سلام خسته نباشید2 روزه دارم میمیرم خسته شدم با خواهر شوهرم دعوام شده
1ماه به عروسیم مونده ولی هنوز اطمینان ندارم انتخابم درست بوده دیروز خواهر شوهرم جاریم و پدر شوهرم رفته بودیم واسه خرید داداشم زنگ زد گفت منم میام گفتم بیا که بعدا حرف توش نباشه نگن واست خریدن یا نه.خلاصه خریدم ولی اصلا دوست نداشتم بالاجبار با کلی دعوا که از قبل کرده بودیم و من سعی کرده بودم راضیشون کنم که از سرویس چوب فقط بوفه وسرویس خواب(که البته ارزونترین نوعش بود)رو برداشتم داداشم شاکی شد که چرا کوتاه اومدی وظیفشونه ولی به روشون نیاورد عصر یه سرویس خواب بهتر دیدم با همون قیمت زنگ زدم به خواهرش گفتم اینجوری.نگو اونام شاکی چرا صبح داداشت اومده مگه ما سرت کلاه میذاریم.گفت من دلم واست سوخته گفتم بابات جهاز چشم گیر بهت نمیده بابام رو راضی کردم برات خواب بخره هر چند که تو وسایل من سرویس چوب بوده ولی اونا زیر بار نمیرفتن که همه رو بخره.شوهرم نمیدونست امروز زنگ زد منم که کلی ناراحت بودم بهش گفتم چی شده اول هیچی نگفت زنگ زد خونه قشنگ پر شد بعد زنگ زد به من دیگه هم به حرفای من گوش ندادقطع کرد گفت ابجیم گفته من به خاطذ تو با بابام درگیر شدم چرا قشون کشی کردن بابام ناراحت شده شما راهنماییم کنید گفته بود من اون حرف رو نزدم زنت به من توهین کرده
نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه
خانواده شوهرم بد نیستن ولی با خونواده من مشکل دارن
نمیتونم از حرفشون بگذرم
شوهرم هم میبینه من زود کوتاه میام پاپی نمیشه برای هیچ کاری خودش نمیاد میگه همینی که هست میخوای بخواه نمیخوای نخواه
گفتم کارت تموم شد زنگ بزن گفت وقت نمیکنم
چیکار کنم
حق با هر دو طرف هست هم خانوادم که میگن تو چرا تنها میری هم اینکه اونا
واقعا نمیدونم به کی حق بدم اما از شوهرم ناراضیم که نمیتونه
عرضه نداره نیاز های منو رفع کنه پدرش حق داره دست و بالش خالیه
ولی شوهرم تا حالا چند بار صحبت کردم میگه پول ندارم منم صحبت کردم گفتم جور کن کار که نشد نداره حتی به دست 2 هم راضی شدم که این حرفا رو نشنوم ولی باز هم شنیدم
مقصر خودم هستم واقعا نمیدونم چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)