سلام و تبریک مجدد سال نو خدمت دوستان گرامی
من 20ساله هستم دانشجوی الکترونیک دانشگاه آزاد که در حال اتمام درس هستم.(ترم تابستانه اتمام مقطع کاردانی بنده است)
من بسیار مسئولیت پذیر و با اراده هستم بطوری که از سن 17 سالگی در کار موبایل و کامپیوتر(واردات و بازاریابی وسیع)فعالیت میکنم و خدارو شاکرم که درامد بسیار زیادی دارم.خانواده نیمه مذهبی دارم خودم سعی کردم همیشه شرافت داشته باشم.نه با دختری دوستی برقرار کرده و یا تماسی خارج از چارچوب کارهای اقتصادی و شغلی داشته ام.و مشاور چند شرکت بزرگ هستم و چندین کارمند برای امور کاری نیز دارم.
آینده نگر هستم و شاید به جرات میتونم بگم ماهیانه حتی 100هزار تومان نیز برای خود خرج نمیکنم،پس انداز و سرمایه گذاری میکنم و فقط به فکر آینده و همسری هستم که در کنارش رشد بیشتری کنم و به آرامش برسم.
من فردی بسیار جدی هستم و رفتار و اخلاقم بسیار حرفه ای بوده و به هیچ وجه اهل رفیق بازی و اینگونه مسائل نیز نبوده و نخواهم بود.
نه اهل دود هستم و نه اهل مشروبات الکلی.
چیزی که دیگران در مورد من میگویند این است که سنت به 28-29 ساله ها میخورد.چه از لحاظ جسمی و لباسهایی که به تن میکنی و چه از طرز برخورد و صحبت.
من به سختی واحد های درسی دانشگاه را پاس کرده و میکنم و الان ترم 6 هستم.این بخاطر تنبلی من نیست بخاطر کارهای بسیار سنگینی هست که انجام میدهم.در واقع باید گفت کلاسها را حاضر نشده و تنها امتحانات پایانی را شرکت میکنم.
علی ایحال در مورد شخصیت و وضعیت فعلی کمی صحبت کردم.
من همچنین برای آینده اندوخته ای بدست آوردم که خدارو شکر از لحاظ مالی مشکلی نخواهم داشت.
خانواده ما از لحاظ وضعیت مالی متوسط به پایین هستند.پدر بازنشسته که قبلا کارمند اداره بوده و مادر نیز خانه دار.
من تمام اندوخته مالی خودم را خودم بدست آوردم با شب بیداری ها و تلاش های بسیار بسیار زیادی که ماحصلش شد بیماری اظطراب و افسردگی که باهاش دست و پنجه نرم میکنم.
به هر حال با وضعیتی که دارم شدیدا احساس تنهایی میکنم و همانطور که مطلع اید خانواده تا قدری میتواند احساس آرامش و محبت را برای فرزندان بوجود بیاورد و مابقی آن باید از راه سالم و رهنمود شده ای تامین گردد.
بنده از یکی از دختران فامیل خوشم آمده و این مسئله را با مادر بصورت واضح و محترمانه و با دلایل فوق عنوان کردم و از مادر درخواست همکاری و همفکری و مشاوره را جویا شدم که ایشان هم از شخص مورد انتخاب بنده استقبال کردند.هم از خانواده و هم از دختر خانم.
من با خودم صادق هستم و ساعتها تفکر میکنم و انسانی نیستم که تصمیمی را از روی احساسات و یا در شرایط غیر عادی اخذ کنم.من مطمئن هستم و به خودم ایمان دارم و مطمئنم اگر من قدم در این راه خیر بردارم خداوند نور امید و آرامش را بر من خواهد تابید و اظطراب ها،تنهایی ها و افسردگی من،با ورود یک بانو و شخصی که به درستی باید بر آن شناخت داشته باشم به لطف خدا و کمک خانواده ها کاهش میابد و مثل هر انسان مسئولیت پذیر دیگری توکل کرده و به آینده و رشد و تعالی حرکت میکنم.
اینها توضیحاتی بود هرچند طویل و وقتگیر اما به هر حال بهتر بود که از شخصیت خود بیشتر بگویم.
ما دو مشکل داریم.
1-من ترم 10 هستم و همانطور که گفتم واحد ها را به سختی پاس میکنم و ممکنه 7 ترمه نیز بشوم.در خوش بینانه ترین حالت6 ترم و تا پایان تابستان اتمام میکنم اما با شرایط کاری و روحی فعلی احتمال اینکه به ترم 7 نیز کشیده شود وجود خواهد داشت.
2-مشکل خدمت سربازی بنده است که نمیدانم باید چه بکنم.با برخی از پزشکان که صحبتی داشتم و درمورد دارو هایی که از آنها به جهت رفع افسردگی و ضد اظطراب استفاده میکنم از آنها مشورت خواستم گفتند به احتمال 80% معافیت پزشکی به شما تعلق میگیره.
خب با این شرایط نه میتوانم به خانواده دختر خانم قول بدهم که خدمت مسئله اش حل است و هم اینکه نمیتوانم تضمینی بدهم که درسم در پایان تابستان به اتمام میرسد.
اما چون فردی که بنده میشناسم دختری پاک و خانواده ای محترم دارد و از دور که نگاه میکنم(چون شناخت هنوز ایجاد نشده و نمیتوان احساسی و قطعی گفت)مورد مناسبی برای بنده میباشد.
خانواده من مردد هستند که الان پا پیش بگذارند و به خانواده دختر خانم اطلاع بدهند.چون وضعیت درس و خدمت من قطعی مشخص نیست.وضعیت درس به هر حال 7 ترمه به اتمام میرسد اما خدمت نه.
از دوستان،همراهان و بزرگواران عزیز این انجمن که شبانه روز مشغول همدردی و حل مشکلات کاربران و ارائه مشاوره به آنها هستند تقاضا و خواهش میکنم به مورد بنده نگاهی کرده و بهترین پیشنهاد را برای پا پیش گذاشتن این امر خیر به بنده و خانواده ما ارائه نمایند.
قطعه شعری از اخوان:
من در اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
من الله توفیق
علاقه مندی ها (Bookmarks)