به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    سلام. من زني 31 ساله هستم،مهندس و در شركتي مشغول به كار. ده سال پيش در محيط كارم با يكي از همكارام يه رابطه عاشقانه پيدا كرديم و با وجودي كه مي دونستم دوست دختر داره اين رابطه رو ادامه داديم. در حقيقت هيچ كدوممون نمي خواستيم كه كار به جاهاي باريك بكشه ولي كشيد. براي اولين بار عاشق شدم و يه رابطه جدي رو شروع كردم. دو سال اين رابطه طول كشيد و با وجود علاقه فراوان به هم ديگه ..ولي به علت اينكه قول داده بود كه با دوست دخترش ازدواج كنه و مسايل ديگه ..اون با كسي ديگه ازدواج كرد. بعد از جدايي من به مدت ده ماه مريض بودم و اثر اين رابطه سال ها در من وجود داشت. بعد از ازدواج اون از هم بي خبر بوديم ولي هيچ وقت از ياد هم غافل نبوديم. در سال85 من ازدواج كردم و متاسفانه بعد از چهارسال زندگي از شوهرم جدا شدم. در گيرودار طلاق و بعد از اون با عشق قديمم به صورت ناخوداگاهي رابطه ام دوباره ايجاد شد. بعد از اين همه سال هيچ چيز كه از عشق ما كم نكرده بلكه به دليل اين كه با انسان هاي ديگه ايي بوديم قدر همديگه و عشقمون رو بيشتر از قبل فهميديم. طبيعتا من در يك پست نمي تونم از ميزان علاقه و ارتباط خوبمون بگم ولي بهترين حالت ممكن رو مي شه تصور كرد.
    الان در اين روزهاي بعد از طلاق وجود اون به فراموشي ناراحتي ام خيلي كمك مي كنه ولي نبودش به علت متاهل بودنش آزارم مي ده. هيچ وقت بهش نگفتم كه همسرش رو طلاق بده چون هيچ نيتي براي اعمال نظر خودم ندارم هرچند كه اگه اتفاقي بيفته و خود همسرش تصميم به جدايي بگيره از اين موضوع خوشحال مي شم. حالا درد دل هاي من تو اين رابطه است...
    1-اول از همه من مي خوام اين رابطه رو ادامه بدم .پس لطفا سعي در پاك كردن صورت مساله نداشته باشيم. ولي مي خوام كمتر به ساعت هايي كه نيست فكر كنم هرجند كه هميشه هواي منو داره و مدام در حال توجه به منه. ولي خب فكرهاي حسادت وار بعضا به سراغم مياد.
    2-مدام در حال اين فكرم كه من بعد از جدايي با اين آدم خيلي سختي كشيدم. گذاشتم بره به زندگي اش برسه..حتي زماني كه به من 10 سال پيش گفت تو خودت يه كاري كن كه اين وصلت صورت نگيره زنگ بزن به اون به هركي مي خواي ..من اين كارو نكردم . انتظار داشتم كه بعد از اون جريان ازدواج خوبي بكنم و با وجود اينكه تمام و كمال در خدمت شوهرم بودم اون با بداخلاقي ها و بي توجهي هاش باعث خراب شدن زندگي امون شد. همش فكر مي كنم كه چرا بعد از اون شكست در عشق نتونستم ازدواج خوبي بكنم...؟
    3-خيلي احساس تنهايي مي كنم. آيابايد به تنها بودن خودم عادت كنم يا نه؟اميد داشته باشم كه اين وضعيت قابل تغيير خواهد بود؟
    مرسي از همدردي اتون

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب


    سلام المیراجان

    به تالار همدردی خوش اومدی .


    عزیز دلم ، اگه یه گشتی میزدی توی تالار حتماً بدون تاپیک هم جوابت را از نمونه های مشابه می گرفتی .

    بهتر اینه که بپرسی اگر این رابطه را همینطوری ادامه بدم چه تبعاتی داره و آخرش چی میشه ؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط الميرا1358

    3-خيلي احساس تنهايي مي كنم. آيابايد به تنها بودن خودم عادت كنم يا نه؟اميد داشته باشم كه اين وضعيت قابل تغيير خواهد بود؟
    هیچ امیدی نداشته باش .

    می دونم که واگویه های درونی و .... رهات نمی کنه و این نوعی انتظار اینکه فعلاً ادامه میدم ببینم چی میشه و به خودت تلقین می کنی که امیدوار باش ، را در تو ایجاد کرده

    از طرف دیگه رنج اینکه اون همیشه کنارت نیست و هراس لو رفتن رابطه نزد زنش . حسرت گذشته را خوردن و این که کاش 10 سال پیش فقط با من دوست بود و دوست دختر دیگه ای نداشت تا همونموقع با هم ازدواج می کردیم . احساس بلاتکلیفی . و ترس از قطع رابطه و شکستی دیگر و ..... همه و همه فشارهایی بر تو وارد می کنه .

    اگر خودت هم واقع بینانه بررسی کنی خواهی دید هیچ تضمینی برای پیوند آشکار به عنوان همسر در آینده دور یا نزدیک برای شما نیست .

    و شما وابسته شده ای و آنرا عشق می پنداری. وابستگی هم ضد آرامش و تعادل و منطقی بودن است .

    حرفهای دیگه ای هم برات دارم ، که در صورتی که مصمم باشی راه درست را بروی ( این راه هرچه که باشه ، فقط از تأیید عقل و منطق برخوردار باشد ) بیان خواهم کرد .

    در پناه خدا موفق باشید





  3. 16 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 13 آذر 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 90 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1389-8-26
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,816
    سطح
    25
    Points: 1,816, Level: 25
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 71 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    المیرا خانم،

    شما اشتباهات خود در گذشته را پذیرفته اید لیکن همچنان بر طی کردن این راه اشتباه مصر هستید.
    گذشته را نمی دانم ولی رابطه کنونی شما را در تمام دنیا "خیانت" مینامند... خیانت در حق همسر اون آقا.

    صورت مسئله پاک نخواهد شد ولی راه حل آن، چیزی جز آن است که مطلوب دل شماست.

    فراموش نکنید که شما جوان هستید و دارای موقعیت مناسب اجتماعی.

  5. 14 کاربر از پست مفید 367 تشکرکرده اند .

    367 (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

    [b]
    سلام المیراجان


    بهتر اینه که بپرسی اگر این رابطه را همینطوری ادامه بدم چه تبعاتی داره و آخرش چی میشه ؟


    [size=large]خب مسلما بعضي وقتها فكر مي كنم كه ممكنه ديگه ازدواج نكنم يا بچه دار نشم. ولي چون كلا آدم مثبت انديشي هستم اين فكرا دور مي كنم از خودم. مساله اينه كه به اين فكر مي كنم كه من اين رابطه رو با هيچ كس ديگه اي پيدا نمي كنم كما اينكه پيدا هم نكردم در اين سالها.

    ((می دونم که واگویه های درونی بهت میگه ، و .... رهات نمی کنه و این نوعی انتظار اینکه فعلاً ادامه میدم ببینم چی میشه و به خودت تلقین می کنی که امیدوار باش ، را در تو ایجاد کرده))


    من همچين واگويه هايي رو ندارم. به هيچ عنوان حاضر به زن دوم شدن نيستم. چون ده سال پيش مي تونستم اين كار رو بكنم ولي نكردم.


    ((از طرف دیگه رنج اینکه اون همیشه کنارت نیست و هراس لو رفتن رابطه نزد زنش . حسرت گذشته را خوردن و این که کاش 10 سال پیش فقط با من دوست بود و دوست دختر دیگه ای نداشت تا همونموقع با عهم ازدواج می کردیم . احساس بلاتکلیفی . و ترس از قطع رابطه و شکستی دیگر و ..... همه و فشارهایی بر تو وارد می کنه .))


    مسلما دوست دارم كه پيشم باشه. ولي بيشتر حسرت من بر ميگرده به اين موضوع كه چرا بعد از يه ضربه بزرگ ..ازدواج ناموفقي داشتم و چرا خدا نخواست كه ناراحتي اون ضربه با يه ازدواج موفق از سرنوشتم پاك شه.

    ((و شما وابسته شده ای و آنرا عشق می پنداری. وابستگی هم ضد آرامش و تعادل و منطقی بودن است .))

    من وابسته نيستم. شايد اين برميگرده به سنم. به قولي من و اون soulmate هم هستيم. ولي در زمان اشتباهي به پست هم خورديم.

    ((حرفهای دیگه ای هم برات دارم ، که در صورتی که مصمم باشی راه درست را بروی ( این راه هرچه که باشه ، فقط از تأیید عقل و منطق برخوردار باشد ) بیان خواهم کرد .))

    من واقعا از شما قدرداني مي كنم. ولي من مي خوام درون اين رابطه تنش هاي منفي ام رو خارج كنم. مثلا اون به من ميگه من سعي مي كنم كه تو تنها نباشي ولي در ساعت هايي كه نيستم تو يه سرگرمي و هنري خودت رو مشغول كن...مي دونم حرفش درسته ولي نمي دونم چرا بعضي وقتا حالت تدافعي به خودم مي گيرم. فكر كنم كار يك مشاور اين باشه كه بدون پاك كردن مساله راه كار ارائه بده..من مي خوام مستقل از جريان موجود ،ظرفيت خودم رو بالا ببرم تا چيزي ناراحتم نكنه..چون به هرحال هر كسي سرنوشت يكساني به ديگران نداره.مهم اينه كه بدون در اين شرايط موجود آرامش ذهني داشته باشه.
    ممنون


    در پناه خدا موفق باشید




    ممنون از جوابتون.و ببخشيد بابت تاپيك تكراري.[/size]

  7. کاربر روبرو از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده است .

    الميرا1358 (یکشنبه 13 آذر 90)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    الميرا سلام

    چه خوب كه به موقع آمدي و مسئله ات را با ما در ميان گذاشتي .

    مي داني الميرا جان قصد دارم بي پرده باهات صحبت كنم . به همين دليل زير 18 سال خودش مودبانه به اينجاي مطلب كه رسيد صفحه و پيج را ببنده و برود پي كارش ( همان پي نخود سياه رفتن خودمون ) .

    متاسفم از آنچه كه برات اتفاق افتاده . درك مي كنم كه شكست در يك عشق و شكست در زندگي زناشويي و...برات خيلي سخت بوده و هست .

    درك مي كنم كمبودهايي داري . درك مي كنم كه تنهايي . درك مي كنم كه نيازمند دست نوازشگري هستي و....

    اما توجه كن

    درست است كه كار مشاور اين نيست كه صورت مسئله اي را حذف كند و اين حرف تو رو به فرشته يعني اينكه تصميم خودت را براي ادامه دادن به اين رابطه گرفته اي و حال مي خواهي نسبت به اين تصميم ببيني بايد چگونه رفتار كني و...

    اما اين حرفها باعث نمي شه كه مشاور به تو از آسيبهاي پيش رو حرف نزند و نيمه ي خالي ليوان كه از قضا خيلي هم خالي است بهت نشان ندهد و تو به علت اينكه تجربه نداري در اين راه تازه لازم است كه يكي برات مسائل را باز كنه تا روي تصميم خودت تجديد نظر بكني اما اينبار از جايگاه آگاهي و البته كاملا مستقل تصميم بگيري كه در راه انتخابي چگونه ظاهر بشوي و....

    من مي خواهم بهت بگم

    يك زن تنها و موفق به لحاظ شغلي و مالي و تحصيلي و مستقل و صد البته مطلقه و با تجربه و بعضا صاحب خانه ( چه از نوع اجاره اي و يا غير اجازه اي ) آرزوي هر مردي است . چه از نوع زن دار آن و چه از نوع بي زن آن . ( توجه كن كه نگاه كلي مي دهم و انگشت اشاره و اتهامي به سمت كسي نگرفته ام )

    پس اگر دقت كني مي بيني كه خيلي ها بهت پيشنهاد مي دهند و يا اظهار تمايل مي كنند كه با اين زن در ارتباط باشند . اما به واقع هدف خيلي از اين آقايان محترم تنها سواستفاده است . چي بهتر از چنين كيسي ؟! ( اين يك آمار كلي است از نمودار زندگي زنان مطلقه - شوخي بردار هم نيست )
    زناني آسيب ديده كه بسيار مستعد اشتباه بزرگتر هستند تنها به واسطه ي اينكه ديده بشوند ( اين حس در پاره اي از مواقع آنچنان دروني است كه شايد خود فرد هم متوجه نشود اين همه اشتباه تنها به دليل اين نياز است كه دوست داشته باشد و دوست داشته بشود و ...) اما واقعا درست است ؟! راه درست براي دوست داشتن و دوست داشته شدن اين است ؟!

    حتما خودت هم با مواردي رو به رو شده اي البته هر چه زمان جدايي ات طولاني تر باشد ميزان اين درخواستها و تجربيات هم بيشتر بوده است و....( كه نمي دانم چند وقت است جدا شده اي و مدت جدايي ات و تصميم گيري براي اين ارتباط خيلي مهمه لطفا در پست بعدي حتما زمان جدايي ات را برايمان بنويس )

    اين آقا مردي بسيار خوب . ما به ايشان كاري نداريم .

    تصميم داري اين عشق دوران گذشته و حال را به چه شكلي حفظ كني ؟! جاست فرندت باشه ؟! باهاش ارتباط جنسي داشته باشي و با هم ازدواج كنيد و يا ازدواج نكنيد و تنها به شكل پارت تايمي با هم زندگي كنيد ؟!و يا ....
    چند وقت است جدا شده اي و ...
    چقدر امروز نياز به جنس مخالف را در خودت احساس مي كني و...هر آنچه كه فكر مي كني بايد بگويي برايمان تعريف كن .


    لطفا به اين سئوالها پاسخ بده تا از نوع آسيبهايي كه در انتظارت هست باهات صحبت كنيم . ما فقط آگاهي مي دهيم بقيه اش با خودت هست عزيزم كه چه تصميمي بگيري و كدام مسير را انتخاب كني . قصد حذف صورت مسئله را هم نداريم . مسئله اي هست كه بايد حل شود . همين و به همين راحتي . تصميم گيرنده ي نهايي خودت هستي .


    در ضمن يك نكته را اشاره كنم كه تو در درجه ي اول يك انساني و در درجه ي دوم يك زن و در درجات بعدي جايگاه هاي ديگري داري . نمي تواني خودت را از جماعتي جدا كني و از خودت توقعي را داشته باشي كه تقريبا نزديك به فعل ناممكن است . در مورد اين مسئله و باز كردن آن و نكته نظراتم بعد از توضيحات تو توضيح بيشتر خواهم داد . اما حس نيازت براي درك خودت خيلي خوب است كه بهت تبريك مي گم .

  9. 20 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    عزیزم درسته نخواسته بودی که کسی راهی رو که در پیش گرفته ای نقد کنه و آن را زیر سوال ببره، ولی لازمه که اینکار کرده بشه. چون داری اشتباه می کنی.
    و چطور ممکنه که کسی بدونه که انتهای یه مسیری دره است و باز فقط راهنمایی کنه که قبل از رسیدن به دره و چرت شدن درون اون چطور از طی این مسیر لذت ببر؟!



    نقل قول نوشته اصلی توسط الميرا1358
    2-مدام در حال اين فكرم كه من بعد از جدايي با اين آدم خيلي سختي كشيدم. گذاشتم بره به زندگي اش برسه..حتي زماني كه به من 10 سال پيش گفت تو خودت يه كاري كن كه اين وصلت صورت نگيره زنگ بزن به اون به هركي مي خواي ..من اين كارو نكردم . انتظار داشتم كه بعد از اون جريان ازدواج خوبي بكنم و با وجود اينكه تمام و كمال در خدمت شوهرم بودم اون با بداخلاقي ها و بي توجهي هاش باعث خراب شدن زندگي امون شد. همش فكر مي كنم كه چرا بعد از اون شكست در عشق نتونستم ازدواج خوبي بكنم...؟

    المیرا جان شما 10 سال پیش اشتباه کردی. کاش این تالار بود و 10 سال پیش کنار هم بودیم و راهنماییت می کردیم. منتها این تصمیمی بوده که خودت گرفتی و با شجاعت تموم عواقب تصمیمت رو قبول کن.
    مسلما اون زمان تحمل جدایی برای همسر این آقا از الان بسیار راحت تر بود.
    گاهی لازمه ما از کاستیها و رنجهای خودمان چشم برگردونیم و به دیگران نگاه کنیم. اونها رو هم ببینیم.
    آیا دوست داری شما بخاطر کم کم کردن آزردگی هات مسبب رنج و عذاب برای دیگری شوی؟
    شما 2 سال دوست بودی با این آقا و می دونستی که gf داره ولی همسرش در تمام این چند سال به گمان اینکه تنها زن زندگی این آقاست، براش وقت گذاشته و عمرش رو صرف کرده، حتما وابستگس اون به این آقا در طی این سالها که حتی زیر یه سقف بودند، بسیار بسیار بیشتر از شماست.
    عزیزم اون رو هم ببین.

    آنی خیلی قشنگ برات توضیح داد که در شرایط الانت چه پیرامونی در انتظارته!
    محکم باش. شرایط سختی داری و قابل درکه. اما نذار دیگران هم متحمل سختیهای تو بشن، چراکه دردی از تو کم نمی کنه.
    نذار شکار هیچ مرد هوس بازی بشی!
    همجنسای تو مثل خودت روحیه لطیف و شکننده ای دارن، کانون محبتشون رو خراب نکن!

  11. 12 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    آني عزيز
    مرسي از نظراتتون كه منطقي ام بود. شايد بهتر باشه براي روشن شدن ،بيشتر از شرايط خودم بنويسم. من زني هستم كه ظاهر خوب و زيبايي دارم و هميشه مورد توجه ديگران بودم. چه در دوران مجردي و غيره. حتي از اين توجه بعضي اوقات خسته مي شم . در نتيجه نيازي به ديده شدن ندارم. ولي اينكه نياز به يه همدم دارم رو انكار نمي كنم. شايد الان خيلي از كساني كه در شرايط من هستند به جاي غل و زنجير شدن و متعهد شدن به يك رابطه،ترجيح بدن كه با مرداي زيادي در رفت و آمد باشند ولي من چون خواسته هاي خودم رو مي دونم و نيازي به تاييد ندارم از اين برنامه ها زياد خوشم نمي آد.
    من 4.5 سال با شوهرم زندگي كردم ولي قدر يك زندگي 15 ساله با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم كردم. من همراه با شوهرم ورشكستگي،بي پولي،بيكاري و اعتياد به الكل رو تجربه كردم ولي با ايمان قوي كه داشتم شوهرم رو از تمام اين مشكلات كشيدم بيرون و روزي كه تركش مي كردم يه انسان بسيار موفق در اجتماع بود. ولي من خودم رو در اين رابطه از بين بردم.
    من 2 سالي كه با عشق الانم ده سال پيش دوست بودم قدر يك زندگي كردن پيش رفتم. چون اولين بار خودم رو به اون تسليم كردم و چون با هم همكار بوديم هر لحظه در كنارش بودم. بودند كسايي كه مي گفتند شكايت كن مجبور مي شه واسته، به خانواده اش بگو و يا به دوست دخترش...ولي من از همچين كاركتري برخوردار نيستم.
    من تازه جدا شدم.آخرهاي سال 89. هنوز خيلي از نزديكانم از جدايي من اطلاع ندارند و با هيچ جنس مخالفي هم رابطه ايي به جز عشقم نداشتم. با همه حرفهاي شما هم در اينكه مردم مستعد رابطه با همچين كيسي هستند هم موافقم. شايد به اين علت كه با اين ادم هستم چون بهش اعتماد دارم و مي دونم كه تنها در پي سو استفاده از من نيست. مي دونم به نظر ممكنه عجيب و يا خنده دار بياد..كسي كه ده سال پيش اون بلا رو سرت آورد و تركت كرد رو چه جوري مورد اعتماد مي خوني...توجيهي ندارم..بايد در اين رابطه باشيد تا بفهميد.
    در مورد اينكه تصميم دارم اين رابطه رو چه شكلي حفظ كنم هم نمي دونم. مسلما كه جاست فرند نيستيم و اون به منزل من مياد و ميره. دلم مي خواد كه باهاش ازدواج كنم ولي دلم نمي خواد به كسي آسيبي وارد بشه. شايد منتظر يه معجزه ام كه شايد هيچ وقت هم به وقوع نپيونده.
    من در حقيقت از مردا مي ترسم و از طرفي با هيچ كس ديگه ايي هم آرامش ندارم و خوشم نمياد. نگران اينده زندگي امم. نكنه كه ديگه از كسي خوشم نياد و تنها بمونم. چون من بعداز جدايي از اون خيلي كيس هاي مختلفي داشتم و حدود سه سال طول كشيد كه تونستم كسي رو پيدا كنم كه بتونه جاي اون رو تا جايي براي من پر كنه. كه مناسفانه اونم به طلاق منجر شد.

  13. کاربر روبرو از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده است .

    الميرا1358 (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  14. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    الميرا جان

    ممنون از توضيحاتي كه دادي .

    مي توان بفهمم و درك كنم كه چي داري مي گي و احساسات تو و افكارت چگونه هستند .

    يادت باشه قصد ندارم تصميم تو را من عوض كنم بلكه دوست دارم با گفتگويي منطقي اگر خودت خواستي به اين نتيجه برسي كه مسيرت متاسفانه درست نيست .

    حال به چه علت ؟!

    الميرا جان بعداز طلاق به دليل آسيبهاي طول زمان زندگي تا بعد از حدود 6 ماه تا يكسال نبايد وارد رابطه ي جدي شد و براي زندگي تصميم گيري كرد .

    چرا ؟!

    به اين علت كه هنوز مشكلات آن زندگي تمام نشده . تو با زندگي جديد خو نگرفته و مهم تر از همه آسيبها ترميم نشده است اما مسائل و افكار و احساسات تو درگير موضوع ديگري مي شود كه به تو عزيزم فشار مضاعف مي اورد .

    حال تو چه كردي عزيزم ؟!

    وارد رابطه با اين اقا شدي ؟!‌چرا ؟!‌و اين حركت به چه معناست و چرا اتفاق افتاده و....

    من تو را براي خودت تعريف مي كنم .

    تو در حال حاضر از فشارهايي كه داشته اي دو بازدارنده ي مهم ات فعال شده . "به من نزديك نشو " و " تعلق نداشته باش" . اين حس تو نسبت به ساير مردان است همان كه مي گويي اعتما د ندارم و يا از آنها مي ترسم و يا سه سال طول كشيد تا ....و ....

    و اما چرا به اين آقا رو آورده اي ؟!

    تو فرار به عقب داري . از ترس رو به رو شدن با زندگي جديد . تو در اصل به اين مرد پناهنده شده اي . از ترس اينكه شايد هرگز نتواني طعم عشق را دوباره بچشي و.ژ از خستگي فشارهايي كه روي دوشت بوده ،ترس از تنها ماند ن و ......

    اين اتفاقات در لايه هاي دروني تو مي افتد . ممكن است به ان آگاه يا حتي ناآگاه باشي .

    اما چرا خودت را به اين اقا تسليم كردي . شايد در لايه هاي بيروني خودت فكر كني به علت دوست داشتن و يا عشق و ....اما واقعيت متاسفانه همان ديده شدن و دوستم داشته باش تا دوستت داشته باشم است و نگذار تنها بمانم و ..........و براي اينكه مقبول او واقع شوي و مزه ي تو زير دندانش قرار بگيرد به شكل ناخودآگاه اين اتفاق افتاده . تو در اصل نياز جنسي ات را پاسخ نداده اي بلكه نياز رواني ات را پاسخ داده اي و خودت را تحت حمايت اين مرد قرار داده اي درست مثل كودكي كه حسابي ترسيده و ...


    حال چرا فكر مي كني كه اين مرد همان مرد روياهاي تو است بعد از ده سال و برگشت و ...

    مي دانم عزيزم و درك مي كنم كه در لحظات سختي كه داري ( بعد از طلاق ) به هر حال يك بازويي هست كه باعث شود تا رنج شكستت را فراموش كني . او به تو توجه مي كند در حالي كه كار فوق العاده ا ي انجام نمي دهد بلكه تو به دليل كمبود ، كارهاي او را فوق العاده مي بيني . به اين علت كه تا امروز نداشته اي . اين آقا ( كه نظرم بر خوب بودن كامل ايشان است و هيچ انگشت اتهامي به سمت ايشان نمي گيردم ) كار شاق و فوق تصور انجام نمي دهد . يك مرد ديگر هم مي تواند اين كارها را براي تو انجام بدهد و بسيار قوي تر و به شكل مستقل بدون شريك و ....كه طعم حمايتش بيش از اين آقا زير دندانت بنشيند .


    فعلا به رابطه ي تو و اين آقا در يك رابطه ي دو طرفه مي پردازيم تا بعد به خانواده ي او هم بپردازيم و ....( براي اينكه پستها طولاني نشود مرحله به مرحله پيش مي رويم و تو هم اگر حرفي نسبت به اين پست داري بزن ) تا بعد وارد مرحله ي ديگري بشويم .

  15. 12 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    آني عزيز
    ممنون از وقتي كه گذاشتي. در مورد بعضي از صحبت هاي شما نقطه نظر يكساني ندارم. اول از همه بهتر كه از كليشه هاي رايج در مورد پرسوناليتي من كمي دور بشيم. نميشه گفت من آدم عجيبي هستم(شايد بعضي ها اين اصطلاح رو در مورد من بكار مي برند)ولي ميشه گفت كه من آدمي هستم كه با خودم در آشتي ام. همه بدي ها و خوبي هاي خودم رو قبول كردم و دوست دارم. واكاوي لايه هاي دروني ام رو زود به زود انجام ميدم .در نتيجه به يه سري نكات در مورد خودم واقفم. البته اين عدم شناخت شما از من و تعميم يه سري گفته ها امري طبيعي ايه.
    در مورد مساله دوست داشتن اين مرد. من اين مرد رو با تمام وجودم دوست دارم. و اين مساله اصلا باحرفاي شما در مورد دنبال پناه گشتن يا پروسه ديده شدن و اينا نداره. ما با هم آرامش داريم. تمام خلا هاي روحي هم رو پر مي كنيم. علايق و سلايق مشترك داريم و ديدمون به دنيا از يه چشمه. به راحتي مي تونيم رازها و حرف هاي نگويي كه شايد يه زن و شوهر سالها به هم نمي گن رو باهم درميون بذاريم. فراموش نكن كه من خودم يه زندگي مشترك داشتم و فرق دوست داشتن و نداشتن و دلايلش رو خوب مي دونم. ولي براي من اين نكته عجيبه كه شما دوست داشتن من رو تنها به اين علت كه اين مرد متاهله زير سوال مي بري. يعني اگر من اين حس رو در مورد يه انسان مجرد گفته بودم شايد به به و چه چهي هم به دنبال داشت. شما نمي تونيد پيچيدگي آدما و زندگي رو در يك فرمول 4=2+2 قرار بديد. زندگي بسيار پيچيده تر از اين حرفاست. من اين عشق رو سالها در خودم حمل كردم حتي در زمان تاهلم . مسلما عيب هاي اين مرد رو هم مي بينيم كه بارزترين اش ترسويي ايه اون زمانش بود كه بارها به خودش هم گفتم كه تو بايد مي ايستادي و مي جنگيدي. من بر خلاف نظرت براي مقبول شدن خودم رو تسليم نكردم ده سال پيش. چون عاشق بودم اين كار رو كردم و اگه زمان هم برگرده دوباره اين كار رو مي كنم.
    اون كار فوق العاده ايي رو براي من انجام نميده ولي سعي اش رو مي كنه و تا جايي كه مي تونه اين كار رو براي من انجام ميده. مسلما خيلي آدم هاي ديگه ممكنه كارهاي بهتري رو براي من انجام بدن ولي خب تو بايد اول طرفت رو دوست داشته باشي بعدا اجازه بدي كه برات كاري انجام بده.
    دوست من،منظورت رو در مورد كمبود داشتن مي خوام واضح تر بيان كني. چون فكر كنم اينجا هم نكاتي وجود داره.
    من احساس مي كنم كه بعد از زندگي زناشويي من مزه عشق و همدلي رو بيشتر احساس كردم. شوهر سابق من تند خو بود ولي دل مهربوني داشت ولي به هيج عنوان مچ هم نبوديم به جز يك سري موارد. يه رابطه بسيار معمولي.من بعد از اين زندگي فهميدم كه قدر دوست داشتن و عشق تو زندگي خيلي بالاست و شايد به علت اين كه سنم داره ميره بالا مي دونم كه پيدا كردن كسي كه واقعا بخواهي اش و اونم همه ابعاد وجود تو رو بخواد ..حداقل براي من كه آدم نكته سنج و سختگيري هستم خيلي كمه.

  17. کاربر روبرو از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده است .

    الميرا1358 (پنجشنبه 18 فروردین 90)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 فروردین 90 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1389-12-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,510
    سطح
    22
    Points: 1,510, Level: 22
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ياري براي رسيدن به آرامش در يك رابطه عجيب

    اینکه این رابطه رو خیلی رویایی و خوب توصیف می کنی به گمانم با واقعیتهایی که خودت تعریف می کنی تناقض داره. اگه خیلی دوستت داشت نمی گفت برو به دوست دخترم بگو... به هر کی می خوای بگو... خیلی راحت رابطه شو کات می کرد و می آمد با شما ازدواج می کرد. شما الان تو شرایط خوبی نیستی طلاق و مشکلات دیگه ای که خودت گفتی از سر گذروندی گمونم باعث بشه که دلت بخواد به گذشته برگردی و همه چیزو دوباره بسازی. اما راهش این نیست.
    راستش زن ایشون چه گناهی کرده؟؟؟؟ آیا این رابطه که تو داری ازش آرامش می گیری و روحت تغذیه میشه و احساس می کنی سولمیت خودت رو پیدا کردی همون دلیل به هم ریختن آرامش زن ایشون نیست؟؟؟؟
    عزیز جان می کذاشتی زمان بگذره از طلاقت؛ تا خودت و دیگرانی که بعضی هاشون هنوز از طلاقت خبر ندارند به موقعیت جدید تو عادت کنند. می گذاشتی طوفانی که زندگیتو تو 10 سال گذشته به هم ریخته و رفته بگذره بعد دوباره برگردی به گذشته.
    صبر کن و منطقی فکر کن ببین حاضری زندگی یه زن دیگه رو خراب کنی تا خودت آروم بشی؟؟؟
    من یه دختر مجردم و خیلی مردهای متاهل تو محیط کارم و زندگیم بودند که با شون در حد دوست و همکار روابط خوبی داشتم و تجربه به من ثابت کرده که بعضی آقایون خیلی زود از فرصت پیش آمده سواستفاده می کنند... امیدوارم بیشتر برای خودت ارزش قایل بشی و این بحران رو رد کنی.

  19. 3 کاربر از پست مفید mahsa60 تشکرکرده اند .

    mahsa60 (جمعه 19 فروردین 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتي يك مرد مسير زندگي اش را گم مي كند همسرش چه بايد بكند؟
    توسط دختر اريايي در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 خرداد 91, 21:22
  2. شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
    توسط به دنبال محبت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 فروردین 91, 03:39
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 مرداد 90, 21:14
  4. با چادر سفيد مي روم با چادر سياه برمي گردم؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 شهریور 89, 11:06
  5. سيري در افسردگي زنان
    توسط ani در انجمن افسردگی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 88, 00:54

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.