مثل تو افتخار میکنم " " از اینکه تکیه گاه محکمی مثل تو دارم و میتونم تو فراز و نشیب زندگی بهت تکیه کنم خیلی خوشحالم و ارامش دارم"
    در ضمن خانومی شما تو تاپیک خانوم سابینا گفتی شما مشکلاتت یک هزارم مشکلات منه و خوبه که به همسرت علاقه نداری!!!( امیدوارم برداشت من اشتباه بوده باشه )
    عزیزم اصلا این طور نیست میدونی چرا؟ چون همسر شما هیچ مشکلی نداره مریض هم نیست فقط یه سری نیازهای طبیعی داره که اگه شما نوع برخورد با اونو یاد بگیرید خواهید دید چقدر در کنارش ارامش خواهید داشت در حالیکه همسر خانوم سابینا مشکل افسردگی دارن و نیاز مند درمان
    پس خواهش میکنم فکر طلاق و جدایی رو از سرتون بیرون کنید و همه ی انرژیتونو بزارید در جهت بهبود زندگیتون


    نكات ديگه ای هم یادم اومد که بگم :
    بابت هر کار کوچیکی که میکنه برای خودت و زندگیتون ازش تشکر کن مثلا باهم میرید گردش اونجا خودتو خیلی شاد نشون بده و سعی کن بهت خوش بگذره و اینو به همسرت نشون بده ، وقتی برگشتین برو نزدیکش بشین دستشو بگیر تو دستت بوسش کن و بگو از اینکه امروز همه ی شرایطو فراهم کردی تا به من خوش بگذره واقعا ازت ممنونم.

    زندگی بیست مخصوص خانمها
    لینک بالا رو هم بخون

  17. کاربر روبرو از پست مفید سبزه تشکرکرده است .

    سبزه (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مهر 90 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,878
    سطح
    25
    Points: 1,878, Level: 25
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    308

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟

    سبزه عزیزم ممنون: البته اینکه گفتم مشکلم من هزار برابر سابینا جونه به علل زیر است:
    ۱- شوهرم بسیار وسواسیست و توهم مریضی داره الان حدود ۶ ساله که میگه مریضم . یا قلبش یا پوستش یا گلوش و.... به همین علت هر وقت هم که میخواد منو ببوسه کلی بعدش منو مجبور میکنه برم صورتمو بشورم.
    ۲- ما رابطه نزدیکمون به ۶ ماه میکشه.
    ۳- همیشه خونست البته توی خونه کار میکنه اما خوب چون توی خونست خیلی کم کار میکنه و البته فکر میکنه مقصر منم و باعث میشه که منم کار نکنم .
    ۴- اهل هیچ گونه رفت و آمدی نیست و فقط مادر و پدرم حق دارن بیان خونه ما.
    ۵- بچه به هیچ وجه نمیخواد درحالیکه بچه دوست داره.
    ۶- من حق ندارم سر کار برم ولی باید هم خرج خودمو بدم. البته باهاش که حرف زدم گفت اگه پول در بیاره این مشکل حل میشه.
    و.... که بهتره نگم اما همونطوری که گفتم دوستش دارم و باید بگم انصافا خیلی مهربونه و امیدوارم که بتونم بیشترشونو خوب کنم. و یکی از چیزایی که توی این چند سال امیدم بود پدرو مادرشن که منو دوست دارن اما یه جورایی هم زیادی محبت میکنن کهبرای استقلال شوهرم خوب نیست. بازم ممنون سبزه جون . من مدتی رو تلاش میکنم و شما رو در جریان میگذارم حتما بقیش با خدا

  19. کاربر روبرو از پست مفید 100maah تشکرکرده است .

    100maah (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.