به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 فروردین 90 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1386-11-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,725
    سطح
    38
    Points: 3,725, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    سلام
    تبریک برای سال نو دوستان.

    تو این چند سال که اینجا عضوم بیشتر خواننده بودم ، میتونم بگم واقعا از تک تک تاپیکها استفاده کردم و از همتون ممنونم.

    من محسن 24 سالمه، 2 ساعت دیگه هم دارم میرم!
    آره ، سربازی! ممکنه تا دو سه هفته حتی نتونم اینجا سر بزنم ولی عزیزان لطفا با دقت چیزهایی رو که مینویسم مطالعه کنید ، ازتون واقعا کمک میخوام ، شاید نصف بیشتر کتابم روانشناسی باشه و تا بحال به خیلی ها تو مسائل عشقیشون کمک کردم تا رابطه بهتری داشته باشن ولی انقدر هجوم افکار تو این رابطه خودم زیاد شد که دیگه فکرم به جایی نمی رسه!
    یه جورایی افکارم بهم ریخته و خوب و بد نمیتونم تو رابطم تشخیص بدم...
    خیلی فکر کردم و تو این فرصت محدود باقیمونده اومدم اینجا ، اینجا بهترین جایی بود که میتونستم از دوستان مطلعم کمک بگیرم پس لطفا کمکم کنید...
    بگذارید همه چیز رو بی کم و کاست براتون تعریف کنم.

    تو یه قرار ملاقات عمومی باهاش آشنا شدم...
    من تا بحال دو رابطه عاطفی و البته کاملا مجازی رو تجربه کرده بودم ، رابطه دومم به پایان رسیده بود و نیاز داشتم که با شخص سومی شروع کنم که اون این خانوم شد ، آره شاید درست نباشه اینو بگم ، شاید بگین شخص ضعیفی بودم اما نیاز به جایگزین داشتم و ملینا جایگزین شد و این شد اولین رابطه عاطفی واقعیم!

    چیزی که برام جالب بود این بود که هیچوقت حتی تا به الان با ریسک نیومده جلو ، بارها سر مسائل مختلف آشکارا یا غیر آشکارا امتحانم کرده و منم تو 99% نمره قبولی گرفتم ، خودش اینو چند روز پیش میگفت!

    بگذریم..
    رابطمون اونقدر رفت جلو تا بهم هم بسته شدیم ، نمیدونم شاید من حتی وابسته شدم بهش!
    یه رابطه عاطفی خیلی زیبا داشتیمو یه روز به فکر ادواج باهاش افتادم حالا اینارو که مینویسم تو پرانتز داشته باشید تا بقیشو بگم (، 21 سالشه و تنها چیزی که شاید باعث بشه به هم کمتر منطبق باشیم تفاوت قدیمونه من 187 و اون 157!! ولی با پاشنه بلند حل میشه من و اونم مشکلی نداریم با این تفاوت قدی، و بعدی اینکه یکم تو عقاید مذهبیم متفاوت بودیم ، ولی اونم هفته ها در موردش صحبت کردیم و الان هم عقیده هستیم.
    ما همدیگرو نه خیلی خوب ولی خوب درک میکنیم ، برای هم احترام قائلیم ، همیشه منفعت طلبی مشترک رو مد نظرمون هر کجا قرار دادیم اونقدر که دیگه با اینکارا میشه گفت حسابی تو قلب هم جا باز کردیم...
    همون اول سر پیشنهاد دوستیم کلی فکر کرد ، شاید 2 ماه کلی امتحانم کرد ، میگفت رابطه عاطفی تا بحال نداشته از طرز رفتارشم کاملا مشخص بود ولی میگفت یه دوست صمیمی تو نت دارم ، بعد چند وقت گفت تو تایید شده ای از نظرم ولی اون میترسم عدا مشکل ایجاد کنه ، گذشت و گذشت تا یه روز گفت اون رفته و گفت جی افت میشم.
    از اون روز بیشتر با هم میرفتیم بیرون و بیشتر از همیشه همدیگرو تحت نظر قرار میدادیم.)
    من سربازیی بودم ، اعزام مجددم یعنی 5 ماه بیشتر نداشتم که الان یک ماهو خورده ایش مونده ، یه شب که از مرخصی اومدم فهمیدم اون همین کسیه که من میتونم اونقدر بهش متعهد باشم که خوشبختش کنم ، بشم تکیه گاهش و..اون کسیه که میتونم بدون هیچ شکی باهاش زندگی کنم (شکاک نیستم کلا ولی به بعضی ها ممکنه شک کنم) اون هم زندگی آینده براش مهمه این از حرفهاش و کاراش میشد بفهمی ، مثل خودم ، کسیه که عقایده فرهنگیش ، سی یا سیش ، اجتماعیش و... اش ، طرز تفکرش ، عقایدش خیلی شبیه به منه...
    من واقعا دوسش دارم!
    بگذریم ، اون شب تصمیم گرفتم بهش پیشنهاد ازدواج بدم ، میدونستم باز هم سر این کلی سبک سنگین میکنه همینم دوست داشتم پس بهش اینو دادم و گفتم میخوام تا وقتی باهم هستیم در قالب یک دوست اما شرایط زندگی مشترکمون رو هم در نظر بگیریم و امیدوارم...
    فکر میکردم با این حرفهام خوشحال بشه اما اون روز واقعا ناراحت شد ، ازش پرسیدم دلیلشو (در نظر بگیرید کعه دختر فوقالعاده راستگویی هست حتی وقتی میدونه با صداقتش ممکنه ناراحتم کنه یا حتی بهم بریزم اما صداقتشو از دست نمیده) گفت سر یه کنجکاوی که با خودم داشتم بکارتمو از دست دادمو اینا!
    خیلی حالم گرفته شد ، از خود گذشتگی نمیخواستم بکنم همچنان که نکردم ولی باهاش کنار اومدمو باعث نشد دل چرکین بشم بهش ، به هر حال چون صداقتش شک ندارم و اینکه حتی میشه آزمایش داد تا مشخص شه رابطه داشته هوو اینا که اینم خودش میدونه..
    گفت کلیه هام یکیش از کار افتاده ، باز گفتم مهم اینه که الان سالمی مهم اینه که اخلاقی داری که من رو مجذوبت میکنه ، مهم اینه که ما با هم تفاهم داریمو همدیگرو میفهمیم ، قبول کرد که به ازدو.اج فکر کنیم ولی هیچ وقت تا به امروز قولشو بهم ندادو میگه من میخوام با فکرم تصمیم بگیرم هر چند تو از لحاظ معنوی یه چیز دیگه ای برامو خیلی دوست دارم جوری که با هیچ کس هیچ وقت اندر خوبو صمیمی نبودم( من همیشه احترامشو حفظ کردمو خوبشو خواستم همینطور هم اون) اینو در نظر بگیرید من فعلا کارمو به خاطر سربازیم از دست دادمو بازگشتم به کار ممکنه طول بکشه و درآمدو خونه ماشینم ندارم فعلا ولی بازتاب 10 ساله اهدافم رو دارم ، جز به جز و طبق همون تا به حال پیش رفتم و هیچ شکیم تو برآورد شدنش ندارم ، تو همین وادی بودیم که شب عید دیدم یهو سرد شد (نه زیاد) اس ام اس هاش کمتر شد. گفتم خب لابد سرش شلوغه هر چند بهش احتیاج داشتمو این چند روزرو فقط مرخصی داشتم دوس داشتم پیشم باشه ولی باز درکش کردمو حرفی نزدم که تو سختی بیفته.
    چند روز پیش ازم پرسید میدونی چیه؟
    دارم بهت رو ازدواج فکر میکنم اینکه بدونم اونقدر برام مهمیو ارزش داری که بقیرو بخاطرت قلم بزنم یا نه!!
    یه کم جا خوردم ، از جهتی ام میدونستم آذر ماهیه گاهی اوقات بی پروا حرفاشو میزنه ، از جهت دیگه ام به یه چیزهایی بو بردم ، متوجه شدم که شخص جدید پیدا شده تا اینکه فرداش هم خودش اینو گفت...
    آره ، همون بابایی که میگفت غیبش زده بوده دوباره پیداش شده!!
    ((من تا آخر تابستون با هم طی کرده بودیم که میرم خواستگاریش ، گفتم نامزد میکنیم اگه خانوادهامون مارو مناسب دیدن منم خونه ماشینو کارمو تو 2-3 سال مهیا میکنمو قبول کرده بود تقریبا و هر روز شرایط سنجی میکرد....))
    بهم گفت اومده ولی اگه تو بگی همین الان باهاش خدافظی میکنم ، گفتم من اینو ازت نمیخوام میدونم خودت دختری هستی که فکر همه جاش رو میتونی بکنی در نهایت خودت بهتره تصمیم بگیریو اینا گفت ولی اون خواسته من ازت جدا بشم ولی من اینکارو نمیکنم ، اون باهاش تو نت بودم فقط (پسره یه شرکت داره تو دبی ، میگه مدرکو پولم داره ولی میگه هنوز خودشو بهم تو رابطه حقیقی اثبات نکرده ولی تو کردی میخوام به اونم یه فرصت بدم چون با اون 2 سال بودم اگه با تو یک سال بودم ، میخوام به هر دوتون فرصت بدم چون به غیر از اینم کاری نمیتونم بکنم) یه بار هم که خوب درکش نکردم گفت من نمی خوام بچه هام کمو کاستی داشته باشن تو فعلا اینو نمیتونی ولی از جهتی تو رو از لحاظ معنوی قبول دارم و اینکه اون هنوز فقط حرف زده باید بیاد خودشو ثابت کنه ، میگه مرداد قراره بیاد ایران خواسگاریمو اینا و خودشو ثابت کنه) نمیدونم دوستان
    ازش نخواستم جدا شه چون فردا نمیخواستم سرکوفتم بشه تو زندگیمون که فلانی اومد نذاشتی هر چند مطمئنم این دختر هیچوقت چنین حرفی بهم نمیزنه ولی تو دلشم نمیخواستم اینو بگه.
    میگه انتخابهای من محدوده ، من دخترم ، دوست دارم بچه هام بهترین تربیتو داشته باشنو تو نازو نعمت بزرگ شن ، پس بهم فرصت بده تا ببینم چی میکنم ، هر چند من هم اینارو برآورده میکنم ولی فعلا نه!
    نمیدونم خودتون بگید من چه کار کنم؟
    دیروز گفتم بشین فکر کن یه 24 ساعت نظر قطعیتو بگو ، گفت میخوام تا آخر تابستون با هم نباشیم ولی منتظرت میمونمو بهت ایمان دارم که بر میگیردی با دست پر!
    اگه کسی همینارو میگفت بهم میگفتم دختره داره خرت میکنه! ولی این جریان اینطور نیست ، من رو دوست داره ولی اون طرف برای یه زندگی عقلانی فکر میکنم براش مناسب تر باشه من یکم شاید دست نیفتانی ترم براش! نمیدونم اینارو شما باید بگید بهم چون خودم واقعا هنگ کردم! این چن روز حتی اشتهامم کور شده هیچی نتونستم بخورم ، سر درد شدید و....
    نمیدونم چی بگم ، اون حرفو که زد گفتم پس من نمیتونمو بهت قول نمیدم که برگردم تو منو با سعی و الاشهام میخواستی که اثبات کنم ولی خودت رو برام با موندگاریت و حداقل اینکه تا آخر تابستون فقط فضای خصوصیمون برای خودمون بود خودت رو برام اثبات میکردی ، پس بهتره که برای همیشه قط کنیم...
    نمیدونم دیشب این حرفو زدمو با کلی ناراحتی از هم جدا شدیم ولی باز نتونستم ، برگشتم کلیم خوشحال شدو آروم میگه من فقط میخوام به هر دوتون فرصت بدم من به خاطر خودت گفتم نباشیم این مدتو چون رابطه من با اون عاطفی نیست ولی با تو هستو باعث میشه فردا اگر همو نخواستیم ضربه بزرگتری بخوریم، خب راست هم میگه از جهتی...
    نمیدونم فعلا که برگشتمو قرار شده خودمو تا آخحر تابستون اثبات کنم ، این خیلی محتاطه تو تصمیمش بایدم باشه ولی یه جورایی به نظرم داره افراط میکنه من ازش میخواتم براش اونقدر مهم باشم که این چند ماهو واسه من واسته ، بهم دلداری بده این مدت تا بتونم این فشارو تحمل کنم براش ولی.... نمیدونم بهم بگید بمونم یا کات کنم ، یه کوچولو دل چرکین شدم برای اینکارش ولی میدونم بهترین میشه تو زندگی آینده برام واینکه سختیم ازدواجو شیرین تر میکنه شاید ، نمیدونم دارم احساس میکنم فقط از من داره خواسته میشه فقط در ازای کسی که نقطه قوتش تفاهمه تو بیشتر مسائل حتی تو مسائل جنسیمون!میدونید سربازی اونم تو فضایی که یه تلفنم نداره! فشار ازدواج ، کار ، مدرک بالاتر و جدیدا هم یه مقایسه!! (من کاردانیم اون هم ، ولی ازم لیسانس بالاتر خواسته) نمیدونم دوستان خواهش خواهش راهنماییم کنید ، بدونید که اون دختر و حرفو راهنمایی شما ها خیلی برام با ارزشه که الان یه ساعت مونده به رفتنم انقدر نوشتم تایپیدم با این سر دردم...
    من دو سه هفته دیگه میام امیدوارم تاپیک صفه چندمش باشه وقتی میام ، دوستون دارم
    باز هم ممنون که وقت میگذارید

    سپاس
    90.1.6

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آبان 90 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,273
    سطح
    28
    Points: 2,273, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    110

    تشکرشده 110 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    سلام ، من تا نیمه خوندم فقط می دونم که بدجوری عاشق شدی و توی این حالت همه چیز معشوق برات قشنگه ، حتی اگه زشتی داشته باشه که همه بگند بده شما میگی خوبه ، ویک دلیلی براش میاری . خوب شماهم میخواهی باهاش ازدواج کنی امااگه عاقلانه فکر کنی مگه می شه ، با یک دختر که دوست پسرداشته ، هنوزم دوستش داره که می خواد بهش یک فرصت بده فکر ازدواج می کنی ؟ می گم ازکجا می دونی صداقت داره آنقدر می گی صداقت ؟
    از کجا معلوم که با قبلی بیشتر ازشما نبوده ؟؟ ببین من خودم یک دخترم و خوب می دونم بعضی وقتها چه جوری قیافه حق به جانب دربیارم و ظاهرا صداقت داشته باشم . پس زیاد مطمئن نباش .
    نمی خوام ناراحتت کنم اما دوست دارم صادقانه بهت بگم عجله نکن ، می تونم بگم شاید اون را بیشتر از شما دوست داره که هنوز بهش فرصت میده مگه میشه یک دختر دونفر را دوست داشته باشه ؟؟! غیرممکنه ، حتی توی دین هم این مشخصه ! مردها شاید بتونند عشقشون را بین دونفر تقسیم کنند و دوزن داشته باشند اما مطمئن باش زنها نمی تونند پس عجله نکن ، و یکمی بیشتر فکر کن و به مشاور مراجعه کن .
    موفق باشی و خوشبخت بشی!

  3. 4 کاربر از پست مفید asaman تشکرکرده اند .

    asaman (یکشنبه 28 فروردین 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آبان 90 [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1389-10-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    1,795
    سطح
    24
    Points: 1,795, Level: 24
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    242

    تشکرشده 235 در 97 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    امیدوارم کارشناسان محترم بیان و راهنمایی کنن ، اما من نظرم ( فقط نظرشخصیمه) اینه که ایشون شما رو دارن تو آب نمک می خوابونن که اگه مرداد ماه با طرف به توافق نرسید ، شما رو داشته باشه. به هر حال دوستان وارد تر و با تجربه تر هستن و راهنمایی بهتری می کنن.

  5. کاربر روبرو از پست مفید montana تشکرکرده است .

    montana (یکشنبه 07 فروردین 90)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    خلاصه دو پست بالا.طرف سرکارت گذاشته.

    نظر خودم.وقتی بهت اگر تو بگی ولش می کنم داشته امتحانت می کرده چقدر قاطع هستی وقتی نگفتی دودل شده

    ولی نفر دوم یا بهتر بگم نفر اول بهش گفت ولش کن این قاطعیتو در اون دیده.

    قضیه بکارتشم فکر نمی کنم خودارضایی بوده باشه.با نفر اول م تقریبن مطمعنم مجازی نبوده.رابطه مجازی با واقعی

    قابل قیاس نیست که می گه دوسال با اون بودم باید بهش فرصت بدم.

    این دختر بازیگر ماهریه که تونسته تو رو محو خودش کنه.

  7. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 28 فروردین 90)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 فروردین 90 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1386-11-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,725
    سطح
    38
    Points: 3,725, Level: 38
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!


    سلام دوستان خوبم

    واقعا ممنونم از تک تک راهنمایی هاتون.
    خب این سه هفته برام فرصتی ایجاد شد که بیشتر به همه چیز فکر کنم ، این خلاء واقعا برام مفید بود و الان باعث میشه که مهر تایید به حرفهای شما عزیزان بزنم!
    من فقط عاشق شده بودم!
    دوست دارم صادقانه بهت بگم عجله نکن ، می تونم بگم شاید اون را بیشتر از شما دوست داره که هنوز بهش فرصت میده مگه میشه یک دختر دونفر را دوست داشته باشه ؟؟! غیرممکنه ، حتی توی دین هم این مشخصه ! مردها شاید بتونند عشقشون را بین دونفر تقسیم کنند و دوزن داشته باشند اما مطمئن باش زنها نمی تونند پس عجله نکن
    این دختر بازیگر ماهریه که تونسته تو رو محو خودش کنه.
    ایشون شما رو دارن تو آب نمک می خوابونن که اگه مرداد ماه با طرف به توافق نرسید ، شما رو داشته باشه
    خب، همش همینا بود! بازم ممنون.

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 تیر 93 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    453
    امتیاز
    4,461
    سطح
    42
    Points: 4,461, Level: 42
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,177

    تشکرشده 2,204 در 465 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    سلام دوست خوبم. پيشنهاد ميكنم مهلتي رو كه ازتون خواستن، ازشون دريغ نكنيد و اين فرصت رو بهشون بدين كه خوب فكر كنند. صبور باشيد. ازدواج فقط بر مبناي علاقه نيست. ازدواج بايد عاقلانه و با در نظر گرفتن همه جوانب پيش بره تا به موفقيت ختم شه. همچنين بهتره براي تصميمشون احترام قائل باشين و اجازه بدين موقعيت هاي خودشونو بررسي كنند. در غير اين صورت ممكنه بعد از ازدواج با شما از اين كه ديگر موقعيت ها رو بررسي نكردند پشيمون بشن!!! بهتره اگر قراره شما رو انتخاب كنند، با اطمينان انتخاب كنند.

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: ورود خواستگار جدید و مقایسه شدن من!

    میشه بپرسم چطوری به این سرعت نظرت عوض شد؟؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (دوشنبه 09 خرداد 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از مقایسه های مادرشوهرم خسته شدم
    توسط حیاط خلوت در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 95, 07:50
  2. چگونه خاستگارهایم را مقایسه نکنم؟
    توسط Mahtab.khanoom در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 فروردین 93, 13:16
  3. وای خسته شدم از بس شوهرمو با مردای دیگه مقایسه کردم کمکم کنید
    توسط قلب در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 25 آبان 92, 09:52
  4. مقایسه همه خاستگاران با یک عشق خیالی!
    توسط elahe.a در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 14:39
  5. مقایسه کردن ممنوع!( یا چطور بیاموزیم خود را با دیگران مقایسه نکنیم!)
    توسط آویژه در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 آذر 90, 22:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.