tanhaman گرامی
ورودتون به جمع عزیزان همدردی را خوش آمد می گویم .
شرایط سختی دارید . می توانم به خوبی درک کنم ، چون شاهد اینگونه مسائل و مشکلات در میان افراد این جامعه و کسانی که فرزندانشان با من در ارتباط بوده راهنمایی می گرفتند بوده ام . پس می توانم بفهمم چه رنجی می برید .
اما اینرا بدانید که به همسر شما هم خوش نمی گذرد ، به خاطر روحیاتش . بنا به آنچه شما فرمودی این وضعیت چندان طبیعی نیست و نشانه هایی از اختلالات هست که قطعاً فرد با وجود آنها احساس راحتی و آرامش نمی کند . پس مثل فردی که آگاهانه و تعمدی و بازیگرانه چنین می کند او را نبینید ، او را نیازمند کمک برای کسب ارامش و لذت بردن از داشته هایش که یکیش شما هستید ببینید . اگر این نگرش را پیدا کنید در احساس و حال و هوای شما تغییر ایجاد می شود .
سپس سعی کنید به او کمک کنید .
اگر او محبت نمی کند ، شما از محبت صادقانه و فعال کوتاهی نکنید .
اگر او خوب نمی پوشد ، شما از خرید لباسهای باب میل برای او دریغ نورزید و تشویقش کنید به پوشیدن و وقتی عمل کرد ابراز احساس کنید و وی را تحسین کرده ابراز رضایت داشته باشید .
اگر او اهل معاشرت نیست ، اگر از میل به انزوا دارد که علتش بالینی است و اگر به خاطر فرار از مسئولیت مهمان پذیری است و ... با کمک و همراهی با او وقتی مهمان دعوت می کنید یا حتی کمک کار گرفتن نشان دهید که یاریگر او هستید در این مواقع .
خلاصه هرچه او هست شما عکس آن را گرم گرم داشته باشید و بعد نتیجه و واکنشها را ببینید و اگر مایل بودید اینجا با ما در میان بگذارید تا بررسی داشت باشیم .
شما متفاوت از گذشته شوید . حرکت کنید به سوی تغییر ، تغییرات هیجان بخش .
راستی :
رابطه همسر شما با فرزندانش چگونه هست ؟
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)