سلام
متأسفم که زودتر این تالارو پیدا نکردم!
امیدوارم کمکم کنید، مشکل من اینه:
مدتی پیش برای دخترخالم خواستگار اومده بود واز طریق مادرم متوجه شدم که اصلا تمایل نداره ولی خونوادش خیلی رقبت دارن ،من که کمابیش بهش علاقه داشتم ولی بدلیل نداشتن آمادگی این
موضوعو مطرح نکرده بودم وقتی این شرایطو دیدم به خودم گفتم الان باید کاری کنم که بعدها حصرت نخورم والبته تصورم این بود که نظر اوهم نسبت به من مثبته، این شد که باواسطه مادرم این
موضوع مطرح شد و اونا هم از اونجا که بی میلی دخترشون نسبت به خاستگار قبلی رومتوجه شده بودن وباتوجه به اینکه منو خیلی دوست داشتن سریع جواب مثبت دادن !
بعد از مدت کوتاهی نامزدی ما رسمی شد ومدتی بعد هم عقد کردیم، هفته اول رفتار سنگینشو به حساب خجالت وحیا و... گذاشتم ولی یواش یواش مشکوک شدم وپاپیچش شدم که مشکلش چیه ولی
نگفت، تا اینکه بهش گفتم فکر میکنم تو بین بد وبدتر گزینه بد رو انتخاب کردی! اینجا بود که بحرف اومد وگفت که تحت فشار خونوادش راضی به ازدواج شده وازهمه بدتر اینکه به شخص دیگه ای
علاقه داشته که بخاطر رفتار تعصبی خونوادش ترسیده که بگه!!!!
نمیدونم چجوری تونستم هضم کنم،واقعا وحشتناکه،من فکر میکردم بهم علاقه داره وگرنه اصلا قصد ازدواج به این زودی نداشتم،میدونم که باید قبل از عقد این چیزا رو میفهمیدم ولی از روی بی تجربگی
توی رویای خودم قوطه ور بودم.
راضیش کردم بیاد مشاوره، ولی فایده ای نداشت چون افسرده شده بود و تسلیم شرایط ، دیگه انگار براش هیچ فرقی نداره!
بعد از مدتی که ناامید شدم بهش گفتم که خودشو برای جدایی آماده کنه ولی برخلاف انتظار التماس کرد که حرفشو نزنم چون نمیخواد بیشتر از این باعث آزار خونوادش بشه، در واقع از وقایع احتمالی
وحشت داره! در ضمن من توی این مدت غیر از ابراز علاقه کلامی و هدیه ای هیچ رابطه عاشقانه ای باهاش نداشتم چون او به ابراز علاقه های من بیتوجه بوده.
الان چند وقته که هینطور فقط برای اطرافیان نقش بازی می کنیم و همه فکر میکنن ما باهم خیلی خوشبختیم!
مواردی که فکر میکنم لازمه بدونید در ادامه نوشتم:
-25 سالمه_فوق دیپلم_شغل آزاد، همسرم 18 سالشه_داره برای کنکور آماده میشه (تازه متوجه شدم که اختلاف سنی مون هم زیاده)
- هر دو از خانواده های متوسط از نظر مالی و مذهبی.
- سواد والدینمون زیر دیپلم هستش.
- من دو خواهر و یک برادر بزرگتر دارم که ازدواج کردن و او دو خواهر بزرگتر مزدوج و یک خواهر کوچکتر داره.
منتظر راهنمایی شما هستم که منو از این پوچی نجات بدین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)