علت دقيق افسردگى كاملاً شناخته شده نيست اما براساس شواهد به دست آمده مى توان چندين عامل را برشمرد:
1- وراثت
2- ساختار بيوشيميايى بدن
3- ساختار روان شناختى
4- حوادث زندگى پر استرس
5- نوسان ميزان هورمون ها
6- عوامل ديگر مانند بيمارى ها و درمان هاى خاص.
وراثت
افرادى كه يكى از بستگان نزديك آنها مبتلا به افسردگى اصلى يا اختلال خلقى دوگانه (دوقطبى) باشند دو برابر ديگران در معرض ابتلا به افسردگى قرار دارند.
ساختار بيوشيميايى
هر انسانى ساختار شيميايى منحصر به فرد دارد. ابتلا يا عدم ابتلا به افسردگى، به ميزان مواد شيميايى مغز او و اين كه اين مواد شيميايى چگونه با سيستم عصب مركزى در تعامل است، بستگى دارد. ساختار بيوشيميايى هر فرد يك عمل تعادل ساز پيچيده است. اگر يكى از مواد شيميايى به درستى كار نكند كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.
مغز فرمانده بدن است. همانطور كه پيام هاى صادره از مغز (به شكل جريان الكتريكى) حركات ما را كنترل مى كند پيام هاى ديگر عواطف و احساسات ما را كنترل مى كنند. سلول هاى عصبى اصلى ترين واحد هاى مغز هستند. اين سلول هاى عصبى به وسيله فواصلى كه سيناپس ناميده مى شوند از هم جدا مى گردند. مواد شيميايى موسوم به ناقلان عصبى (NEURO TRANSMITTER) پيام ها يا علايم صادره از مغز را از بين اين سيناپس ها عبور داده به سلول هاى عصبى مختلف مى رساند.
اگر در يك ناقل عصبى نقص يا عدم توازن و تعادل وجود داشته باشد اختلالات گوناگون ممكن است رخ دهد.
ناقل هاى عصبى سروتونين، دوپامين و نورپين فراين پيام رسان هاى شيميايى هستند كه گفته مى شود، مسئول كنترل عواطف و روحيه هستند. مخصوصاً سروتونين كه در افسردگى نقش دارد. اعتقاد بر اين است كه وجود هرگونه نقصى در سروتونين يا اختلال در شيوه عمل آن اثرات منفى عميقى در روحيه و عواطف شخص بر جاى مى گذارد.
ساختار روان شناختى
گفته مى شود كه ويژگى هاى اصلى شخصيت يك فرد اغلب در سال هاى اوليه كودكى وى مشخص مى شود. يكى از اين عوامل مشخص كننده محيط زندگى فرد است. هر آنچه كه در دوران كودكى در زندگى ما رخ مى دهد به هنگام بزرگسالى اثرات ريشه اى و عميقى در نگرش و رفتار ما دارد مثلاً مورد بى مهرى و عدم توجه قرار گرفتن، منع شدن از چيزى، يا مورد سوء استفاده جنسى قرار گرفتن در دوران كودكى مى تواند بعدها در نوع نگرش فرد به جهان تأثير بگذارد.
محروميت اجتماعى مانند زندگى در خانه هاى پرجمعيت، و كمبود روابط گرم با شخص قابل اعتماد مى تواند در طول زندگى بر روابط فرد با ديگران تأثير بگذارد.
حوادث زندگى پراسترس
واكنش فرد نسبت به عوامل خارجى نيز مى تواند بر ميزان مواد شيميايى مغز و كيفيت عمل آنها تأثير گذاشته و نهايتاً بر روحيه و عواطف شخص تأثير بگذارد. يك حادثه مى تواند فرد را مبتلا به افسردگى سازد. (به ويژه آن كه فردى قبلاً در اثر عوامل ديگر در خطر افسردگى بوده باشد) اين حوادث عبارت اند از 1- بيمارى طولانى مدت 2- بيمارى يا مرگ فرد مورد علاقه 3- طلاق 4- پايان دادن به يك رابطه نزديك و صميمى 5- رفتن به يك خانه جديد 6- مشكلات مالى يا ادارى.
نوسان ميزان هورمون ها
در زنان نوسان ميزان هورمون ها مى تواند باعث افسردگى شود. اين حالات عبارت اند از سندرم پيش از قاعدگى- تقريباً 3 تا 8 درصد زنان يك هفته يا چند روز قبل از قاعدگى تحت تأثير اين سندرم قرار مى گيرند. از نشانه هاى اين حالت روحيه افسرده، نوسان روحى، اوقات تلخى، تشويش و اضطراب است.
افسردگى پس از باردارى (زايمان)
اين نوع افسردگى با نوسان هورمون ها پس از حاملگى ارتباط مستقيم دارد، اما عوامل اجتماعى نيز ممكن است در آن نقش داشته باشد. مثلاً يك زن شاغل كه مجبور است به طور ناگهاني به دور از محل كار خود در منزل بماند و روز را به تنهايى و با كودك خود سپرى كند ممكن است احساس افسردگى و انزوا به وى دست بدهد.
افسردگى در دوران يائسگى
ممكن است زنان در اين دوران به علت آنكه قدرت توليد مثل خود را دست داده اند دچار اندوه شوند و از طرف ديگر ممكن است رفتن فرزندان بزرگسال از خانه، مادر را دچار افسردگى كند.
سایر عوامل
عوامل ديگرى كه ممكن است منجر به افسردگى شوند عبارت اند از:1- مصرف مواد مخدر و الكل 2- استفاده از برخى داروها مانند استروئيد يا داروهاى مربوط به فشارخون 3- بيمارى هاى خاص مانند پركارى غده تيروئيد يا مشكلات عروقى 4- تحليل انرژى، از دست دادن انرژى ذهنى و جسمى كه معمولاً ناشى از كار طولانى مدت و يا تعهداتى است كه فرد بر روى دوش خود احساس مى كند.
منبع
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)