به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    با توجه به آخرین پست در تاپیک قبلی ام؛

    عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟

    ظاهرا تنها راه نجات زندگی ام و رسیدن به آرامش بنده، "تغییر" است.

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    با توجه به ، به حاشیه رفتن تاپیک ، این تاپیک قفل میشه ، فعلاً هم سعی کن جدی فکر کنی به اینکه میخواهی از تمرکز بر شوهر و هر کس دیگه خارج شده و رو خودت کار کنی یا نه ؟ هر وقت جدی تصمیم گرفتی بیا تاپیکی در همین راستا ( خودشناسی و تغییر خودت ) باز کن تا در خدمت باشیم .
    دوست دارم بیشتر راجع به این موضوع صحبت کنیم تا بنده هم تفهیم شوم که اصلا این تغییر یعنی چی و کالبد من اصلا ظرفیت پذیرش این موجود جدید را دارد؟

    در عین حال دوست دارم که تاپیک دیگرم بنام؛

    درددلهای من

    صرفا خودم را تخلیه کنم. چون امکان این نیست که من مدتی از شوهرم و خانواده اش به کل دور شوم و مجبور به واکنش هستم.

    "تحلیل رفتار متقابل"

    یه اسم آشنا، یادم می یاد یه کتابی با این نام تو کتابخونه م داشتم. چند فصل اولش رو خونده بودم. ولی نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و ناچار کنارش گذاشتم. نمی دونم اشکال از انشای نویسنده بود یا درک بنده.

    بعد از سالها که مقالاتی که آنی لینکش رو گذاشته بود رو می خوندم، دوباره به این مبحث رسیدم. اینبار بنظرم قابل فهم تر اومد.
    یه جاهاییش برام جالب بود و به شدت دلم می خواست که یه مرکزی رو پیدا کنم تا در این زمینه آموزشهای لازم رو ببینم.

    در تحلیل رفتار متقابل نقش محیط و ارتباط اجتماعی از اهمیت فراوانی
    برخوردار است با این حال نهایتاً افراد خود مسؤول زندگی و رفتار خود هستند و
    فرد باید این مسؤولیت را پذیرا باشد و به نقش خود در زندگی بیشتر از هر عامل
    دیگری توجه نماید.

    تحلیل رفتار متقابل به روابط و مشکلات درونی شخص و رابطه انسان‌ها با یکدیگر
    توجه خاصی دارد و اعتقاد بر این است که اگر افراد با یكدیگر روابط سالم، صمیمانه
    و صادقانه داشته باشند و آن را جایگزین روابط مخرب، منفی و تحقیر‌آمیز نمایند قادر
    خواهند بود که از فشار‌های روانی خود و دیگران بکاهند و از زندگی لذت بیشتری ببرند.

    تحلیل رفتار متقابل در عین سادگی این توانایی را دارد تا افکار و احساسات پیچیده،
    سردرگم و پریشان شخص را سامان بخشد تا فرد با تفکیک و سازماندهی افکار و احساسات،
    شناخت بهتری ازخود به دست آورد و در نتیجه با آگاهی بیشتر به نقاط ضعف و قدرت خود،
    رفتارهای سالم و سازنده‌ای را اختیار نمایند، انسان را توانمند مي‌سازد که در بحران‌های
    روحی- روانی خود قادر به تجزیه و تحلیل مشکل و حل آن باشد



    ولی یه جاهاییش رو اصلا قبول ندارم:

    متاسفانه به دلیل آگاهی کم و اندک و اغلب دست و پا شکسته در بخش
    خود آگاهی و خودشناسی در بسیاری از مواقع افراد نمی دانند که این حس و حال
    مربوط به احساسات و رفتارهایی است که درکودکی با آنها شده است و متعاقبا تاثیرات
    در پیش نویس و در بزرگسالی پیروی کردن به شکل اتومات از پیش نویس
    ( کتابی هیجانی و پر احساس )

    پیش نویس را چه کسی می نویسد ؟! کودک


    بنظر من این اصلا صحیح نیست که بگوییم رفتارهای ما صرفا تحت تاثیر پیش نویس
    کودکی مان است و هرکجا امنیت ما دستخوش خطر قرار بگیرد و تحت فشار باشیم،
    بدون تامل رفتاری نشات گرفته از پیش نویس کودکی مان را باز خواهیم تاباند!

    من معتقدم که محیط اجتماعی پیرامون فرد چنان او را دستخوش تغییرات می کند و او
    را تحت تاثیر قرار می دهد که گاهی اگر با پیرامون کودکی اش بسیار متفاوت باشد،
    حتی هاله ای از پیش نویس کودکی را باقی نخواهد گذاشت!

    در کل یافتن ریشه همه ناسازگاریها در کودکی فرد درست نیست، چراکه چه بسا ما در
    بزرگسالی با مواردی روبرو می شویم که کودکی مان حتی بخواب هم آن شرایط را
    ندیده است!

    خلاصه خوشحال می شوم دوستان لطف کنند و این بحث را ادامه
    دهند تا شاید کمکی به فهم بنده شود.


    ==============================
    تغییر

    نتیجه گیری با توجه به مبحث "تحلیل رفتار متقابل"

    انسان کمالگراست و همواره خواستار اینست که از وضعیت بد به وضعیت خوب
    خودش را "تغییر" دهد. و تنها زمانی تمام هم و غمش می شود تغییر که به این
    باور برسد که "من بد هستم."

    تا زمانی که باور من این باشد که "من خوب هستم." چگونه می توان خود را تغییر داد.
    چرا تغییر از وضعیت "خوب بودن" منتهی می شود به وضعیت "بد بودن"!

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    خوشحال مي شم كتاب را معرفي كني اگر خوانده باشم و بر آن آگاه باشم كه چه
    بهتر يكبار ديگه مرور مي كنم و اگر با هم بخونيم و اشكالات همديگر را مرتفع كنيم .
    اين هم خيلي عالي است .

    در ضمن الان وقت ندارم ولي ميام پاسخ سئوالهات رو مي دم چون پاسخش را مي دانم
    کتاب: وضعیت آخر
    نوشته: تامس هریس
    ترجمه: اسماعیل فصیح

    چرا من هرچی پست می زنم همشون زیر هم قرار می گیرند؟
    من حتی فاصله زمانی 20 دقیقه ای را هم مابین ارسالهام رعایت می کنم.
    اینطوری حوصله خواننده سر می ره، از بس که یه پست طولانی شده!

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-9-01
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    4,329
    سطح
    41
    Points: 4,329, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    876

    تشکرشده 872 در 206 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    به نام خدا
    سال نو بر همه دوستان گرامي ام مبارك باشه .
    انشالله كه شاد و خرم و پيروز باشيد و هميشه و روز به روز پيشرفت كنيد .الهي امين.

    -----
    ضمن تبريك به شما خاموش گرامي ، اميدوارم اين تايپيك رو جدي تر بگيري .

    شما چند نوع احساس داري كه الان با تك تكشون درگير هستي . البته براي هر كدومشون هم داري يه تايپيك ميزني و خدا رو شكر كه به اين حس تغيير خواهي هم يه فرصتي دادي تا بتونه نفسي تازه كنه .

    هر چقدر زمان بيشتري بگذره تو به بيهوده بودن روشهاي خودت بيشتر پي خواهي برد . يه جورايي بيشتر با خودت درگير ميشي و بيشتر ميفهمي و البته به خودت كنايه ميزني كه : اي بابا چرا همش بدتر ميشه

    نميدونم چرا ولي گروهي از آدما دوست دارن كه راه هاي رفته شده رو دوباره طي كنند و خودشون به جواب برسند.

    نكته اول ===> ما انقدر وقت نداريم كه همه چيز را خودمان تجربه كنيم .

    حالا كه اين تايپيك رو هم درست كردي و البته از آني بزرگوار و فرشته مهربان و بالهاي صداقت رسما به تبادل نظر و بحث و گفتگو دعوت كردي اميدوارم كه خودت دعوت خودت رو جدي بگيري و تا انتهاي راه حتي اگر برخلاف ميل خودت بود حركت كني .

    نكته دوم : داستان حضرت موسي (ع) و حضرت خضر (ع) كه با همديگه همسفر ميشن ...

    ببين خواهر گرامي ، تو نبايد عمرت رو بازي بدي ، اينكه دوست داري محيطي داشته باشي تا درد دل كني در جاي خودش قابل درك هست . اما ما ميخواهيم تو به يه چيزي برسي و بعد درد دل كني .

    يكي از مشكلاتي كه من در تايپيك هاي شما ديدم ، اينه كه مياي مينويسي و مطرح ميكني بعد ميذاري ميري دوباره يه مشكل ديگه پيش مياد مياي مينويسي و ميذاري ميري . خب اينكه نميشه آخه . بايد پيگير باشي بايد مطرح كني و به پيشرفت برسي . اگر قصد شما پيشرفت كردن و درس گرفتن از مسائل نيست كه سودي نداره مطرح كردنشون .

    نقطه ضعفي كه شما داري اين هست كه : براي مطالعه كردن حوصله نميكني . يعني حال و حوصله مطالعه كردن و سپس تفكر كردن در مورد اون مطلب رو نداري . اين رو تمرين كن ياد بگيري .

    نقطه قوتي كه داري : خيلي جسور هستي و با اين همه ضربه هنوز دوام آوردي . يا آخرين سامورايي در دوران اسارتش مي افتم كه توي يه مبارزه بارها خورد زمين ولي باز ايستاد براي مبارزه . در حالي كه كاملا مشخص بود ضعيفه و قدرتي نداره .

    يه سئوال دارم : 11 روز از سال نو گذشت و درختان شكوفه زدن و سبزه ها در اومدن و جوانه ها نمايان شدن . تو چقدر پيشرفت كردي ؟

    اينايي كه براي شما نوشتم براي خودمم ميخونم تا بهشون عمل كنم . اينطوري دو سر سود ميشه

    متشكرم و منتظرم تا از گفتگوي شما و دوستان گرانقدرمون تجربه كسب كنم .

    يامولاعلي

  3. کاربر روبرو از پست مفید m25teh تشکرکرده است .

    m25teh (پنجشنبه 11 فروردین 90)

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    خاموش محترم


    من پيگير تاپيكهاي شما هستم .

    اين كتاب را هم خوانده ام و هم روي مفاهيم آن كار كرده ام .

    به نظر من بهتر است از كتاب تحليل رفتار متقابل شروع كنيد كه درك اسانتري دارد و اگر مشكلي داشتيد بفرمائيد من به اندازه ي بضاعت در خدمت شما خواهم بود

    در مورد سوال كه آيا مراكزي هست كه اين مطالب را اموزش بدهند و..... بله هست . مراكزي وجود دارد كه در زمينه ي خود آگاهي و خودشناسي و خود روانكاوي با استفاده از تكنيك ها و روش ها و علم روانشناسي مدرن اقدام به فعاليت با مجوزهاي دولتي زير نظر انجمن روانشناسان ايران مي كنند.

    در ضمن خواهش مي كنم سئوالهايتان را تك تك بفرمائيد تا من بتوانم كامل به شما پاسخ بدهم و از طولاني شدن پستها جلوگيري شود .كه حوصله ي سايرين را براي پيگيري تاپيك به سر نبرد

    تغيير از جايي شروع مي شود كه من و شما احساس نارضايتي يا ناموفقي و ناكامي داشته باشيم و نياز به تغيير را در خود و زندگي احساس كنيم .
    به سادگي احساس گرسنگي و مراحل طي شونده جهت سير شدن .

    در مورد پيش نويس از نگاه و منظري كه به آن مي نگريد درست مي فرمائيد اما مسئله قدري عميق تر از زاويه ديد شماست .

    به اين دليل كه كودك به تجربه كاري ندارد و اساسا سر و كاري هم با تجربه ندارد . او از زاويه ديد محدود خود تصميم مي گيرد هر كجا ناامني ،حس خطر ، شادي و غم و تائيد و نوازش و ...داشت چگونه برخورد كند . نگاهش به زندگي كلي است و به جز نمي پردازد . شما دربزرگسالي چاشني تجربه را در اختيار داريد ولي نتيجه ي احساسات در شرايط مختلف فرد بزرگسال را به سمت پيش نويس سوق مي دهد . يعني همان امنيت ها .

    مثلا فرض كنيد
    شما امنيت خانوادگي - شغلي - اجتماعي - احساسي - معنا و...را در مقوله ي پيش نويس خود داريد . حال هر كجا امنتيهاي شما به خطر بيفتد ترسهاي كودك در اثر اين فشارها او را به سمت پيش نويس كودكي مي كشاند و رفتارها - احساسات - اعمال سرمنشايي هيجاني و نابالغانه به خود مي گيرد .

    به همين دليل روانشناسان بر كنترل احساسات تاكيد فراوان دارند . چرا كه احساس خشم - نفرت - ترس - خوشحالي - غم همه و همه از نظر اريك برن و توماس هريس و ....در جريان فشارها و بحران ها اكثرا توام با بي مسئوليتي است كه اين جايگاه متعلق به كودك است. ( كودك درون شما كه امروز هم با شما زندگي مي كند )

    در هر حال وجود پيش نويس سوخته يا پيش نويس بزنده به معناي اين نيست كه فرد قادر نيست در بزرگسالي زندگي اش را مديريت كند و قطعا بايد از پيش نويس سوخته پيروي كند .



    در ضمن

    روانشناسي مدرن پديده اي است در علم روانشناسي شايد نوپا اما دانشمندان و محققين بسيار در اين باب فعاليت كرده و مي كنند و سعي در به روز رساني اطلاعات و رشد و كامل كردن آن دارند . بهتر است به آنها اعتماد كنيم و تصميم نگيريم با اطلاعات محدود و اندك خود نتيجه ي فعاليتها و مطالعات و تحقيقات و ...آن را زير سئوال ببريم .

    اين روش به خيلي ها در سراسر دنيا جواب مثبت داده مطمئنا شما هم مي توانيد يكي از اين بيشمار باشيد .

    برايتان آرزوي موفقيت دارم .

    توضيحا عرض مي كنم




    هر يك از ما به تنهايي قابليت ليدر بودن را داريم . كافي است كه روي ارزش لازمه هاي زندگي هايمان در شرايط مختلف متمركز باشيم و آنها را رشد و پرورش بدهيم . ( بخش آگاهي و به كار گيري از كل توانايي يا مهارتي )

    از ديد و منظر تحليل رفتار متقابل افرادي كه داراي كار نيمه تمام هستند به هر دليل و بهانه اي افرادي هستند كه از ارزش لازمه هاي زندگي خود بهره درست نمي برد و خود را محدود به بهانه و دليل و تحليل هاي سطحي مي كنند .( به نوعي فرار )

    اين افراد از همين ديدگاه افرادي با پيش نويس بازنده هستند . تا روزي كه كارهاي نيمه تمامشان را به سرانجام برسانند . يعني تغيير و خروج از وضعيت بازنده ( يا خروج از پيش نويس ) .

    مثال
    از كتاب هاي نيمه كاره ي در قفسه ي كتاب گرفته تا ....

    ممكن است فرد پيش نويس شغلي و مالي و يا تحصيلي و ....خوبي داشته باشد اما پيش نويس احساسي و خانوادگي خود را بازنده نوشته باشد . بازنده بودن يك پيش نويس همه ي اركان زندگي را لزوما در بر نمي گيرد . ضمن اينكه افرادي هم هستند كه به كل از هر نظر پيش نويس بازنده دارند كه نمودار آن را در زندگي هاي عاديشان به وضوح مي بينيم .

  5. 5 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (یکشنبه 21 فروردین 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    از حرفها شما انی گرامی یک نتیجه کلی گرفتم که خوبست بیان کنم تا در صورت برداشت اشتباه اصلاح شود.

    "ما همگی یک پیش نویس کودکی داریم. یعنی رفتارهایی که در کودکی از خودمان نشان می دادیم. فرضا موقعی که اسباب بازی ای می خواستیم و به ما نمی دادند. عکس العمل کودک یا گریه بی وقفه است یا مثلا کتک زدن مادرش یا کشیدن موهای خودش (چیزهایی که از کودکان دیده ام).

    وقتی بزرگ می شویم کنترل زندگیمان را به دست می گیریم و برای شغلمان، همسرمان، فرزندانمان و پیرامون متعلق به خودمان، آگاهانه تصمیم می گیریم.
    گاهی اوقات قدرتی که کنترلش ابدا در اختیار ما نیست، ما را از راهی که برای زندگیمان در نظر گرفتیم جدا می کند و به قول شما امنیت ما را به خطر می اندازد.
    مثلا مدیرعامل شرکت یک مرتبه تصمیم می گیرد که قرارداد ما را تمدید نکند. اینجا دیگر اختیار و قدرت ما بر زندگیمان نقشی ندارد و محکوم به قببول تصمیم فرد دیگری هستیم.
    در اینجاست که می شویم کودک و مثل کودکیمان عمل می کنیم. گریه می کنیم (اغلب خانمها)، یک نفر را کتک می زنیم _اغلب مردها)، یا خودزنی و ...

    ظاهرا باید بر این رفتار کودکانه غلبه کنیم و راهی پیدا کنیم که در چنین مواقعی که نمی توانیم مطابق اختیار خود عمل نماییم، بجای رفتار کودکانه رفتار بالغانه نشان دهیم."



    اگر تا اینجا را درست متوجه شده ام که ادامه بدهیم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید خاموش تشکرکرده است .

    خاموش (دوشنبه 15 فروردین 90)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    [quote=خاموش]


    ما همگی یک پیش نویس کودکی داریم. یعنی رفتارهایی که در کودکی از خودمان نشان می دادیم. فرضا موقعی که اسباب بازی ای می خواستیم و به ما نمی دادند. عکس العمل کودک یا گریه بی وقفه است یا مثلا کتک زدن مادرش یا کشیدن موهای خودش (چیزهایی که از کودکان دیده ام).


    اين مقوله محدود به رفتار نيست و اعمال و احساسات و افكار را در بر مي گيرد .


    [quote=خاموش]




    گاهی اوقات قدرتی که کنترلش ابدا در اختیار ما نیست، ما را از راهی که برای زندگیمان در نظر گرفتیم جدا می کند و به قول شما امنیت ما را به خطر می اندازد.
    [/color]

    اتفاقا ما مي توانيم در هر لحظه اي كنترل اوضاع را در دست بگيريم . كافي است كمي مهارت و آگاهي و توانايي را چاشني كارهايمان بكنيم . اما درست مي گويي اين پروسه زمانبر خواهد بود و به هر حال قابل مديريت هم هست .


    [quote=خاموش]
    مثلا مدیرعامل شرکت یک مرتبه تصمیم می گیرد که قرارداد ما را تمدید نکند. اینجا دیگر اختیار و قدرت ما بر زندگیمان نقشی ندارد و محکوم به قببول تصمیم فرد دیگری هستیم.
    در اینجاست که می شویم کودک و مثل کودکیمان عمل می کنیم. گریه می کنیم (اغلب خانمها)، یک نفر را کتک می زنیم _اغلب مردها)، یا خودزنی و ...
    [/color]

    قانون كلي كه بر اين نوع عملكرد وجود ندارد اما بله اگر چنين اتفاقي بيفتد رفتار هيجاني است و طبيعتا عواقب خوبي هم ندارد .
    اما افرادي هم هستند كه در شرايط بحران درست تصميم مي گيرند و رفتارهاي مسئولانه از خود نشان مي دهند و اوضاع را از آنچه كه هست بدتر نمي كنند .

    [quote=خاموش]
    ظاهرا باید بر این رفتار کودکانه غلبه کنیم و راهی پیدا کنیم که در چنین مواقعی که نمی توانیم مطابق اختیار خود عمل نماییم، بجای رفتار کودکانه رفتار بالغانه نشان دهیم."[/color]

    باز تاكيد مي كنم كه همه ي اين بحث محدود به رفتار نمي شود . كليد احساسي مي خورد و افكاري شكل مي يابد و در نتيجه منجر به رفتاري مي شود

    ما صاحب اختيار اعمال و رفتار و افكار خود مي توانيم باشيم به شرط اينكه واقعا مهارت و آگاهي و توانايي هاي لازم را به شكل همراستا فرا گرفته باشيم .

    و باز يك نكته

    اگر به جماعتي اعلام كنيم چه كسي فكر مي كند بالغ است و رفتار و احساسات و اعمال بالغانه دارد شايد اكثريت به واسطه ي داشتن پاهاي بلند دست بلند كنند و خود را فردي بالغ بدانند . اما واقعيت اين است كه بالغ در اكثريت آدمهاي كره ي زمين بسيار ضعيف است . مگر اينكه تربيت بشود . به اين دليل كه بالغ اين زماني و اين مكاني است ( افكار - احساسات - اعمال )
    اما مي توان تعادلي بين حالات نفساني و شخصيتي فرد ايجاد شود به نوعي كه مديريت درستي داشته باشد . حتي اگر فرد از كودك ( احساسات آزرده .و....) خارج شود و اقدام به رفتارهاي توام با مسئوليت كند كلي از مشكلات مي تواند حل شود . [/color]

    در ضمن خواهش مي كنم با اين مطالب سعي نكني همسرت را پروسه كني . اين اطلاعات را در اختيارت مي گذارم كه به شكل مسئولانه خودت را بفهمي و درك كني و بتواني به زمينه ي شناختي و آگاهي خودت كمك كني تا انشالله بتواني گامي در جهت تغيير برداري . مرسي از اينكه همراهي مي كني و مسئولانه برخورد مي كني چرا كه سو استفاده هم از جايگاه كودك است و كار مسئولانه اي نيست





  9. کاربر روبرو از پست مفید ani تشکرکرده است .

    ani (یکشنبه 21 فروردین 90)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    آنی عزیز شما هم بسیار بسیار بسیار نسبت به بنده بدبین هستی.
    وقتی فعلا خود من نتوانسته ام به این باور برسم که این روش "تحلیل رفتار متقابلگ دقیقا حرفش چیست و چقدر می توان بهش تکیه کرد و اطمینان کرد، چطور بروم و روی همسرم پیاده کنم.

    بنده فعلا قصد دارم اصل قضیه را درک کنم. بعبارت دیگر به یک درک واحد برسیم تا بتوانیم بقیه راه را ادامه دهیم.

    از این مختصر که بگذریم، می رسیم به اصل قضیه و درک مفهوم تغییر!

    آیا می توان اینطور استنباط کرد که "تغییر" یعنی عوض کردن نوع رفتار کودکانه در هنگان بروز مشکلات و احساس عدم اطمینان به رفتار بالغانه؟!

    اگر منظور شما اینست که بنده بصورت مجزا مواردی که آزارم می دهند بقدری که می خواهم زندگی طناشویی ام را پایان دهم را جداگانه بگویم و عکس العملم را توضیح دهم و شما و سایر دوستان بگویید که رفتار بالغانه در آن هنگام چیست.

    چرا تاپیک قبلی من را منتقل کردید به بخش "تجربه های فردی" ؟
    کجای مشکلات من تجربه فردی بود؟
    دقیقا مشکل من اختلاف با همسرم و بعد با خانواده اش بود!

    آیا محترمانه دستمزد طلب کردید؟
    آیا اینجا هم کسی برای رضای خدا کار نمی کند و بابت راهنمایی حتی از جانب سایر اعضا باید پول بپردازی!

    عجبببببببببببببببببب!!!!!!!!!! !!

  11. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط خاموش

    اگر منظور شما اینست که بنده بصورت مجزا مواردی که آزارم می دهند بقدری که می خواهم زندگی طناشویی ام را پایان دهم را جداگانه بگویم و عکس العملم را توضیح دهم و شما و سایر دوستان بگویید که رفتار بالغانه در آن هنگام چیست.[align=center]
    بله از جایگاه آنالیز رفتار و کمک به شما که بتوانی رفتارت را تحلیل و راهکار را با راهنمائیها بیابی و به کار بگیری روند این تاپیک مشاوره ای خواهد بود .

    در غیر اینصورت و با روند پستهای قبلی ، تاپیک جنبه بحث و کلاس درس را پیدا می کند که جای آن انجمن آزاد خواهد بود


    چرا تاپیک قبلی من را منتقل کردید به بخش "تجربه های فردی" ؟
    کجای مشکلات من تجربه فردی بود؟
    دقیقا مشکل من اختلاف با همسرم و بعد با خانواده اش بود!
    خاموش عزیز اون تاپیک را فرموده بودی صرفاً جای درد دل هست نه مشاوره ، لذا دقیقاً جایگاهش تجربه های فردیست .

    آیا محترمانه دستمزد طلب کردید؟
    آیا اینجا هم کسی برای رضای خدا کار نمی کند و بابت راهنمایی حتی از جانب سایر اعضا باید پول بپردازی!

    عجبببببببببببببببببب!!!!!!!!!! !!

    این دقیقاً یعنی قضاوت عجولانه ، و ذهن خوانی ( که از تخیل بر می خیزد و شما مدرکی دال بر واقعیت داشتنش نداشتی و درست این بود که به همان پرسش از اینکه چرا منتقل شده بسنده می کردی و صبر می کردی تا پاسخ دریافت بشه .

    خاموش جان نمونه هایی که دوستان به شما از ذهنیتهایت و ... در رابطه با اطرافیانت گفتند مواردی اینچنین است ، مثل قضاوت قبل از پرسش و شنیدن پاسخی که در رابطه با تاپیک درد دل اینجا داشتی .


    عزیز دلم

    از ترس از تایید نشدن و تصور اینکه دوستان در اینجا می خواهند تو را محکوم یا سرزنش کنند و یا بدبین هستند بیرون بیا و در این دنیای مجازی که کسی تو را نمی شناسه و دشمنی باهات نداره و از تو بدش نمیاد ، پذیرشت را بالا ببر تا بتونی با راهنمایی دوستان به خودت کمک کنی .


    از این نمونه آنالیز برات داشتم و از قبل آماده کرده بودم تا بتوانی به کمک آن ریشه یابی و ..... داشته باشی ، اما چون گفته بودم بنا به اینکه خود شما نخواستی ، دیگه نظر مشاوره ای نمیدم ، لذا از بیانش معذورم .


    این پست هم جنبه مدیریتی دارد که نکته ای را با استناد به سئوال و قضاوتت از باب روانشناختی به آن اضافه کردم .



  12. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 16 فروردین 90)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط خاموش
    آنی عزیز شما هم بسیار بسیار بسیار نسبت به بنده بدبین هستی.
    وقتی فعلا خود من نتوانسته ام به این باور برسم که این روش "تحلیل رفتار متقابلگ دقیقا حرفش چیست و چقدر می توان بهش تکیه کرد و اطمینان کرد، چطور بروم و روی همسرم پیاده کنم.

    بنده فعلا قصد دارم اصل قضیه را درک کنم. بعبارت دیگر به یک درک واحد برسیم تا بتوانیم بقیه راه را ادامه دهیم.
    خاموش جان من مدتهاست كه خيلي موارد منفي كه باعث آزارم ميشده را از زندگي ام حذف كرده ام از جمله بدبيني . نه به دليل راحتي ديگران بلكه به دليل راحتي خودم و ارزش و احترامي كه براي خودم قائل هستم فارق از هر نگاه بيروني .


    د رنتيجه دوست عزيزم من نسبت به شما بدبين نيستم و تذكر و يادآوري دوستانه را دليل بدبيني نمي دانم . بلكه هدفم نشان دادن ظرافت آن چيزي است كه تصميم داري به آموزش آن اقدام كني و براي زندگي ات به كار گيري. ضمن اينكه تحليل نگاه بيروني ندارد مگر در مواقع كمك .

    اين حس عدم اطمينان و اعتماد را در تو درك مي كنم اما از تو خواهش مي كنم حاضر به اعتماد باش . همين . يعني ضمن كسب آگاهي به مهارت و توانايي هايت فكر كن . و باور كن كسي قصد اسيب زدن به تو را نداره و نمي خواهيم كاري بكنيم كه تو اذيت بشوي و بيشتر آسيب ببيني فقط حاضر به اعتماد باش و باور كن كه دوستت داريم . در هر حالت و شرايطي تو دوست داشتني و محترم هستي . حال اشكالي اگر هست فقط تذكرهاي دوستانه است براي اينكه تو راحت تر و با آرامش بيشتر زندگي كني .


    نقل قول نوشته اصلی توسط خاموش


    آیا می توان اینطور استنباط کرد که "تغییر" یعنی عوض کردن نوع رفتار کودکانه در هنگان بروز مشکلات و احساس عدم اطمینان به رفتار بالغانه؟!

    اگر منظور شما اینست که بنده بصورت مجزا مواردی که آزارم می دهند بقدری که می خواهم زندگی طناشویی ام را پایان دهم را جداگانه بگویم و عکس العملم را توضیح دهم و شما و سایر دوستان بگویید که رفتار بالغانه در آن هنگام چیست.
    عزيزم تغيير يعني اينكه تو در حالت رفتاري - احساسي و عملي كه هستي بتواني مناسب با شرايط مكاني و زماني و ...از توانايي و مهارتهايت استفاده كني و شيفت كني روي بخشي كه نياز آن لحظه و شرايط است اما اين اتفاق از جايگاه آگاهي و انتخاب تو مي افتد .

    ببين مثلا تو عصباني هستي و دلت مي خواهد از خودت واكنش هيجاني نشان بدهي . اگر خشمت را قورت بدهي كه يه مدل است اگر برون ريزي كني در خيلي از موارد نسبت به شرايط كار خرابتر مي شود و....

    پس لازم است به سطحي برسي كه با درايت انتخاب كني كه اگر اينجا اين واكنش را داشته باشم براي همه ي ما بهتر است چرا كه تو قصد داري بازي برنده - برنده را جلو ببري و نشان دهي فردي هستي كه مي تواني موثر و تاثير گزار بر شرايط و افراد و مسائل باشي .

    دقت كن غر غر كردن
    ناله كردن
    خشم
    عصبانيت
    خنديدن
    غيبت كردن
    مسخره كردن
    شوخي كردن
    ترس
    و......


    همه و همه از جايگاه آزردگي كودك است و احساسات سالم نيست نياز هست كه ما بتوانيم اين احساسات را مرور كنيم . كنترل كنيم و به جا و درست از آنجا استفاده كنيم .


  14. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 15 فروردین 90)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    با اجازه می خوام یکی یکی مشکلاتی رو بیان کنم که تا الان نتونستم براشون راه حلی پیدا کنم و اونقدر برام ناراحت کننده هست که گاهی تصمیم می گیرم عطای زندگی رو به لقاش ببخشم.

    مشکل اول: عکس العمل فاحش شوهرم نسبت به زنها، بصورتی که کاملا متوجه می شوم و اصلا هم ناراحت نیست که من متوجه شوم به بعضی زنها عکس العمل نشان می دهد مثل لرزیدن صداش.


    احساس من:
    از شوهرم قلبا فاصله می گیرم. نمی تونم دوستش داشته باشم. شوهرم به سینه زنها خیلی حساسه و من هم سینه های کوچکی دارم (معذرت می خوام که واضح اینرو می گم)، از وقتی به این ضعف شوهرم پی بردم، حتی از اینکه سینه ام رو لمس کنه منزجر می شم. در عین حال اعتماد به نفسم رو هم از دست دادم.


    عکس العملهای من تا کنون:
    1- اوایل دعوا می کردم و متاسفانه فقط بین همه ادعا کرد که من نسبت بهش حساس هستم!

    2- غیر مستقیم رفتارش را بصورت مثال در مورد یه شخص فرضی برایش بازگو می کردم و نتیجه اش در زندگی آن طرف و تاثیرش روی همسرش و احیانا منحرف شدن همسرش رو هم بیان می کنم. گوش می کنه و نظرش رو می گه ولی مجدد کارش رو تکرار می کنه. بعبارت دیگه این روش اصلا اثر بازدارنده نداشته!

    3- خودم رو به تجاهل زدم. بازهم رفتارش رو تکرار می کنه و حتی بعد از این موضع من بیشترش هم کرد.

    4- اخیرا من هم مثل خودش عمل کردم. البته شرایط جوری بود که من هم شروع به صحبت با مرد دیگری کردم. در آن لحظه بلافاصله صحبتش را با خانم قطع کرد و تا الان قضیه را بازگو نکرده، هرچند که اگر بکند من هم خواهم گفت که تو حساس و بدبین شدی و من فقط صحبت عادی کردم و آن آقا هم عادی جواب می داد. ولی خیلی این روش رو دوست ندارم و نمی دانم در دراز مدت چه نتیجه ای در پی دارد.




    حالا نمی دانم کدام یک از رفتارهای بالا کودکانه و کدامیک بالغانه بوده است. منتها نتیجه ای که هر یک در برداشته رو بیان کردم. دلم می خواهد این رفتارهای شوهرم که فرسنگها از نظر احساسی بینمان فاصله می اندازد را ترک بدم. از دوستان باتجربه و اهل علم خواهش می کنم که در این زمینه راهنماییم کنند تا بتوانم بهترین روش برخورد را انتخاب کنم.

  16. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟

    گام اول از زبان مشترك . اگر به اين زبان مشترك رسيده باشيم .راستي خاموش جان رسيده ايم ؟!


    دوربين به سمت خود ( تمركز زدايي از روي غير چه با عنوان همسر - مادر همسر - خواهر همسر و حتي آني و .....)

    اين حرف يعني چه ؟

    توجه و تمركز بر روي احساسات - افكار - اعمال خود

    به طور مثال

    چرا عصباني مي شوم و چرا كليد من مي خورد چه مي توانم بكنم ؟( رفتار - احساس - افكار جايگزين و جايگزيني با سه مورد سابق )
    چرا احساس تنفر مي كنم و چرا كليد من مي خورد چه مي توانم بكنم ؟( رفتار - احساس - افكار جايگزين و جايگزيني با سه مورد سابق )
    چرا ترس حساس هستم چه مي توانم بكنم ؟( رفتار - احساس - افكار جايگزين و جايگزيني با سه مورد سابق )
    هدف من از زندگي چيست ؟چه مي خواهم ؟ چه مي توانم بكنم ؟( رفتار - احساس - افكار جايگزين و جايگزيني با سه مورد سابق )
    چه چيزهايي در زندگي مرا ناراحت مي كند ؟ چرا ؟ چه مي توانم براي تغيير حالاتم بكنم ؟( رفتار - احساس - افكار جايگزين و جايگزيني با سه مورد سابق )
    چه چيزهايي در زندگي مرا خوشحال مي كند ؟ چرا ؟ چه مي توانم براي حفظ اين حالات بكنم ؟
    آيا به اندازه ي كافي مسئول هستم ؟ تعريف من از مسئوليت چيست ؟براي رسيدن به بهترين درجه از مسئوليت چه راهكارهايي دارم و چه مي توانم بكنم
    آيا من فردي داراي پذيرش هستم ؟ و....
    آيا من زني عاشق هستم ؟و....
    آيا من زني انعطاف پذير هستم ؟و.....
    آيا من زني هستم كه بتوانم خارج از نگاه بيروني به ديگران و خواستهايشان احترام بگذارم و به آنها اهميت بدهم بدون اينكه احساس بدي را تجربه كنم و....؟
    آيا مي توانم بدون قضاوت زندگي كنم ؟( فوايد - معايب )
    آيا مي توانم بدون تمبر جمع كردن زندگي كنم ؟ ( فوايد - معايب )

    و......

    به اين سئوالها و هزاران سئوال ديگر فكر كن و پاسخ بده . لازم نيست اينكار را اينجا انجام بدهي اما فكر كن و براي هر كدام كه در خودت مشكلي مي بيني راهكاري پيدا كن . راهكارت را امتحان كن . از خلاقيت نترس .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. تغییر مردها بعد از بچه دار شدن...امیدی هست؟
    توسط tabasom321 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 16:15
  3. آیا تغییر رفتار درست است؟ یا خودم باشم
    توسط سرنا در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 28 مهر 91, 03:10
  4. آیا علاقه قابل تغییر است؟
    توسط haaj.amir در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 58
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 آذر 90, 02:53
  5. امکان تغییر هست؟ !
    توسط mojgan_1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 آبان 90, 23:42

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.