سلام دوستان
شاید خیلی هاتون منو بشناسید شاید هم نه
اما دوستانی که میشناسند میدونن که من یه کششی نسبت به دوست برادرم داشتم
میگم داشتم چون در برهه ای از زمان نسبت بهش خیلی هم حساس شده بودم و می خواستم از طریقی راه شناختش رو برای خودم باز کنم اما با کمک دوستان خوبم فرشته مهربونم و سارا بانو و بالهی صداقت عزیز و نازنین و دوستان همراه دیگه منصرف شدم و فهمیدم که اشتباه فکر میکنم
اما حالا :
من هنوز هم اگر اون شخص بیاد سراغم می پذیرم تا با وارد مراحل شناخت بشیم (چون فقط در حد یه دوست میشناسشون دوست برادرم و خانوادمون)
اون هم به این دلیل که با توجه به شناخت نسبی که از شخصیت اجتماعیشون دارم به اونچه که من مدنظرم بوده نزدیکه و بخشی از معیارهامو داره
یه توضیحی هم بدم که خونواده من هم با ایشون کاملا موافقن (البته اگر ایشون اقدام کنه و اگر واقعا اونی باشه که انتظارش می ره و این نظر نسبیه و نتیجه همون شناخت نسبی خونواده از ایشونه)
حالا تو این شرایط من یه خواستگار دارم که توضیحات زیر قضیه رو براتون شفاف تر میکنه
ایشون از همکاران خواهرم در بانک هستن که تازه به این شعبه ای که خواهرم در اون هستن منتقل شدن
خیلی از همکاراشون تا حالا که 31 سالشون هست خواستن براشون زن بگیرن اما فرد موردنظرشون رو پیدا نکردن (اقدام خونوادشون برای ازدواج ایشون رو من اطلاع ندارم)
قد ایشون کوتاهه و پسر ریزاندامی هستن (دقیقا به سانت نمیدونم چقدره شاید 165 ، شاید)
خونه و ماشین دارن سابقه 10 ساله بانکی دارن
خونواده خوب و تحصیل کرده ای دارن
خودشون هم شخص آروم و خوبی هستن و اهل هیچ برنامه ای نیستن
حالا رئیس شعبه خواهرم که منو هم خیلی دیده و با هم ارتباط خوبی داریم و روی این آقا شناخت نسبتا خوبی دارن و تمام مواردی که در بالا گفتم رو ایشون گفتن و کاملا تاییدشون میکنن من رو برای این شخص مورد خوبی دونستن و به خواهرم گفتن که من رو به این آقا معرفی کنن اون هم در شرایطی که که اگر من ایشون رو از لحاظ ظاهری بپسندم و با همین چیزایی که ازشون گفتن حاضر باشم ایشون اقدام کنن
خواهرم اوایل موضوع رو به من نگفت چون خودش هم زیاد راضی نبود وموضوع رو جدی نگرفته بود (شاید به خاطر ریز نقش بودنشون)
من قبلا ایشون رو ندیده بودم دیروز رفتم بانکشون برای یه کاری ایشون هم بودن اما نتونستم نگاهشون کنم فقط زمانی که از پله ها پایین می اومدن و من پشت به پله ها نشسته بودم از شیشه ای که جلوی من بود و تا حدی پله ها رو نشون میداد فقط دیدم که شخصی ریز نقش از پله ها پایین میان اما تا زمانی که در بانک بودم دیگه به ایشون نگاه نکردم نمیتونستم خودم رو راضی کنم که نگاشون کنم از طرفی هم همه همکاران بانک چشمشون به نگاه من بود
چون من درست ایشون رو ندیدم نتونستم هیچ نظری راجع بهشون بدم و تصمیم بر این بود که اگر دوباره ایشون رو ببینم میتونم بگم که آیا حاضرم مراحل آشنایی صورت بگیره یا نه
این آقا از ماجرا خبر نداشت تا اینکه امروز یکی از همکارانون سربسته بهشون گفتن که یکی از آشنایان خانم ... که گاهی بانک میان گزینه خوبیه و گفتن که دیروز هم اینجا بودن این آقا هم در جواب گفتن یادشونه که دیدن یه خانمی با خانم ... صحبت میکرده و دیدنشون اما دقت و توجه نداشتن و قرار بر این شده که اگر من دوباره بانک رفتم همکارشون که موضوع رو بهشون گفتن منو به ایشون نشون بدن
من وتی شنیدم که اون آقا رو در جریان گذاشتن خیلی ناراحت شدم چون نمیخواستم ایشون بدونن تا من از خودم مطمئن شم
من خودم قدر بلندی ندارم و شاید به این آقا بخورم اما خودم من همیشه حرفم این بوده که همسر آیندم نباید ریز باشه و یه هیکل مردونه تر می خواستم (البته قصد توهین به آقایون کوتاه قد رو ندارم )
و مورد بعدی سن ایشون هست
من خودم 25 سالمه و دلم میخواد خواستگارم سن کمتر از 30 داشته باشه نهایتا 28 -29
و میگم اگر من سنم 22-23 بود اختلاف سن 4-5 سال برام قابل قبوله اما تو این سنم نمی پذیرم.
من شخص کمالگرایی هستم که البته باید بگم درصد زیادی از این خصیصم رو بهبود بخشیدم به همراهی فرشته مهربونم ، شیدا حاتمی نازنینم و دوستان گل دیگه
شاید به همین دلیل انتظارات و توقعاتم بالاست
و از طرفی شخصیتی چون شخصیت دوست برادرم تو ذهنم بوده هم از لحاظ ظاهری هم از لحاظ شخصیتی (تا حدی که میشناسمشون) و ...
من همیشه شخصیتی چون شخصیت برادرم که خیلی با هم دوستیم رو به عنوان همسر آیندم دوست داشتم
تاپیک های تالار با موضوع اختلاف قد رو هم خوندم
شاید من حساسیتم به کوتاهی قد یه مرد بخشیش هم برگرده به نگاه دیگران و پیش خودم بگم که آیا خوشحالم که این آقا رو به عنوان همسر به دوستان و آشنایان معرفی میکنم ؟ ! آیا با افتخار معرفی میکنم یا اینکه با سرخوردگیه
آیا از در کنار ایشون بودن رضایت خاطر خواهم داشت یا خیر
امروز با خدا درد و دل میکردم و میگفتم خدایا تو که میدونی من چه طور شخصیتی رو می پسندم تو که از ماجرای آقای ... (دوست برادرم ) خبر داری
آیا این آقای ... (همکار بانک خواهرم) همون قسمتمه که برام در نظر گرفتی ؟
حالا با وجود تردیدی که دارم اگر اجازه آشنایی رو به این آقا دادم و این شخص از همه لحاظ اُکی بود آیا با رضایت خاطر همراهش خواهم شد؟
پس اون آقای .. (دوست برادرم) که منتظرش بودم چی ؟
میدونم بی دلیل این آقا رو جلوی راهم قرار ندادی اما نگرانم
خدایا با خودم نمی تونم کنار بیام
خدایا مقایسشون نمیکنم خودت که می دونی!
اگر قضیه با این آقا ادامه پیدا کرد و اونوقت اون آقا تازه خواست اقدام کنه چی !؟! پشیمون نمیشم؟ نگرانم خدا جونم
می دونم گرانیم بی مورده
می دونم که شاید اون آقا اصلا اونی نباشه که فکر میکنم شایدم هیچ وقت اقدام نکنه شاید هم اگر میخواست اقدام کنه تا حالا اقدام کرده بود با این وجود نمی دونم چیکار کنم؟!!
میدونم که اگر پسری دختری رو بخواد در هر شرایطی که باشه پا پیش میزاره تا از دستش نده و اینکه به خودم امیدواری می دادم که شاید اون آقا می خواد از همه جهت آماده باشه بعد اقدام کنه امید بی خودی باشه (اخه از لحاظ کاری خیلی سرش شلوغه و از طرفی هم ارشد میخونه که دیگه آخراشه)
لطفا راهنماییم کنید که چکار میتوونم بکنم؟!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)