با سلام به همه ي شما دوستاي خوبم
من و شوهرم عقد هستيم ديگه دارم ديوونه ميشم هروقت همه چيز خوب و ارومه من تنها فرشته اي هستم كه براش از آسمون افتادم ولي امان از روزيكه من يك كم خسته يا عصبي باشم ديگه تمومه و چيزي بر وفق مرادش نباشه ، عيد عروسي يكي از خواهرشوهرام بود شوهر من پسر كوچيك خانواده ست ولي كادويي كه داد از همه حتي از كادوي خواهراي بزرگش هم سنگين تر بود اونم بخدا نميخوام از خودم تعريف كنم ولي من خيلي اصرار داشتم كه اينكارو انجام بده ولي وقتي به بقيه گفتيم كادوي ما چيه معلوم بود كه همه ناراحت شدن .
يكي ديگه از خواهرشوهرام هميشه ميگه مرد هركي بكنه زنش مهمه و زن خونه بايد روابط همه رو حفظ كنه و از اين حرفا ولي اون روز يه تشكر خشك و خالي ازم نكردن ، درسته پولش رو من ندادم ولي من اصرار كردم اون كادو رو براي خواهرش بگيره ، حالا الان گفتم بيا يه سر بهم بزن ميگه اگه بخوام بيام سرراه اول بايد برم خونه ي اون خواهرم و براش كادو بگيرم بخاطر همين خيلي خرجم ميشه نميام ،
ميگم كه تو كادوي سنگين براش گرفتي ديگه الان كادو نميخوام يه گلي شيريني چيزي بگير ميگه نه مگه ميشه برم كادو نبرم و به تو هيچ ربطي نداره هركاري دوست داشته باشم ميكنم و اين در حالي بود كه عيد كه رفتم پيشش برام يه كادويي چيزي براي عيدم نگرفت ميگفت بيا برو اينو بخر اونو بخر لباس بخر ولي آخه وقتي ميدونستم كه پول نداره چطوري بايد ميرفتم بخرم ميگفتم نه لازم ندارم و هيچي نخريدم ، انتظار زيادي نداشتم ولي خودشم حتي يه گل سر بعنوان عيدي برام نگرفت ولي من براش هديه بردم بخاطر عيد ، تودلم ناراحت بودم كه چيزي برام نخريد پيش خونوادم ولي گفتم اشكال نداره به اميد اينكه لااقل قدر كارم رو ميدونه ولي ديدم نه خيلي راحت گفت هر كاري كه خودم بخوام توي
زندگي انجام ميدم و به تو هيچ ربطي نداره كه اين حرف براي مني كه حتي ميخوام يه استكان بخرم 10 بار بهش زنگ ميزنم و نظرش رو ميپرسم خيلي سنگين بود هميشه توي زندگي اين برام مهم بود كه واقعا نه اينكه توي كاراي طرف مقابل دخالت كنم ولي يه جورايي باهم مشورت داشته باشيم ولي امروز بهم اينطوري گفت منم گفتم اين موضوع برام خيلي مهمه و نميتونم باهاش كنار بيام كه توي زندگي بعدا هركدوم به فكر و دنبال كاراي خودمون باشيم ، بهم جواب داد من خيلي وقته فكرامو كردم نميتونم ادامه بدم فقط دارم گريه ميكنم با گريه درد دلم رو نوشتم ازتون كمك ميخوام خواهش ميكنم
تا حالا اينكارو نكردم ولي اينقدر ناراحت بودم كه گوشيم رو خاموش كردم تمام بدنم ميلرزيد قلبم ميخواست از سينه ام بزنه بيرون نميدونين چه حالي داشتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)