به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 20 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 198
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوباره چرا؟(تعدد زوجات آقایان)

    خيلي دلم مي خواهد بدانم چه دليلي وجوددارد كه مردي بخواهد دو يا چندبار ازدواج كند ؟
    ايا از زندگي باهمسرش راضي نيست ؟
    ايافكر مي كند كس ديگري ميتواند بهتراز همسر ش باشد ؟
    ايا اين طوري احساس قدرت بيشتري ميكند؟
    چه دليلي وجود دارد دراين زمانه كه سن ازدواج بالا رفته و پسرها از زيربارا زدواج شانه خالي مي كنند مردي كه همسروفرزند دارد مسئوليت يك زندكي ديگررابه عهده بگيرد؟
    ايا دليل قانع كننده اي وجوددارد؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام ،
    همین اول کلام ، از پر حرفی که خواهم داشت عذر می خوام . اما اهمیت و جذابیت سوال منو وادار میکنه تا چیزهای رو که در اینخصوص به ذهنم می رسه براتون بنویسم . امیدوارم منو ببخشید .


    ستاره جون ،
    قضاوت در اینخصوص کار بسیار سختی است چون شما چند نکته رو روشن نکردین:
    مثلا دامنه نفوذ سوال شما تا کجاست ؟ آیا محدود به مرزهای ایران است ؟ آیا شما ازدواج را امری ثابت و غیر قابل انعطاف می دانید ؟ فارغ از نگاه جانبدارانه آگاهیهای شما نسبت به درونیات مردان و زنان چقدر است؟ تفسیر شما از روابط مرد و زن چیست ؟ و....

    به نظر من ، جایگاه و تعریف پدیده همسرگزینی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با مبانی فرهنگی و بویژه درونمایه های مذهبی ملتها دارد . مثلا اینکه در اسلام به مردان این اجازه داده میشود که چند همسر اختیار کنند ، می تواند با اصول موجود در این رابطه در سایر ادیان مغایر باشد.
    بدیهی است هریک از اصول و فروع ادیان مختلف، متناسب با شرایط فرهنگی و نیازها و ضرورتهای زمانی و مکانی و بویژه سطح تفکر جوامع مختلف در زمان ظهور این دینها ارائه شده و سپس مبتنی بر رشد این جوامع تغییر یافته است .
    ضمن اینکه نگاه هریک از دینها به این مساله ناشی از تفسیر آنها از جنسیت است.

    براین اساس ، به سهولت می توان دریافت که در عربستان 1400 سال پیش ، چند همسری برای مردان ، به عنوان یک ضرورت دیده شده .در صورتیکه در همان زمان در ایران ازدواج با محارم رایج بوده است .
    پس می دبینید که ازدواج امری ثابت و لایتغیر نبوده است بلکه همگام با پیشرفت دنیا و در طول تاریخ تغییرات زیادی را به خود دیده است .


    حالا سوال اصلی اینجاست :
    چه عامل یا عواملی در جامعه کنونی این سرزمین ، این حق را کماکان برای مردان حفظ کرده است ؟
    به نظر من ریشه یابی و شاید آسیب شناسی این مساله در حال حاضر یک ضرورت محسوب میشود .


    از سوی دیگر ، تفاوتهای موجود بین زنان و مردان بقدری فاحش ، عجیب و در عین حال پیچیده است که قضاوت در اینخصوص را مشکل میکند .

    مثلا اینکه اکثریت مردان ( استثنا هم وجود دارد ) این توانایی را دارند که در آن واحد و در شرایط مساوی به چند زن محبت داشته باشند ، بدون اینکه آن را خیانت بدانند ، در صورتیکه اکثریت زنان ( استثنا هم وجود دارد ) از اختصاص محبت و احساس خود به چند مرد ( فارغ از تعلقات خانواگی ) در آن واحد ناتوانند.
    یا اینکه در روابط زنان و مردان ، خیانت عاطفی و احساسی یک مرد ، از نظر یک زن قابل بخشش نیست . اما از نظر یک مرد ، خیانت جنسی یک زن قابل بخشش نیست .
    و یا اینکه احساسات جنسی مردان به سرعت و در تاثیر از ویژگیهای ظاهری جنس مخالف اتفاق می افتد و این ، حساسیت مردان را در برابر جنس مخالف افزایش می دهد. در صورتیکه این امر در زنان متاثر از تحریک عواطف و احساسات بوده و کنترل شده است .
    و بسیار تفاوتهای ریز و درشت دیگر ....

    حالا شما بگویید در این آشفته بازار تفاوتها ، چطور می شود دو موجود متفاوت و ناآگاه به تفاوتهای ناشی از ذات خلقت و عاری از نگاه ادراکانه ، به هم پیوند بخورند و از حریمی که برایشان تعریف شده پا فراتر نگذارند ؟


    به نظر من افزایش اصولی آگاهیهای جنسیتی دختران و پسران (پیش از ازدواج) و ایجاد یک فضای سالم جهت افزایش ارتباط دو جنس مخالف به منظور افزایش شناخت و تعدیل نگاه گناه آلود به این قضیه در اذهان عمومی میتواند یک راهکار اساسی باشد برای کاهش از همپاشیدگیهای خانوادگی کنونی.


    و اما جان کلام ، آیا بهتر نیست طلاق را یک راه حل بدانیم نه یک گناه نابخشودنی ؟
    به نظر شما حفظ فضایی که بدلیل آلودگی به ناآگاهیهای فاحش جنسیتی و تاثیر از قوانین فاقد ظرائف روانشناختی و جامعه شناختی ، ناتوان از ارائه کارکردهای کانون مقدسی به نام « خانواده » است ، رواست ؟
    آیا صرفا برای نگهداشتن نام خانواده ، پاره پاره شدن روح و روان و شخصیت و منیت و تمامیت ارکان اساسی خانواده (هم مرد و هم زن ) قیمت گزافی نیست ؟ آیا ناهنجاریهای ناشی از این پاسداری غلط ، جامعه را به قهقرای فساد و تباهی اجتماعی سوق نخواهد داد ؟

    چرا از حقیقت گریزانیم ؟

    ....
    جور دیگر باید دید .....

  3. 2 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (دوشنبه 23 آبان 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام ستاره عزیزم،

    من اصلا قصد جانبداری از مردها رو نداشته و ندارم .
    من هم با تو هم عقیده ام و اصلا مردهایی رو که به هردلیلی احساسات و عواطف یک خانواده رو نادیده میگیرند ، نه تایید می کنم و نه می بخشم .

    من فقط سعی کردم به سوال شما از دیده آسیب شناسی نگاه کنم .

    مثلا اگر از قانون غلط چند همسری در شرایط کنونی جامعه حرف زدم دقیقا به این دلیله که به عنوان یک خانم از این تبعیض و بی عدالتی رنج می برم.
    من هم مثل شما هر روز و هر روز شاهد جریحه دارشدن روح و روان زنهایی هستم که شاید اگر شوهرانشان به این صراحت به اونها پشت نمی کنند اما مدام اونها رو با نگاه نامهربان و بی محبت خود نابود و نابودتر می کنند.
    من پژمردگی صورت مادرانی را می بینم که به دلیل نادیده گرفتن حقوقشان ، می سوزند و فقط صبورانه و با تکیه به مهر مادری خود زندگی می کنند.


    من هم مثل شما معترضم ، من هم داد دارم ، من هم از ته دل گریه می کنم وقتی می بینم که دختران هم سن و سال خود من ، به دلیل عدم شناخت کافی از طرف مقابل و ناآگاهی از تفاوتهای وحشتناک و غیر قابل باور زن ومرد به هرشکلی : دوستی های نافرجام ، ازدواج غلط و ..... مورد سو ء استفاده ( احساسی ، جنسی و ....)قرار می گیرند و بعد در کمال بی عدالتی ، از طرف جامعه و حتی ، حتی ، حتی از طرف خانواده مورد قضاوت واقع می شوند .
    قضاوتی که صرفا رو به آنها دارد ، اشتباه آنها را نابخشودنی و ننگ آمیز می داند و اصلا نمی پذیرد که در این معادله ، مجهول دیگری هم وجود دارد که بدلیل یدک کشیدن نام مرد از هر اتهامی مبراست .

    من هم فریاد میزنم : چرا فقط من ؟

    چرا فقط من باید بدلیل شرایطی که به من تحمیل شده و به من امکان شناخت کافی ( از موجودی که باید با او زندگی کنم و فقط مجازم پیچیده در کفن مرگ از او جدا شوم ) نمی دهد مورد ارزشیابی قرار گیرم . چرا فقط من باید از حقوق انسانی خود محروم باشم؟ آخر چرا حتی باید از طرف هم جنسان خودم مورد تحقیر و سرزنش واقع شوم ؟
    چرا وقتی جامعه از ارائه زمینه روانشناختی لازم در اینخصوص ناتوان است .تلاش من به عنوان یک انسان و با تمام حقوق انسانی ، برای کسب آگاهی بیشتر یک جرم تلقی می شود ؟

    من هم خسته ام و از این فضای نامطمئن و نا امن، بیزار .
    احساس میکنم دیگر نمی توانم شاهد شکسته شدن غرور و له شدن احساسات مادران ، زنان و دخترانی باشم که قربانی فضای فرهنگی غلطی هستد که خودشان نیز نا آگاهانه یا آگاهانه آن را تشدید می کنند .

    اما خوب که نگاه میکنم ، می بینم اگر خواهان تغییر هر چند کوچک در این وضعیت هستیم ناگزیر باید همه چیز را در کنار هم ببینیم و تحلیل کنیم.

    نمی دانم توانستم تورا در ذهنیات خودم شریک کنم یا نه ؟
    شاید با من هم عقیده نباشی .اما من فکر میکنم در این وانفسای مرد سالاری شاید بهترین راه حل این است که با شناخت بیشتر تمایلات و روحیات مردان سعی در تغییر این شرایط کرد. هرچند کافی به نظر نمی رسد چون این شناخت باید دو سویه باشد .
    به نظر من باید الگوها و انگاره های رفتاری زنان و مردان این خاک را ریشه یابی کرد . چرا که در این بازی نه مبارزه صرف و نه مصالحه یک طرفه نتیجه نخواهد داشت.

  5. 4 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (دوشنبه 23 آبان 90)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اسفند 86 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1386-7-16
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    5,409
    سطح
    47
    Points: 5,409, Level: 47
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    ستاره خانم
    سرگذشت مرا بخوان آيا به من حق نميدهي دنبال تغيير شرايط جديد باشم.
    ايا بعنوان يك مرد حق لذت بردن از زندگي را دارم ايا نياز به محبت نكار پذير است

    من اقايي 38 ساله هستم و مدت 10 سال است كه ازدواج كرده ام و يك پسر 9 ساله هم دارم.لازم به ذكر است كه ازدواج تقريبا فاميلي هم انجام دادم.
    طي اين 10 سال زندگي كه 5 سال ان با كش وقوس ريادي همراه بوده است كه به طور مختصر توضيح ميدهم.
    همسرم بي احساس و بي تفاوت است حتي به مسائل جنسي هم اهميت نميدهد. من هم از 5 سال پيش به يك بيماري مبتلا شدم كه نياز به مراقبت و توجه بيشتري و همچنين پرهيز از استرس دارد. و همسرم هم بي تفاوت تر از گذشته به زندگي ادامه ميداد. طي اين مدت بارها اين موضوع را به او گوشزد كردم و با توجه به اطلاعاتي كه داشتم هم سعي كردم كه به او اموزش بدهم اما هيچ حسي همراه رفتار او نيست و فقط هر چي من بگويم انجام ميدهد تا حالا كلمه دوست دترم از زبان وي نشنيدم. تا اينكه از 4 سال قبل بر اثر روابط كاري با خانمي اشنا شدم كه كاملا بر عكس خانمم بود همين كه از بيماريم اطلاع پيدا كرد . شروع به تحقيق كرد و مرا به مراكز پيشرفته درماني معرفي كرد. و من ادامه درمان را پي گرفتم و محبت‌هاي خالصانه ايشان در قبال كارهايي كه من به عنوان وظيفه انجام ميدادم. باعث رنجش خاطرم ميشد. البته آن زمان ايشان شوهر داشت و فقط به خاطر جبران محبت‌هاي كه من در انجام كارها انجام مي‌دادم پاسخ محبت هايم را ميداد. البته شايد از نظر عموم اين يك كار معمولي باشد اما براي من اين موضوع متفاوت بود. بعد از كمي اشنايي متوجه شدم با شوهرش مشكل داره و شوهرش بيماري رواني داره. و پس از يكسال از هم جدا شدند. پس از يكسال ادامه همكاري و احساس نياز من به محبت باعث شد تا موضوع ازدواج مجدد را با همسرم مطرح كنم. ايشان با بي تفاوتي خاصي كه داشت حاضر به ازدواج مجدد شد. اما از انجايي كه خانواده او را ميشناختم پنهاني تن به اين ازدواج ندادم و وي را مجبور كردم تا خانواده‌اش را با اطلاع سازد. متوجه شدن خانواده همسرم باعث درگيري و خلاصه خيلي بحث‌ها شد. من هم كه تا انزمان نميخواستم كسي از مشكلات زندگيم با اطلاع باشد مجبور شدم چيزهايي را مطرح كنم. همين موضوع باعث شد تا به اختلافات دامن زده شود و خانوادهام بخاطر روابط فاميلي سعي كردند موضوع را حل وفصل كنند. اما من كه تغييري در رفتار همسرم نديدم نسبت به او بي تفاوت شدم همين موضوع باعث اختلافات بيشتر شد. وبه پيشنهاد من ايشان به مشاوران متعددي مراجعه نمود كه مسايل مختلف را مطرح كردند همه به اتفاق نظر او را دچار يكسري مشكلات رفتاري مي‌دانستند از جمله اينكه ايشان يك شخصيت افسرده است. ديگري گفت مهارتهاي ارتباطي و زندگي را ياد نگرفته . .....
    با توجه به مسايلي كه گذشت و با اينكه همسرم را به مركز مشاوره حهت ياد گيري مهارتهاي ارتباطي فرستادم اما هيچ تغييري نكرد. با گذشت زمان و من هم متوجه شدم نميتوان با دو زن زندگي كرد. بنابر اين از ازدواج مجدد منصرف شدم اما به زندگي فعلي هم نميتوانم ادامه دهم/ .بنا بر اين دو راه حل وجود داشت يكي اينكه از جدا شويم. و ديگري ادامه زندگي به همين منوال. كه بايد اشاره كنم ادامه زندگي با توجه به بيماري برايم زجر اور شده است بايد از همه چيز چشم پوشي كنم حتي از مايل جنسي. از طرف ديگر طلاق را يك پديده مضموم ميشمرم و احساس ميكنم شايد در حق همسرم ظلم ميكنم و احساس گناه ميكنم. و تحمل شرليط هم برايم امكان پذير نيست و روزي صد بار ارزوي مرگ ميكنم .
    .

  7. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام اقاي hedayat
    قصدم نصيحت و اندرز نيست .ولي خيلي دلم مي خواهد كمكتان كنم تا ذهنياتتان را متحول سازيد.
    همسر شما چرا افسرده است ؟افسردگي كه درد بي درمان نيست ؟ او مادر فرزند شماست نبايد اين قدر نااميد درباره او صحبت كنيد.خدايي نكرده سرطان كه ندارد . من مطئنم با كمك و توجه شما خوب مي شود.ايا شما خود رادر ايجاد افسردگي او مقصر ميدانيد يانه ؟ نمي دانم شغل شما چيست؟ايا بازنان زيادي سروكارداريد؟اين خود مي تواند هم روي شما تاثير بگذارد ( شما هميشه و در همه حال همسرتان را مي بينيد .وممكن است قيافه و كارهاي او برا ي شما تكراري شود اما زنهاي ديگر را فقط در حالا ت مطلوب و به صورت مختصر وبا جذابيت بيشتر مي بينيد و از طرفي شايد علت افسردگي همسر شما همين كار شما باشد.) اگر چنين شغلي داريد لطفا تا مي توانيد تغيير موقعيت دهيد.شما خودرا جاي او قرار بدهيد.ايا اطلاعاتي كه گفتيدداريد وسعي كرديد به او اموزش بدهيد كافي و درست بوده؟ايا همين اطلاعات زمينه ساز افسردگي او نبوده؟او واقعا ازچه چيزي رنج ميبرد؟ايا درست است كه روي او (يك انسان و(همسرت= هم سرت )ومادر فرزندت) برچسب ادم افسرده بزني؟چطور ميگويي دلم نمي ايد طلاقش دهم ،چون احساس گناه مي كنم و فكر مي كنم كه اگر اين كاررا بكنم به او ظلم مي كنم اما او را طلاق رواني ميدهي و بااين بيماري كه هرچه رهايش بكني، بيشتر شدت مي يابد ،تنهايش مي گذاري ؟ برادر من من يك زنم و بهتراز هر كسي، ان زن را درك مي كنم من عاجزانه ازتو مي خواهم اين زن را به حال خودش رها نكن .چون او را به مرگ تدريجي خواهي كشت. حتما مسئله اي ان زن رارنجانده . ادمها ظرفيت و تحمل يكساني ندارند . اين زن شكسته شده واين را با سكوتش و مظلوميتش باز گو مي كند .وگرنه كدام خانه وجود داردكه مردي به زني بگويد مي خواهم ازدواج مجددكنم و زن ،سقف خانه رابرسرش خراب نكند و نفسش را قطع نكند.ملتمسانه خواهش مي كنم كه:
    دل ارامي كه داري دل دراوبند دگر چشم ازهمه عالم فروبند
    بهانه هاي دل :
    شاهين خيال ادمي ،گشاده بال است واگرمهارنشود ،به هيچ حدو مرزي پايبند نيست ،قلمرو واقعيتها وحقيقتها را مي نورددوحرمت حريمها را مي شكند وبه عالم روياهاوارزوهاي واهي ،بال مي گشايد ومعلوم نيست كه به كجا برسد؟از سوي ديگر ،يكي از اوصاف و كردار ادميزادگان ،«مقايسه گري»است. ادمي خويشتن را ونيز داشته هاي خود راباديگران وداشته هايشان مقايسه مي كند وبسيار مي شود كه دراين مقايسه ،به اشتباه مي افتد وانچه راهست،انسان كه بايد نمي بيند ،خود راوانچه رادارد ،ناچيز وحقير مي انگارد و ديگران و داشته هاشان رابزرگ و زيباو عزيز مي پندارد .و از ديگرسو « تنوع طلبي » نيز ازحالات انسان است . اين حالات ادمي رااز قانع بودن به انچه دارد ،باز ميدارد ووي را به طلبيدن انچه ندارد وامي دارد .خواهشهاي دل نيز ،اگر مهار نشود ،پايان ناپذيرند وبه هيچ اندازه وقاعده اي قانع نيستند .ادميزاده ،حالت وصف چهارمي نيز دارد كه اگر به شايستگي هدايت نشود خرابي به بار مي اورد ،وان «حرص ورزي بر ممنوعها» است . يعني به نا مجازهارغبت و اشتهاي بيشتري دارد تا به مجازها .اصل فلسفه وجوداين اوصاف واحوال درانسان ،مقوله ديگري است وهركدام ازحالتها واميال واوصاف غريزي و فطري «نيروي تخيل »،«مقايسه گري »،«قانع نبودن ،به انچه هست »و«حريص بودن به ممنوعها»حكمتي دارد كه افريدگار حكيم ،درنهاد اين افريده شگرف خويش ،نهاده است وبراي تكامل انسان ،لازم است وبايد ازانها حسن استفاده شود. انسان در پاره اي ازامور ،دچار «خطاي درديد»و« اشتباه در شناخت» مي شود وانگاه به خطاي درانديشه و اشتباه در كردار مي افتد ونتيجه ي نادرست مي گيرد.بدين سان كه مثلا :اشياءواشخاص وحوادثي رااز دور مي بيند ومي شنود وتصوير هايي ازانها درذهن و دلش نقش مي بندد .سپس ان تصاوير رابه نهانخانه ضمير خويش مي فرستد وبه تحليل وتفسيرشان مي پردازد وبه انها رنگ ولعابي دلخواه مي زند وشكل واندازه شان راتغيير مي دهدوچه بسا باانچه در خارج بوده ، بسيار متفاوت مي شوند.انگاه به نتيحه گيري مي نشيند وبه تدريج ، ساخته هاي نادرست خيال خود را باور ميكند وانها جزو عقيده وانديشه وي مي گرددوواضح است كه ادمي بامعيار عقايد و باورها وانديشه هايش عمل مي كند.اگرزماني ازنزديك باان اشياءواشخاص ورويدادها رودررو شود وانها رابه وضوح ببيند وبه گونه ي مملوس و محسوس ،دركشان كند ،باتعجب درمي يابد كه اينها باانچه او مي پنداشت وباورداشت ،تفاوت بسيار دارند و يا به كلي مغايرهمديگرند « اوازدوهول از دور خوش است »افسوس كه بشر ،بالگام گرفتن ازدهان اژدهاي شهوت وبا ترويج سكس وهوس ،خويشتن رابه سوي تباهي مي راند!«خويشتن راادمي ارزان فروخت »يكي از عوامل بسيار تاثير گذار در دلسردي ونااميدي همسران و تيرگي روابط انان ،مقايسه كردن همسر خودباديگران است،چرا كه حاصل اين مقايسه ،بهتر پنداشتن ديگران است واين پندار ،اغلب،ناروا و اشتباه است اينكه گفته اند «مرغ همسايه غاز است » سخني حكيمانه است كه مبنا و پشوانه روانشناختي و فلسفي دارد .ادمي اگر خواهان ارامش ورضاي خاطر است بايد كه خواهشهاي نفس را مهار كند وبه «بهانه هاي دل» بهاندهد .«قناعت»كه انهمه ارجمند است منحصر به امور معيشتي نيست «اكتفاي به همسرخويش»رانيز شامل مي شود حتي اين قناعت ازان قناعت افضلتر وبرتر است .خويشتنداري وعفت ورزي درمسائل جنسي ارجمند تر از عفيف بودن درامور مالي و معيشتي است.«زندگي قانعانه وپارسايانه ،حياتي فرخنده است.»چشمچراني ازافتهاي دانه درشت حيات مردان است ودركانون خانواده ،اتشي مي افكند كه تاروپود ان رامي سوزاند .ادميان باگونه هاي فراواني از دختران و پسران و زنان ومردان ،معاشرند ،اگر چشمها را فرو بخوابانند ودل رارام نسازند ،ديدن زيباييها ونكوييهاي ديگران ،هوس رابرمي شوراند و مقايسه ي ناشايست وبرتر پنداشتن ناروا حسرت و ندامت جانكاه راثمر مي دهد. «نگاه الوده ،تيري است زهراگين از تيرهاي شيطان واي بسا يك نگاه كه اندوه و حسرتي طولاني راثمرمي دهد.لذت دوره ي كوتاهي دارد وبسا كه اثرات بد ان تا مدتها برجامي ماند.اگرخواهان خوشبختي وارامش خودو خانواده مان هستيم بايد چشم و دل وخيال خود راازهمه دختران وپسران و زنان ومردان جهان فرو پوشانيم وتنها نامزد وهمسر خويش راببينيم وبه اوبينديشيم وبه وي قناعت ورزيم .مرغ همسايه راغاز نبينيم اصلا ان رانبينيم چه مرغ و چه غاز !چكاربه همسايه وخانه شان و انچه درونش است داريم ؟مگر ماخوشمان مي ايد كه ديگران به خانه ماوخانواده ما چشم ودل بدارد؟خداوند ازسرحكمت ادمهارا جوراجور افريد ه است هركسي قوتها و ضعفهايي دارد ،همسرما نيز چنين است وخودمانيز چنين هستيم !!!!!.هيچ كداممان كامل و ايده ال نيستيم .اگربه او كه در چشم ودل ماشيرين امده ووي رابه همسرمان ترجيح مي دهيم نزديك شويم وبيشتر بشناسيمش ،باشگفتي مي يابيم كه تاكنون فقط يك روي سكه راديده بوديم ونيز مانند همسرماومانند خود ما ومانند همه ادميزادگان ضعفها و تلخيهايي دارد ،همانسانكه قوتها و شيريني هايي نيزدارد.پس :«همسرخويش را باهمه جهان عوض نكن.»
    پاره اي ازاوصاف غيرقابل تغيير است كه بايدانهارابه حال خود نهاد .لازم نيست كه همه چيز به دلخواه ماباشد .هركس خصوصياتي منحصر به خوددارد كه نيازي به تبديل وتغيير انهانيست .چرا همسرمان راهمانگونه كه هست نپذيريم؟ ؟؟؟؟؟؟؟ ياوري نمودن در مسير اصلاح و كمال ، اري اما تغيير وتبديل همه جانبه و مطابق سليقه مانه!!!!نه ممكن است ونه معقول است ونه مطلوب!!!بلكه خودخواهي است ودرهم شكستن همسر وخويشتن وحيات زوجيت رادرپي دارد!!!ابوستان افرينش اين نصيب تواست .به ان خشنود باش و شاد ابش بدار .!!نگذار پژمرده(افسرده)گردد.اگر مي توانستي كاستيهاي ديگران رابداني همانسان كه كمالشان رامي بيني ،درمي يافتي كه همسرت ازبسياري ازكساني كه ارزوي همسريشان را داري بهتر است .!!بله خيلي بهتراست!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    خدايا به حق اين ماه مبارك رمضان و به حق همه خوبان و شب زنده داران و رياضت كشان درگاهت قسمت مي دهم به حق ابروي حسين (ع) همه مردان ما رااهل خانه و خانواده قرار بده و همه زنان مارا اگاهي ودرايت نسبت به توجه ومحبت به نياز براوردن همسرشان بده وانهارا راضي وخرسند قرار بده . «امين»

  8. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (شنبه 25 شهریور 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام .
    خانم طاهره در پست اولی که گذاشتند در ابتدا به مطالب خیلی خوبی اشاره کردند اما فقط تاقبل از این جمله که گفتند اکثریت مردان ( استثنا هم وجود دارد ) این توانایی را دارند که در آن واحد و در شرایط مساوی به چند زن محبت داشته باشند ، بدون اینکه آن را خیانت بدانند ، در صورتیکه اکثریت زنان ( استثنا هم وجود دارد ) از اختصاص محبت و احساس خود به چند مرد ( فارغ از تعلقات خانواگی ) در آن واحد ناتوانند . این جمله یک اشتباه محض است .
    در ضمن طلاق یک گناه نابخشودنی نیست ولی اصلا هم یک راه حل نیست .
    در ضمن ایجاد یک مکان جهت افزایش ارتباط دو جنس مخالف با آموزه های اخلاقیه ما سازگار نیست و بدون تعصب میگم که هیچ مرد با غیرتی حاضر نمی شه مثلا خواهر خودش رو به یک همچین فضایی ببره تا با پسرهای مختلف آشنا بشه تا از بین اونها یکی رو واسه آیندش انتخاب کنه .

    به طور کلی جواب این سوال که چه دليلي وجوددارد كه مردي بخواهد دو يا چندبار ازدواج كند خیلی روشنه و اونم اینه که زنش ویژگیهای یک همسر خوب رو نداشته باشه و نتونه نیازهای مرد رو ( جسمی و روحی ) تامین کنه .

    ^^^^^^^

    موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
    www.a-sepehri.blogfa.com
    یا علی مدد .

  10. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام:
    ع علاقه !!!
    ش شدید !!!
    ق قلبی !!!
    عشق علاقه شدید قلبی نیست !!! عشق گذشتن از مرز وجوده .
    تمام سلول های بدن انسان ابزار رسیدن به عشق هستند ( چه عشق های سطح پایین چه عشق های سطح بالا )

    اينها با مطلب اين دفعه جور نمي ايد.
    به طور کلی جواب این سوال که چه دليلي وجوددارد كه مردي بخواهد دو يا چندبار ازدواج كند خیلی روشنه و اونم اینه که زنش ویژگیهای یک همسر خوب رو نداشته باشه و نتونه نیازهای مرد رو ( جسمی و روحی ) تامین کنه .

    چرا مردي ( كلي گفتم )كه در مورد زن يا بهتر بگم به نظر او تملكاتش غيرت به خرج ميدهدو نياز و روح لطفش را
    مي خشكاند ونياز وخواسته خود رابر سر دست مي گيردومي گويد(به طور کلی جواب این سوال که چه دليلي وجوددارد كه مردي بخواهد دو يا چندبار ازدواج كند خیلی روشنه و اونم اینه که زنش ویژگیهای یک همسر خوب رو نداشته باشه و نتونه نیازهای مرد رو ( جسمی و روحی ) تامین کنه .)
    اگر براي شما موضوع به همين راحتي روشن است خوب اشكالي ندارد هرجو راحته.يك وقت خودتان رابه زحمت نياندازيد كه يك روز فقط يك روز جاي ان زن بيچاره زندگي كنيد. تازه ايا درست است كه همه اشكالات را به ديگري نسبت دهيد وخودتان را راحت كنيدو كامل بپنداريد من مطمئنم اگر ليست كنيد به مطابق ان زن عيب و ايراد داريد.
    به هرحال هرطور كه راحته مي توانيد 4زن را يكجا داشته باشيداما لطفا عرضه ان راهم داشته باشيد چون من مطمئنم كسي كه از عهده يكي برنيامد وكنار نيامد با هزارمين هم همينگونه است.
    هرجو رراحته اخه بااين اشفته بازار كه زنان ما خود براي خود ارزش قائل نيستند و دركوچه و خيابان و...دنبال توجه ...بگذريم .ا
    ره ديگه دراين زمانه زحمت حرمسرا درست كردن راهم از روي دوش مردها برداشته اند و كاملا در دسترس .
    خوب ديگه ادم هم كه راحت طلب و تنوع طلب .شايد اگر من هم مرد بودم طور ديگر نگاه مي كردم اما من از شما مي خواهم فقط خود را نبينيد .


    من آن موجم که آرامش ندارم
    به آسانی سر سازش ندارم
    همیشه در گریز و در گذارم
    نمی مانم به یکجا بی قرارم
    درمورد مطلبي كه به عنوان امضاءگذاشتيد اجازه مي دهيد يك انتقاد بكنم؟(لطفا ناراحت نشويد هرچقدرش را قبول داريد بپذيذيريد)
    اگر تنها يي خوب اشكالي ندارد ،موج باش ،اما اگر مي خواهي تنها نماني دريا باش تا ارامش داشته باشي و كساني كه كنار ساحل وجودت قرار دارند از وجودو زيبايت لذت ببرند.پس دريادل باش.
    اگر تنهايي بتاز! تا روزگار وادار سازشت كند .اما اگر مي خواهي تنهانماني تا قبل ازاينكه تاوان ازت بگيرد سازگار شو .
    اگر تنهايي، خوب طبيعي است تا زماني كه فكري براي اين تنهايي نكني هميشه در گريزو درگذاري.
    اگر تنهايي ،خوب برو و همه جا را كشف كن تا بداني همه جا اسمان به همين رنگه، اما اگه مي خواهي تنها نماني بدان كه گيرم خود رابه دريا رساندي ولي هرچه از اب شور دريا نوشيدي تشنه تر مي شوي
    پس ارام همين جابمان تا ابرهاي رحمت خداوند بالاي سرت قرار گيرند و عطشت را فرو نشاندو سيرابت گرداند.
    پس اگر مي خواهي تنها نماني «من» را رها كن.

  11. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام hedayat ، Mashogh Haminjast و ستاره
    دوستان ستاره موضوع مهمی را در اینجا افتتاح کردند، و طاهره قشنگ وارد بحث شد، و hedayat نیز موضوع مرتبط با این موضوع وخودشان را چنان که بودند و استنباط می کردند مطرح کردند. و ستاره در ادامه مطالب قشنگی را در جواب Hedayat عنوان کردند( که البته بسیار غنی اما با اشکال همراه بود)، در ادامه شاید بهتر بود Mashogh Haminjast به مطلب کاربردی و مهم hedayat پاسخ می گفتند اما ظاهرا ایشون بیشتر دوست دارند مسائل نظری را باز کنند ( که البته عالیست)، اما در پاسخ به طاهره، در پایان پاسخ به مطلبی اشاره کردند که از دید خودشون روشن بود.(البته از نظر محتوا ممکن است صحیح نباشد) اما به هر حال نظر ایشون بود.
    اما جواب بعدی ستاره، تند، و مبتنی بر احساسات بود، اگرچه اصل انتقاد به نظرم درست بود. و اشکالی که به محتوای بحث mashogh Haminjast بود را مطرح کردند. اما به نظر می رسید که تلویحا خطاب به شخصیت وی و مردان بود ( که مطمئنم نظر ستاره این نبوده است) ، اما متاسفانه ما از انتخاب واژه ها و چیدمان آنها کنار هم و لحن گفتار احساسات خود را هم انتقال می دهیم. گاهی این احساسات آنقدر پررنگ هستند که اصل محتوا به نظر نمی رسد.
    اما پاسخ ستاره به hedayat اگرچه آرزو کرده بودند موعظه نباشه، اما بیشتر موعظه بود، اگرچه مفاهیم عمیق و سازنده آن بسیار واضح بود، اما اشکالش این بود که اصلا به مشکل خود hedayat و احساسی که خیلی قشنگ بحث کرده بودند پرداخته نشده بود.
    یعنی ستاره بیشتر از زبان خانم ایشان صحبت کرده بود. این حرفها را شاید hedayat به عناوین مختلف شنیده باشد یا با خودش تکرار کرده باشد. می بینید که او حتی از مشاوره و ....، نیز استفاده کرده، و جالب اینکه آخر با خودش کنار نیامده و هنوز همسر دیگری اختیار نکرده است. اگر به این احساسات ، به این تفکر بهاء بدهیم و در مورد آنها صحبت کنیم بهتر می توانیم مسئله را بفهمیم. اگر ما خود را جای یکی از طرفین دعوا قرار دهیم نمی توانیم همه جوانب مشکل را ببینیم ، پس حرف ما تاثیرش کم می شود.
    ( اینها به معنای حق با hedayat یا خانمش بودن، نیست) ، تنها اینکه باید همه چیز را بدانیم.
    البته من پاسخ خود را به hedayat یه کمی دیرتر می دهم، در این فاصله از hedayat می خواهم اگر ممکن است از خانمش بخواهند ، در اینجا چند خطی را از نظرگاه خودش بنویسند( البته اگر امکانش هست، و ایشون در جریان هست و شما هم اهل سانسور نیستید) اینطوری بهتر ابعاد مسئله روشن می شود.

  12. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 23 آبان 90)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام .
    درباره ی اینکه این جملات بنده که به نظر ستاره با هم جور در نمیاد :
    عشق علاقه شدید قلبی نیست !!! عشق گذشتن از مرز وجوده .
    تمام سلول های بدن انسان ابزار رسیدن به عشق هستند ( چه عشق های سطح پایین چه عشق های سطح بالا )

    اتفاقا دقیقا با هم همخون هستند و یک چیز را بیان می کنند ولی شاید ستاره قدرت تفکیک اینها رو نداره که ایرادی هم نیست .

    در ضمن ستاره اینقدر متعصب نباش منظور من از اینکه گفتم جواب این سوال که چه دليلي وجوددارد كه مردي بخواهد دو يا چندبار ازدواج كند خیلی روشنه و اونم اینه که زنش ویژگیهای یک همسر خوب رو نداشته باشه و نتونه نیازهای مرد رو ( جسمی و روحی ) تامین کنه .) فقط مربوط به زنها نبود بلکه در مورد مرد هم همینطوره .

    و در مورد امضا هم این حق هر کسی هست که امضاش رو خودش انتخاب کنه و به شما اصلا ربطی نداشت . موج بودن و الکی با هر جریانی سازگار نبودن لیاقت می خواهد . حالا اگه شما رکود رو دوست دارید به خودتون مربوطه .

    ^^^^^^^^^^
    موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
    www.a-sepehri.blogfa.com
    یا علی مدد .


    از نظر خانم ستاره

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    دوستان خوبم سلام ،

    دوستی ما در این تالار بسیار ارزشمند تر و راهی که بواسطه حضور در این فضا پیش روی ما قرار گرفته بسیار مهمتر و قشنگتر از اون هست که بخواد تحت تاثیر عصبانیتهای ناشی از اختلاف نظر قرار بگیره ،
    ما مجازیم از زاویه های مختلف به موضوعاتی که مطرح می شه نگاه کنیم اما اجازه نداریم بدون توجه به شخصیت افراد اونها رو مورد خطاب و عتاب قرار بدیم .
    همه ما در این تالار پذیرفتیم که می تونیم حرفهامون رو براحتی بزنیم و اجازه بدیم که دیگران هم اظهار نظر کنند و در این میان ، خیلی طبیعیه که نظراتمون باهم فرق داشته باشه و گاهی مخالف با هم باشه ، اما نکته ظریفی وجود داره و اون اینه :
    هریک از ما دارای وجودی است ، ساخته و پرداخته تربیت ، تجربیات ، دانش ، محیط زندگی و ...که ممکنه هریک از ما
    بدلیل عدم اطلاع کافی از دیدگاههای هم، نا خواسته باعث آزار و ناراحتی همدیگه بشیم .

    یکی از مزایای بی نظیر این تالار ، همین هست که یاد می گیریم افکار و احساسات دیگران مهم هستند، همونجوری که افکار و احساسات ما و یکی از گامهای اولیه در برقراری این ارتباط ، احترام به این افکار و احساسات هست .
    ضمن اینکه در مباحث مهم و انتقاد برانگیز ( که از چالشهای جامعه هستند ) که می تونه بسیار آموزنده هم باشه باید کمی صبوری پیشه کنیم و از اظهارنظرهای یکجانبه و نپخته بپرهیزیم . و یادمون نره مشارکت ما در بحث های این تالار ، صرفا برای دل خودمون نیست ، بلکه با توجه به جایگاه عمومی و آموزشی این مکان و هدف والاتری که در خلق و ایجاد اون وجود داشته ، ما ضمن تلاش و ارج نهادن به حرمت این مکان ، باید توجه داشته باشیم که عده زیادی این مطالب رو می خونن و ما و این تالار رو مورد قضاوت قرار می دن.

    ستاره عزیزم ،
    من همیشه از مهربونی و لطافت دوست داشتنی تو و عمق مطالبی که می نویسی لذت بردم و فکر می کنم رنجهایی که تو به عنوان یک مادر و یک زن متحمل شدی شاید ، نشه به راحتی به گفتار و نوشتار در آورد . اما احساس می کنم تو صبورتر ، داناتر و منصف تر از اون هستی که بخوای همه چیز رو به این سرعت مورد تحلیل و ارزشگذاری قرار بدی.

    Mashoogh Haminjst ،
    از ابتدای ورودت به تالار با جرات و جسارت ، جایگاه خودتو تثبیت کردی و براحتی نظراتت رو در موضوعات مختلف بیان کردی و این خیلی خوبه . اما نباید فراموش کنی صرفا گفتن نظرات ، کافی نیست. بلکه در برقراری ارتباط با دیگران دامنه تاثیر و نفوذ کلام مهمه ( که اگر غیر از این باشه دلیلی برای اظهار نظر در جمع وجود نداره ) . من احساس
    می کنم شاید اگه در نوشته هات کمی نرمش به خرج بدی این تاثیر بیشتر می شه .
    البته نرمش نه به معنای سازش بلکه در جایگاه تفاهم .

    می خوام بدونید که خیلی دوستتون دارم و از اینکه اجازه می دین با شما و در کنار شما رشد کنم ،بی نهایت سپاسگذارم .

  15. 3 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (دوشنبه 23 آبان 90)


 
صفحه 1 از 20 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. متعجم !چرا نامزدم به خاطر یک رفتارم نامزدیمان را به هم زد ؟!
    توسط سارا بانو در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: جمعه 13 فروردین 89, 01:30
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.