به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 19 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 190
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    Question تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    حقیقتش نمی دونستم این مشکل رو ئدر قسمت درگیری زن و شوهر باز کنم یا اینجا!

    متاسفانه شوهر من آدم بسیار دهن بینیه و بسیار بسیار بسیار از خانوادش تاثیرپذیره! یک خواهر بزرگ داره که حرفش برای شوهرم حجته! البته من خیلی دیر با این خواهرش آشنا شدم، وقتی این موضوع را فهمیدم هرچند که استقلال و کامل بودن شوهرم بعنوان تکیه گاه زندگیم بشدت تو ذهنم مخدوش شد، اما تصمیم گرفتم که با این خواهرش دوست شم و از طریق اون حتی بتونم به شوهرم نفوذ کنم. چون فکر می کردم یه عمر جنگیدن با خواهرشوهری اینچنین بانفوذ روی شوهرم، بی فایده ست!
    ولی هرچه سعی کردم، اونقدر فاصله تفکری و فرهنگی (خواهرشوهرم از 15 سالگی که ازدواج کرده رفته شهرستان) بین ما وجود داشت که نشد. و دیدم اینهمه انرژی و وقتی که باید صرف برقراری ارتباط با اون بکنم، اگه روی شوهرم بکنم بهتره!

    خلاصه که الان مشکل من اینه که از یه طرف شوهر من مثل یه موم می مونه تو دست مادر و این خواهرش و اونها هم از دخالت تو زندگیمون دریغ نمی کنن و از طرف دیگه زمین تا آسمون بین طرز زندگی و نگاهمون به زندگی بین من و اونها تفاوت وجود داره (تو رو خدا نگید که چرا اول متوجه نشدی که روزی هزاربار خودم رو سرزنش می کنم)!
    رفتار خانواده شوهرم خیلی تحقیر آمیزه و عروس رو کارگر خودشون می دونن. در ضمن از شوهرم هم می خوان که راننده دربست اونها باشه. اگه یه مهمونی مشترک بخواهیم بریم، من باید با آزانس برم و شوهرم از کار و درآمدش بزنه و بشه راننده اونا!

    تو این بازدید اخیر، خواهرشوهرم جلوی روی شوهرم مدام زبانبازی می کرد و می گفت همه جا در اختیار شماست و زنت هرجا می خواد بخوابه و ... ولی وقتی من تنها می شدم هم اون و هم بقیه به شدت بی حرمتی می کردن! اونقدر که مستقیم برگشتم و گفتم که زن وقتی شوهر می کنه تابع شوهرش می شه و هرجا اون بگه باید بره، دست خودش نیست که تصمیم بگیره جایی بره که دوستش دارن!
    از این واضح تر نتونستم بگم که نمی خواهین بیاییم اینجا به برادرتون بگین! (هرچند که حدس می زنم که دلشون می خواد برادرشون تنها بره!!!!!!!!!!!!)

    جالبه غیبت من رو به شوهرم می کنن ولی سر یه موضوعی که من خواستم ناراحتیم از خواهرش رو به شوهرم بگم، هنوز حرف نزده سرم داد می کشه که تو می خوای دروغ بگی و ....
    چند وقته بابت این جریانات استرس دارم و شوهرم هم غرغر می کنه که تو شرایط الانت (بارداری) تو باید خودت استرس رو از خودت دور کنی و حتی حاضر نیست به حرفم گوش کنه و فقط به سرم غر می زنه!
    اونقدر رفتارش غیرقابل تحمل شده که پریروز نشستم جادو باطل کن بنامش خوندم. حالا منی که اصلا به سحر و جادو اعتقاد نداشتم!

    ببخشید خیلی طولانی نوشتم.
    اما در کل می خوام بدونم با این تفاصیل چطور می تونم زندگیم رو مدیریت کنم؟
    چطور به شوهرم یاد بدم که جلوی خانوادش بهم احترام بذاره تا اونها هم یاد بگیرن؟
    چطور نفوذ مادر و خواهرش تو زندگیمون را از بین ببرم؟
    و در کلام آخر چطور میشه با یه مرد دهن بین زندگی کرد؟

  2. 4 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (یکشنبه 30 مرداد 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    از محبت خارها گل می شود
    از محبت سکه ها مل می شود!
    بلو اسکای عزیزم:
    من کوچکتر از اونهم که برای شما نسخه بپیچم فقط چند تا پیشنهاد دارم که تجربه ثابت کرده به درد می خوره و کار می کنه !
    1- اصلا و ابدا پیش شوهرتون از مادر شوهر خواهر شوهر بدگویی و ابراز ناراحتی نکنید، سعی کنید برای مدت طولانی از این کار اجتناب کنید تا تصور ذهنی شوهرتون درمورد شما اصلاح بشه و اطمینان پیدا کنه که شما خصومتی با خانواده ایشون ندارید، میدونم سخته ولی این کار خیلی موثر هست
    2- به جای اینکه سعی کنید با شوهر خواهر صمیمی بشید بهش احترام بذارید ( و پیش شوهرتون چند صد برابر ) و تمام محبتتونو به شوهرتون بدید
    3- وقتی خانواده شوهری به شما بی احترامی می کنند در غیاب شوهرتون شما محل ندید و اصلا سعی کنید باهاشون تنها نمونید و تنها در حضور شوهرتون باهاشون باشید و عکس العمل نشون ندید که ازتون نکته ضعف نگیرن و سعی نکنن ناراحتتون کنن
    4- وقتی خواهر شوهره ازتون به شوهرتون غیبت کرد مظلوم نمایی کنید و بگید شاید من کاری کردم ناراحت شده بذار زنگ بزنم از دلش در بیارم، اینطوری به شوهرتون ثابت کنید که شما حسن نیت دارید و اگر با ثبات این کارو انجام بدید شوهرتون هم شرمنده میشه خواهر شوهرتون هم ، و به مرور اوضاع به نفع شما بر می گرده ، فقط باید ثبات داشته باشید و خونسرد باشید

    5- وقتی شوهرتون میره دنبال مادرشوهر و خواهر شوهر شما چرا با آژانس می ری؟ حاملگیتو بهانه کن و بشین تو ماشین ، قشنگ جلو بشین و اولش باهاشون گرم بگیر ولی تو راه لم بده به صندلیت و اینجوری بیخیال برخورد کن ، حاملگیت 9 ماه طول می کشه بعدشم بچه کوچیک داری از این فرصت استفاده کن و این مسئله رو جا بنداز که هر لحظه توی ماشین باشی حتی بهونه کن و بگو منو سر راه فلان جا برسون بهمان جا برسون تا خانواده شوهرت ببینن تو همراهشی و دست و پاشونو جمع کنن

  4. 19 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (دوشنبه 22 فروردین 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    سلام
    شرمنده ام نمیتونم راهنماییتون کنم.
    ولی شوهرمنم اوایل خیلی دهن بین بود.اون موقع زیادسنی نداشتم ولی تونستم بامحبت وتوجه بیش ازحدبه شوهرم تمام حواسشوبه خودم جلب کنم.بعدنوبت میرسیدبه مادروخواهراش.عین خودشون باهاشون برخوردکردم.یعنی اگه بدبودن بدشدم وموقعی هم که خوب بودن ،خوب بودم.
    الان دیگه جرأت ندارن توزندگیمون دخالت کنند.یه برنامه ای هم چیدم که شوهرم تنهایی هیچ وقت خرنه مادرش نمیره.کلافقط حرف منوقبول داره وبس.البته بگم همه اش برمیگرده به محبت بیش ازحد واینکه هیچوقت هیچی براش کم نذاشتم وازخودم براش مایه گذاشتم.
    خوش باشید.

  6. 7 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (یکشنبه 16 مرداد 90)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    سلام
    باردایت و بهت تبریک می گم امیدوارم به راحتی بار شیشیت و زمین بگذاری( حرف مادر بزرگم)
    عزیزم الان که باردار شدی اصلا موقع این نیست که ذهنت و درگیر چنین مسایلی کنی قبل از بارداریت باید چنین پستی می زدی.
    اما الان بهترین کار اینه که رو بارداری و فرزند دلبندت زوم کنی.
    وقتی شما کاری به کار اونا نداشته باشی اونا خودشون و جمع خواهند کرد.
    قطعا شما نمی تونی افکار چندین چند ساله اونا رو عوض کنی اما می تونی رو همسرت اروم اروم تاثیر بگذاری.
    حالا که دید همسرت این طوریه اصلا و ابدا در مورد خانواده همسرت پیشش حرفی نزن و گله ای نکن. خب قطعا سخته اما چاره ای نیست.
    وقتی هم که اونا پیش همسرت گله ای از شما کردن همون طور که سابینای عزیز گفت بگو جداُ از این کار من دلخور شدن اصلا فکر نمی کردم الان بهشون زنگ می زنم و از دلشون در میارم و اتفاقا زنگ هم بزن و بگو فلانی من اصلا فکر نمی کردم شما از این حرف من دلخور بشی و گله به همسرم کنی اگر ناراحت شدی کاش به خودم بگی این طوری باعث دلخوری بین یک زن و شوهر هم نمی شی به هر حال من معذرت می خوام اگه باعث دلخوری شدم. مطمئن باش 4 بار این طوری زنگ بزنی یا دیگه همسرت دلخوریهای مدام اونا رو بهت نمی گه یا اونا دیگه از تو پیش همسرت چیزی نمی گن.
    در مورد راننده بودن این مشکل و خیلی از ما خانمها داریم بهترین کار اینه که با موضوع کنار بیای و حساس نباشی.
    مثلا تو خانواده همسر من هر کسی که بخواد تو ماشین ما بشینه باید بره جلو بشینه اوایل خیلی برام سخت بود الان می شینم عقب کیف هم می کنم کلی هم سر به سرشون می ذارم و شوخی می کنم همین باعث شده خواهر شوهرام وقتی میام تو ماشین ما لااقل 2-3 بار تعارف می کنن که تو رو خدا بیا جلو بشین ( تو ماشین خودمون به من تعارف می کنن)
    به هر حال چاره حل مشکل با قوم شوهر بخشیش باید به بی خیالی بگذره. وقتی ببینن که شما حساس نیستی خودشون کمتر گیر می دن ولی خدا نکنه که نقطه ضعفی گیر بیارن اون وقت انگار همه دست به دست هم می دن که شما رو اذیت کنن( که البته این نشات گرفته از افکار خودمونه چون حساس شدیم)
    اینکه گفتی به عروس به چشم کارگر نگاه می کنن خودت دیدت و عوض کن پیش خودت بگو حالا من به مادر همسرم کمک کنم چه ایرادی داره این طوری راحتتر کمک می کنی از طرفی فعلا بهتره بارداری و بهانه کنی و کمتر کمک کنی نه اینکه اصلا کمک نکنی بلکه کمتر کمک کن. بعدشم که بچت به دنیا میاد اصلا نمی ذاره بری تو اشپزخانه و کار کنی همش باید بشینی یا شیرش بدی یا بخوابونیش.
    در ضمن یادت باشه بچت که به دنیا بیاد به کمک اونا هم نیاز داری هر چند که الان بگی نه.
    با محبت به همسرت عشق ورزی د رخانه و البته زیاد در دسترس نبودنت سعی کن همسرت و به خودت وابسته کنی تا کم کم با همفکری هم کار یو انجام بدید نه با نظر دیگران.
    یه چیز دیگه هیشه سعی کن با اقتدار باشی نه بی ادبی نه بی تفاوتی به موقع بلد باش جواب های لازم و بدی تا چند وقت دیگه نتونن رو بچت هم تاثیر بد بذارن.
    موفق باشی

  8. 13 کاربر از پست مفید sisili تشکرکرده اند .

    sisili (سه شنبه 23 فروردین 90)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    ممنون از همگی تون

    خوب تو صحبتهاتون متفقن هم عقیده بودید که با محبت کردن به شوهرم می تونم خصلت دهن بینیش رو تغییر بدم.
    تمام سعیم رو می کنم ولی نمی دونم که چقدر می تونم موفق باشم. حقیقتش شوهرم همون اوایل با برخی رفتارهاش محبتش رو تو دلم کشت و این خیلی برام سخته که تظاهر محبت کردن بهش رو بکنم!
    راستی راهی به ذهنتون می رسه که بتونم جوری بهش محبت کنم که نه تابلو باشه که الکیه و نه بخودم خیلی فشار بیاد؟

    در مورد راننده بودن که وا.. شوهرم انتظار داره خودم هم راننده دربست خانوادش باشم و اصولا بدون هماهنگی با من می ره اقوامشون (حالا خانوادش بماند) رو میرسونه!!

    در مورد دهن بینی شوهرم دو تا مثال می زنم تا یکم قضیه روشن تر بشه؛
    - وقتی برای خرید حلقه عروسی رفته بودیم، شوهرم با یه دوستش اتفاقی صحبت کرده بود و اون گفته بود که حلقه باید در حدی باشه که پس فردا که بچه ها بزرگ شدن، مادر و پدر روشون بشه به اونا نشون بدن.
    با این حال حلقه ای که من انتخاب کردم از لحاظ قیمت خیلی پایین تر از اونی بود که پسندیدم و در کل میشه گفت که ارزونتر از حلق من کم بوذ ولی گرونتر زیاد. اونروز هردو راضی بودیم و به خوشی گذشت.
    چند روز بعد که شوهرم رو دیدم باهام کلی دعوا کرد که یعنی چی که آدم حلقه گرون بخره. حلقه به چه درد زندگی می خوره و نه میشه فروختش و نه چیزی!!!!!
    بهش گفتم که اولا که حلقه من گرون نبوده و ثانیا اونروز که رفتیم برای خرید که حرفت چیز دیگه ای بود....
    بعدها دقیقا این عقیده دوم رو عینا از زبون خواهرشوهرم شنیدم!!!!!

    - یه بار بهش پیشنهاد دادم که تا بچه ندارم یه سفر بریم مالزی، کاملا توافق کردیم و حتی قرار شد که هرکی هزینه سفر خودش رو بده که به شوهرم هم فشار نیاد. آقا شوهرم فرداش رفت خونه مامانش و شب که اومد و حرف سر مسافرت مالزی افتاد، گفت اینکه آدم پول داشته باشه و نره سفر حج نشونه عدم عنایت خداست و وقتی آدم می تونه بره زیارت خونه خدا چرا باید بره مالزی!!!!!!!!!!

    ببینید دو هردو مثال که تو زندگیمون کم از این مثالها نیست، 2 تا تفکر مختلف هست که در واقع سلیقه ایست و نمیشه گفت کدوم خوب و کدوم بده. و هرکس حق داره برای زندگی خودش یک تفکر خاصی داشته باشه، در عین حال که بعقیده دیگران احترام می ذاره ولی اونا رو برای زندگیش اجرا نکنه.
    متاسفانه شوهر من وقتی حرف دیگران بخصوص مادر و خواهرش رو می شنوه، چنان تحت تاثیر قرار می گیره که انگار شستشوی مغزی شده. اصلا عقیده و نظر قبلیش به کل فراموش می شه و این منو دیوونه می کنه چون خودم هیچ نفوذی روش ندارم.
    نمی دونم چی کار باید بکنم!!

    وقتهایی که زندگی روال هادی داره و مناسبت یا مورد خاصی نیست و شوهرم کمتر به خانوادش سر می زنه، اوضاع زندگیمون نسبتا خوبه ولی امان از وقتی که یه مراسم یا مناسبتی بشه و ما یا حتی شوهرم تنها مجبور بشیم بیشتر با اونها ارتباط داشته باشیم. اصلا زندگیمون در شرف از هم پاشیدگی قرار می گیره!
    واقعا نمی دونم با این خصلت افتضاح دهن بینیش باید چی کار کنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sisili
    یه چیز دیگه هیشه سعی کن با اقتدار باشی نه بی ادبی نه بی تفاوتی به موقع بلد باش جواب های لازم و بدی تا چند وقت دیگه نتونن رو بچت هم تاثیر بد بذارن.
    حقیقتش از این یکی هم به شدت می ترسم. هنوز ماه دوم بارداریم تموم نشده این هم شده برام یه کابوس.
    خیلی دلم می خواست سنم اجازه می داد و یه 4-5 سال دیگه هم صبر می کردم و بعد برای بچه اقدام می کردم.


    بعضی اوقات دلم می خواد برم یه کشور دیگه زندگی کنیم که نه خانواده شوهرم و نه دوستاش و نه حتی خانواده خودم باشن، تا بتونیم به یه توافقی با هم برسیم و در ضمن به یه ثباتی تو زندگیمون.

    بخدا وقتی خودش باشه و از دیگران تاثیر نگیره زندگی بدی نداریم.

  10. 3 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1389-8-30
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,083
    سطح
    27
    Points: 2,083, Level: 27
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 90 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    دوست عزيز منم مشكل شما رو داشتم .اما خوشبختانه مشكلم تا حد زيادي حل شد .نميدونم كارهايي كه من كردم براي شما جواب ميده يا نه اما تجربياتم رو در اختيارتون ميگذارم اميدوارم كه مفيد واقع بشه
    1/قبل از هرچيز سعي كن روابطت روبا خانواده شوهرت كاملا محدود كني.ودر ضمن كاملا باهاشون رسمي برخورد كن .يادت باشه تا وقتي دو نفر نخوان كه باهم صميمي باشن اين اتفاق نمي افته .مگر اينكه دو طرف تمايل به اين كار داشته باشن .مي بيني بعد از مدتي خودشون ميان به سمتت.كه البته در اون صورت هم با احتياط پيش برو.وببين آيا صميمي بودن به نفعت هست يا نه.
    يادت باشه به خاطر اينكه عروس اونهايي خودت رو ملزم به اين نكن كه بايد تو خوبي كني واونا بدي كنن.اگه بهت احترام گذاشتن بهشون احترام بذار .اگه بي احترامي كردن بي احترامي نكن ولي بي تفاوت باش .من اين رو قبول ندارم كه اگه كسي بهتون بي احترامي كرد بهش محبت كنين تا درست بشه.چون در اين صورت به خودتون ظلم كردين.
    2/سعي كنين خودتون رو زن قدرتمندي نشون بديد.هم به شوهرتون وهم به خانوادش.اونها نبايد فكر كنن شما آدم ضعيفي هستيد.از صحبتهاتون برميومد كه شاغل هستيد اين يه نقطه قوت براي شماست.البته بايد سعي كنين دررابطه با شوهرتون با سياست اين كار رو انجام بديد تا باعث اختلاف بين شما نشه
    3/تامي تونيد براي شوهرتون كار بتراشيد .وقتي سرش شلوغ باشه كمتر فرصت مي كنه بره و پاي منبر خواهرش بشينه
    4/اگه تنهايي رفت پيش اونها واومد ازش سوال نكنين چه اتفاقي افتاده يا چه حرفهايي بينشون رد وبدل شده.البته اين كار اوايل خيلي سخته اما سعي كنين به اين مساله عادت كنين اين مساله دو حسن داره يكي اينكه از خيلي چيزها اطلاع پيدا نميكنين وبيخودي حرص نمي خورين به قول معروف چشمي كه نمي بيند دلي نمي گريد وثانيا اون ميفهمه كه از نظر شما رفتن به خونه خواهرش مساله مهمي نيست.يادت باشه هميشه ما هستيم كه با بزرگ كردن يك چيز يا يك شخص به اون بها ميديم.اگه تمركزت رو ازروي اون برداري خودبخود اهميتش رو از دست ميده
    5/راستش در مورد رفتنتون به مهموني با اژانس من اگه به جاي شما بودم يا نمي رفتم يا به شوهرم مي گفتم اول اونها رو برسون بعد بيا دنبال من.بعضي وقتها بايد اونها در مضيقه قرار بگيرن تا بفهمند كه در قبال زنشون وظايفي دارن.حتي اگه با اژانس رفتيد بايد نشون ميداديد كه از اين حركتشون ناراحت شديد تا از تكرارش در اينده جلوگيري كنين

  12. 4 کاربر از پست مفید sima3030 تشکرکرده اند .

    sima3030 (سه شنبه 08 آذر 90)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    من می خوام خونه خودمون باشم.

    الان که دارم اینها رو می نویسم، چشمهام پر اشکه!!!
    چند وقته نشونه های بارداری و ویار داره اذیتم می کنه. تا به شوهرم می گفتم، می گفت یه چند وقت برو خونه مادرت!
    بهش با مهربونی توضیح می دادم که من خونه خودم راحت ترم. از لحاظ لباش پوشیدن، سکوت، خوابیدن، مطالعه کردن و ...
    قبول می کرد ولی دوباره که از سر کار می یومد باز به جونم غر می زد که چند روز برو خونه مامانت.
    خیلی تعجب می کردم که من به این وضوح می گم که من خونه خودم به این دلایل آسایشم بیشتره، بعد چرا اینقدر اصرار می کنه!

    دوبار که تلفنی با مادرشوهرم حرف زدم، فهمیدم که از اونجا آب می خوره!!!
    به زور اصرار می کنه که تو به بوی غذا حساسی و باید مامانت برات غذا درست کنه و وقتی می گم من بیشتر احساس خستگی می کنم و به خوابیدن نیاز دارم، میگه نه و درست نیست!
    حالا جالبه من به بوی غذا فعلا حساسیت ندارم و به تشخیص دکترم دارم استراحت می کنم. بیرون رفتن برام مضره! اما سرکار علیه عقلش بیشتر از دکتر متخصص می رسه!!
    به مادرشوهرم چیزی نگفتم و گفتم چشم.
    اما شوهر بی ... رو چی کار کنم؟ امروز صبح رفته بود خونه مامانش و دوباره مخش رو شستشو داده بودند!
    زنگ زد که مثلا حالم رو بپرسه! کلی سرم داد کشید و دعوا کرد که باید بری خونه مامانت و هر دختری تو این شرایط دوست داره بره اونجا!!!!!!!!!
    بهش می گم ما سه ساله داریم زیر یه سقف زندگی می کنیم، تو خصوصیات اخلاقی من باید دستت اومده باشه. چرا من رو با دیگرونی مقایسه می کنی که اخلاقم تناسبی باهاشون نداره. چرا درکم نمی کنی.

    اونقدر گفت که عصبانی شدم و گفتم، تحمل چند وقت بیماریم رو نداری؟ حالا که حالم بده می گی اثاثت رو جمع کن برو خونه مادرت؟ بهش گفتم اگه نمی تونی تحملم کنی، تو رو برو. من تو خونه خودم هستم.

    خدایا چرا این مرد اینقدر دهن بینه؟ چرا یکم درکم نمی کنه؟ آخه زنگ می زنه حالم رو بپرسه یا استرس و فشار و اضطراب بهم تحمیل کنه؟
    من باهاش چی کار کنم؟ این دهن بینی محضش داره عذابم می ده! برم به کی التماس کنم که بهش بگه زنت چه خصوصیاتی داره تا اینقدر روحم رو آزار نده؟ من از دستش چی کار کنم؟

    بهم می گه من سه ماهه دارم تحمل می کنم! بابا من کلا دو ماهم هست. ماه اول که اصلا نمی دونستیم باردارم و الان کلا دو، سه هفته هست حالم بده......

  14. 3 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 تیر 93 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    453
    امتیاز
    4,461
    سطح
    42
    Points: 4,461, Level: 42
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,177

    تشکرشده 2,204 در 465 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    سلام عزيزم..... توصيه هاي دوستان كامل و واضح بود. اما من هم يه نكته رو اضافه ميكنم: عزيزم فكر ميكنم به خاطر دوران حاملگي يه مقدار حساسيتتون رفته بالا. سعي كنيد بر افكارتون مسلط باشين و اجازه ورود هر فكري رو به ذهنتون ندين، از جمله افكار قضاوت برانگيز!

    صبر و حوصله داشته باشين. انتظار نداشته باشين بعد از دو روز محبت كردن ديدگاه همه نسبت به شما عوض بشه. اين كار زمان ميبره. نتيجه ي محبت هاتون رو تو دراز مدت ميبينيد.

    نيازي نيست بازي كنيد. سعي كنيد واقعا محبت كنيد. خاطرات خوبي كه با همسرتون داريد به ياد بياريد و سعي كنيد اين احساس رو در خودتون تداعي كنيد كه هنوز هم مثل اول زندگي عاشقانه دوستش داريد، اونوقت محبت خود به خودي مياد.

    سلام منو به كوچولوي خوشگلتون برسونيد، بهش بگيد شب باروني گفت خيلي مواظب خودت باش.

  16. 7 کاربر از پست مفید shabe barooni تشکرکرده اند .

    shabe barooni (سه شنبه 08 آذر 90)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    بلواسکای عزیز
    در اینکه شوهرت از خانواده اش تاثیرپذیری داره شکی نیست
    اینکه حرفهایی که بینتون رد و بدل میشه مثل خرید حلقه یا اینکه شما می خواهی خونه خودتون باشی و همسرت به شما برسه اما خانواده شوهرت می گویند برو پیش مادرت و این حرف رو از زبان شوهرت عنوان می کنند
    هم کاملا مشهوده

    چیزی که اینجا به نظر من رسید و بسیار جلب توجه می کنه دو نکته هست

    *چرا همسرت این رفتار رو از خودش نشون میده و یا به عبارتی چرا از خانواده اش تاثیر می پذیره ؟

    و نکته دیگه اینکه

    *راهکار برون رفت از این مشکل چه می تواند باشه ؟




    جمع بندی توصیه های دوستان رو میشه در این چند خط دید:

    1-عدم گله و شکایت از رفتار و حرف های نادرست خانواده همسرت نزد شوهرت (پست سابینا)

    2-تاثیرگذاری آرام بر روی همسرت با توجه و محبت کردن به شوهرت و تمرکز زدایی نسبت به حساسیت بر روی رفتارها و سخنان خانواده شوهرت (پست سیسیلی)

    3-محدود کردن رابطه ی خودتون با خانوده همسرت و فرم رسمی بخشیدن به این رابطه ، سریع گرم نگرفتن و عدم زود صمیمی شدن ...(پست سیما3030)

    البته نمیشه این راهکار رو یک شبه عملی کرد
    عروسی که تا دیروز با همه قاطی و غیر رسمی بوده نمیشه یک شبه راه خودش رو عوض کنه و رسمی و غریبانه رفتار کنه

    4- صبر و حوصله به خرج دادن برای بهبود روابط و اینکه محبتتون به شوهرت قلبی باشه (پست شب بارونی)



    راهکارهای بالا همگی مفید هستند و نکته ای رو به نظرم میرسه که سرآغاز به کار گیری آنهاست ( راهنمایی های زیر تلفیقی از راهنمایی مدیر در تاپیک مشاوره برای همه است)


    شما باید از خودتون شروع کنید.

    باید ارتباط عاطفی و احساسی شما با همسرتان آنقدر قوی باشد که همسرت ، آشکارا ببیند که تو با او در یک تیم و در یک جبهه هستی، آنوقت دیگر به خودتون گل نمی زنه، و با تیم رقیب همانندسازی نمی کند.

    می دانم این قسمت سخته ولی همون طور که خودت هم گفتی


    همون اوایل با برخی رفتارهاش محبتش رو تو دلم کشت و این خیلی برام سخته که تظاهر محبت کردن بهش رو بکنم!

    شوهرت دقیقا این سیگنال رو از شما می گیره
    به همین خاطر خودش و شما رو در یک تیم نمی بینه با این وجود شما رو دوست داره و عاشقتون هست اما راه و رسم صحیح رفتار کردن رو نمی دونه لذا صحبت های شما رو نزد خانواده اش بیان می کنه و از اونها تقاضای راهکار داره
    این قضیه هست که شوهرتون رو متاثر از خانواده اش کرده



    گمان می کنم دلیل تاثیرپذیری همسرت تا حدی مشخص شده باشه

    و اما راهکار برون رفت از این مشکل

    بنابراین شما باید در تلاش باشی تا این حفره عاطفی رو در زندگیتون پر کنی

    اگر ارتباط شما و همسرت آسیب دیده باشد، مخصوصا اگر مهارتهای ارتباطی شما ضعیف باشد و از نظر احساسی نتوانسته باشید او را جذب کنید، پس این کار را مادرش انجام می دهد و چون اطلاعات خصوصی خانواده شما به بیرون درز پیدا می کند، مادرهمسرت نیز از روی دلسوزی توصیه هایی به فرزندش می کند که به زندگی شما آسیب می رساند.

    هنگامی که از خانواده اش رنجیده ای
    درصدد دفاع از خودت و محکوم کردن اونها برنیا
    نباید واکنش نشان دهی یا از خودت دفاع کنی، بلکه با هم احساسی باید سعی کنی نشان دهی که احساسات همسرت را می فهمی( نه اینکه بخواهی خودت را مقصر نشان دهی)
    بلکه به همسرت می گویی عزیزم درکم کن که ناراحت شدم،
    یا اینکه به او می گویی که همیشه دوستش داری و ازش حمایت می کنی. و می خواهی اون نیز از تو حمایت کنه
    بهتر است از توصیه ، راهنمایی و نصیحت مستقیم یا انتقاد به همسرت پرهیز کنی، این منجر به آسیب دیدن رابطه شما می شود.

    شما لازم است به طور غیر مستقیم در همسرت تغییر ایجاد کنی و این فقط با ارتباط قوی احساسی ممکن است. وقتهای بیشتری را در کنار همسرت سپری کن، تفریح ،پارک ، سینما و احترام به عقاید و احساس همسرت به این کار کمک می کند.
    همچنین با تعریف از نقاط مثبت او ، سعی کن در او کرامتی ایجاد شود که نقاط ضعفش کاهش یابد.



    ===
    یه مقدار پستم طولانی میشه
    امیدوارم تا اینجا برایت مفید بوده باشه
    در فرصت بعدی بازم میام

  18. 10 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش

    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
    البته نمیشه این راهکار رو یک شبه عملی کرد
    عروسی که تا دیروز با همه قاطی و غیر رسمی بوده نمیشه یک شبه راه خودش رو عوض کنه و رسمی و غریبانه رفتار کنه
    در رابطه با این قسمت از صحبتتون باید بگم که من در کل آدم خیلی رسمی هستم و حتی شوهرم گاهی شکایت می کند که چرا تو با خانواده خودت هم اینقدر رسمی هستی.
    رفت و آمدم با خانواده شوهرم خیلی کم است و محدود می شود به مناسبتها یا زمانی که خودشان رسما دعوت کنند.
    ولی متاسفانه این شامل حال شوهرم نمی شود و او لااقل هفته ای یکبار رو به تنهایی منزل خانواده اش می رود. و ارتباط تلفنی هم زیاد دارند.

    ***********************************
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
    هنگامی که از خانواده اش رنجیده ای
    درصدد دفاع از خودت و محکوم کردن اونها برنیا
    نباید واکنش نشان دهی یا از خودت دفاع کنی، بلکه با هم احساسی باید سعی کنی نشان دهی که احساسات همسرت را می فهمی( نه اینکه بخواهی خودت را مقصر نشان دهی)
    بلکه به همسرت می گویی عزیزم درکم کن که ناراحت شدم،
    یا اینکه به او می گویی که همیشه دوستش داری و ازش حمایت می کنی. و می خواهی اون نیز از تو حمایت کنه
    بهتر است از توصیه ، راهنمایی و نصیحت مستقیم یا انتقاد به همسرت پرهیز کنی، این منجر به آسیب دیدن رابطه شما می شود.
    متاسفانه در این زمینه خیلی مشکل دارم. خانواده شوهرم و حتی شوهرم در حضور خانواده اش و اقوامش احترام مرا نگه نمی دارند. و من واقعا نمی دانم که باید چه کار کنم.
    در ضمن خانواده شوهرم دورو هم هستند. بعضی مواردی هست که نزد شوهرم یک جور رفتار می کنند و پشت سرش رفتار بسیار زننده ای بامن دارند. واقعا نمی دانم مشکلشان با من چیست!
    همانطور که گفتم من روابطم با آنها بسیار محدود و رسمی است.
    به عقیده شما بهترین موضع در مقابل بی احترامی های خانواده اش از یک طرف و خودش در حضور خانواده اش از طرف دیگر، چیست؟ یعنی اصلا به شوهرم انتقال ندهم؟ البته بسیار مواردی هست که فقط در دلم نگه داشته ام. اما خانواده شوهرم اصلا شرمنده که نشده اند، بلکه جری تر هم شده اند.

    **************************************
    در مورد محبت کردن بصورت واقعی و بالا بردن تواناییهای ارتباطی ام کاملا قبول می کنم که ضعف دارم و باید روی خودم کار کنم.

  20. 2 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (پنجشنبه 26 آبان 90)


 
صفحه 1 از 19 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.