ساله ازدواج کردم و یه بچه 2 ساله دارم تازگی ها به یه مشکل برخوردم.حس می کنم همسرم دیگه دوستم نداره و فقط چون زنشم و مادربچه ش بهم محبت می کنه!علت این احساسم رفتارهای تند اخیر همسرمه.
قبلا هردو آسایش دیگری رو مقدم می دونستیم تو غذاخوردن خوابیدن گردش و.. می خواستیم به اون یکی خوش بگذره اما الان واسش خودش مهم تره مدام میگه کار من،لباس من،خواب من،آسایش من،.. من من من
دیگه نمیتونم باهاش دردودل کنم فورا سرزنشم می کنه و بی تردید میگه مقصرم حالا موضوع هرچی باشه حتی بچه های گرسنه آفریقا!!
زود از کوره در میره دندوناشو رو هم فشار میده و به زور خودشو کنترل می کنه قیافه ش یه جوری میشه که میگم الانه یه بلایی سر خودش یا من یا بچه بیاره
وقتی می خواد یه چیزی رو تذکربده کلمه های بدی به کار می بره مثلا توخیابون جای اینکه بگه موهاتو درست کن میگه شیویدات بهم ریخته!!!شب سر این موضو باهاش بحث کردم واسه اولین بار بهم گفت انقد زرر نزن!!!!!!!!!!!!!!! مگه چی گفتم تو زیادی زود رنجی
فرضا اگه بخواد بگهه رنگت پریده میگه مثه جنازه شدی!!جالبه یه کلمه از این حرفا رو قبلا نمی زد
واااااااااااااااااااااااا قعا خودخواه شده من تو بدترین وضعیت جسمی هم باید حواسم به نظم خونه وغذای آقا باشهو همه ی اینا ظرف چند ماه رخ دادهتو این چند ماه چیزی تغییر نکرده که بگم باعثشه واقعا گیج شدم!
البته نا گفته نمونه اون خصلتهای خوبیم داره که باعث میشه من زود این کاراشو فراموش کنم و ببخشمش اما میترسم این رفتارها مقطعی نباشه و بشه عادتش
علاقه مندی ها (Bookmarks)