سلام
من 3 ماه پيش با پسري آشنا شدم كه بعد از دو ماه پيشنهاد ازدواج داد
من اونو عاشقانه دوست دارم واقعاً دوسش دارم ولي مشكل اينجاست كه من 28 سالمه و اون 27 سال من فوق ديپلم و اون زير ديپلم من شغل ثابت با ماهي 400 تومن حقوق دارم ولي اون كار آزاد (درو پنجره سازي) كه يه ماه مي بيني هيچي نداره يه ماه 500 تا 600 در ميآره اونم نقطه پرش من خونه و ماشين دارم ولي اون فقط يه موتور و يه مغازه كه ارث باباشه و بايد بين 5 نفر تقسيم شه سربازي هم نرفته.
حالا خصوصيات اخلاقي اون كم طاغت و كم حوصله بايد همش بهمش آمار بدم كه چه كار مي كنم كجا هستم و با كي هستم اگه نگم كلي شاكي مي شه و كلي غرغر مي كنه اولين و مهمترين تفريحش قليونه و گه گاهي تو مراسمي مشروب مي خوره عادت صبحا دير مثلاًساعت 1-12 بيدار شه
من كلا هيچ وقت از كاراش ايراد نگرفتم چون قصد ازدواج باهاش نداشتم ولي اون تا فهميد من بدم ميآد قول داد يني قسم خورد كه ديگه هيچ كدوم از كارايي كه گفتم و انجام نده يني يه جورايي دست منو واسه نه گفتن بست حتي به سربازيش گير دادم گفت ميره سربازي بهونه آوردم كه من توي زندگيم هميشه راحت بودم و راحت خرج كردم و راحت گشتم و تفريح كردم نمي تونم با ندارم و نميتونم كنار بيام گفت شغلشو عوض ميكنه و دنباله شغل دوم ميره هرچي بهونه ميآرم ميگه درستش مي كنه
خيلي سخته آدم كسي رو كه دوسش داره و عاشقشه قانع كنه كه بايد بره و دل بكنه
كمكم كنيد چه جوري قانعش كنم چون اصلاً اعتمادي هم به اصلاحش ندارم ميدونم اون تغيير بكن نيست و الان عاشقه هرچي مي گم مي گه باشه هرچي تو بگي
علاقه مندی ها (Bookmarks)