قبلاً یه پستی زدیم که از کارمون تو تالار ارزشیابی بشه که نشد.اما حالا می خوام خودم خودمو ارزیابی کنم و اینکه چقدر تالار رو من اثر داشته. می خواستم بگم که از روزی که من اومدم تو این تالار واقعاً روحیه ام عوض شده. خیلی تغییر کردم. قبلاً خیلی زودرنج و حساس بودم و همه چی واسه ام مهم بود اما حالا نه. خیلی راحت تر با مسایل برخورد می کنم. نسبت به گذشته طرز برخوردم با همسرم واقعاً بهتر شده. اصلاً انگاری یکی کلی تجربه رو یکجا بهم تقدیم کرده. همسرم هم خیلی خوب شده. یعنی او هم در جریان همکاری من با این تالار هستش. بعضی وقتا مطالبی که مخاطبش آقایونه براش می خونم یا بهش نشون میدم. خیلی خوشش اومده. رو اونم اثر گذاشته. وقتی از سر کار میاد میبینه پای کامپیوترم میگه : بازم داری همدردی می کنی؟ (با خنده) اگه یادتون باشه من اول به واسطه مشکلی که با مادرشوهرم داشتم وارد تالار شدم. حالا خوشبختانه تو این مسأله هم به پیشرفتای خوبی رسیدم. تا جایی که خیلی راحت با مادرشوهرم درددل می کنم. حتی بعضی وقتا شکایت پسرشو هم می کنم و اون هم مثل یه مادر راهنماییم می کنه.
تازه اعتماد به نفسم تو جمع هم خیلی زیادتر شده. بیشتر به داشته هام توجه می کنم تا نداشته های خودم و داشته های دیگرون.
بالأخره که تالار شده خونواده دومم. چقدر خواهر برادرای تازه پیدا کردم که اگه یه روز نیام اینجا و ازشون بی خبر بمونم انگاری یه چیزی کم دارم. و یه پدر مهربون که دلم واسه نصیحتا و جواب دادناش تاپ تاپ میکنه. اگه بچه ها بهم خرده نگیرن می خوام تصویر ذهنیمو از بچه های تالار بنویسم.
آقای مدیر: عینهو یه بابایی جوون
psy133 :یه مادر مهربون
گردآفرید: عمو بزرگیم
عرفان: داداش بزرگم
ستاره و طاهره: خواهر بزرگام
عارف: داداش کوچیکم
بقیه بچه ها رو هم هم سن و سال خودم می دونم و مثل دوستای نزدیکم بهشون نگاه می کنم. :D
اینا رو که نوشتم می بینم تالار بیش از اونی که اوایل فکرشو می کردم روم تأثیر داشته البته از نوع خوبش...
علاقه مندی ها (Bookmarks)