به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام خسته نباشید2 روزه دارم میمیرم خسته شدم با خواهر شوهرم دعوام شده
    1ماه به عروسیم مونده ولی هنوز اطمینان ندارم انتخابم درست بوده دیروز خواهر شوهرم جاریم و پدر شوهرم رفته بودیم واسه خرید داداشم زنگ زد گفت منم میام گفتم بیا که بعدا حرف توش نباشه نگن واست خریدن یا نه.خلاصه خریدم ولی اصلا دوست نداشتم بالاجبار با کلی دعوا که از قبل کرده بودیم و من سعی کرده بودم راضیشون کنم که از سرویس چوب فقط بوفه وسرویس خواب(که البته ارزونترین نوعش بود)رو برداشتم داداشم شاکی شد که چرا کوتاه اومدی وظیفشونه ولی به روشون نیاورد عصر یه سرویس خواب بهتر دیدم با همون قیمت زنگ زدم به خواهرش گفتم اینجوری.نگو اونام شاکی چرا صبح داداشت اومده مگه ما سرت کلاه میذاریم.گفت من دلم واست سوخته گفتم بابات جهاز چشم گیر بهت نمیده بابام رو راضی کردم برات خواب بخره هر چند که تو وسایل من سرویس چوب بوده ولی اونا زیر بار نمیرفتن که همه رو بخره.شوهرم نمیدونست امروز زنگ زد منم که کلی ناراحت بودم بهش گفتم چی شده اول هیچی نگفت زنگ زد خونه قشنگ پر شد بعد زنگ زد به من دیگه هم به حرفای من گوش ندادقطع کرد گفت ابجیم گفته من به خاطذ تو با بابام درگیر شدم چرا قشون کشی کردن بابام ناراحت شده شما راهنماییم کنید گفته بود من اون حرف رو نزدم زنت به من توهین کرده
    نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه
    خانواده شوهرم بد نیستن ولی با خونواده من مشکل دارن
    نمیتونم از حرفشون بگذرم
    شوهرم هم میبینه من زود کوتاه میام پاپی نمیشه برای هیچ کاری خودش نمیاد میگه همینی که هست میخوای بخواه نمیخوای نخواه
    گفتم کارت تموم شد زنگ بزن گفت وقت نمیکنم
    چیکار کنم

    حق با هر دو طرف هست هم خانوادم که میگن تو چرا تنها میری هم اینکه اونا
    واقعا نمیدونم به کی حق بدم اما از شوهرم ناراضیم که نمیتونه
    عرضه نداره نیاز های منو رفع کنه پدرش حق داره دست و بالش خالیه
    ولی شوهرم تا حالا چند بار صحبت کردم میگه پول ندارم منم صحبت کردم گفتم جور کن کار که نشد نداره حتی به دست 2 هم راضی شدم که این حرفا رو نشنوم ولی باز هم شنیدم
    مقصر خودم هستم واقعا نمیدونم چه کار کنم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    چرا کسی اهمیت نمیده
    خواهش میکنم من خیلی ناراحتم طفا هر چند کوتاه ولی راهنمایی کنید خواهش میکنم دارم از حرفش میسوزم جایرم دعوتمون کرده ب ظاهر چیزی نمیدونه میخوام با پدرم صحبت کنم نرم از همسرم و خواهرش ناراحتتم
    کمممممممممممممممممممممممم مممممممممممممممممممک

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام دوست عزیز
    به تالار همدردی خوش اومدی
    من الان دقیقا نمی دونم سوال شما چیه؟

    شما یک مورد خاص را نوشتید و می پرسید باید چیکار کرد. این مورد در شرایط مختلف برخوردهای مختلفی را می طلبه. اینکه مثلا شما و همسرتون چند سالتونه؟ میزان وابستگیتون به خانواده ها چقد هست؟ شرایط عقد و ازدواج شما به چه شکلی هست و ...
    به همین دلیل ممکنه جوابی که من می دم با شرایط شما جور نباشه.

    در این مورد خاص سوال من این است که چرا همسرتون همراه شما نبودند؟ شما برای خرید لوازم زندگی مشترکتون رفتید و قراره که حداقل دو سه سالی این لوازم را داشته باشید، پس بهتر بود خود ایشون همراه شما باشند به جای خواهرشوهر و پدر شوهر و برادر شما و ...

    شما باید یاد بگیرید که دیگران را کمتر در زندگیتون دخالت بدید. چه برادر خودتون و چه برادر ایشون.
    خب پس قدم اول به نظر من اشتباه بود که این همه آدم رفتید خرید برای کسی که خودش حضور نداره!
    سرویس بهتر دیدی، چرا دوباره به خواهر شوهرت زنگ زدی؟ چرا به همسرت زنگ نزدی؟
    چرا دو روز قبل با مادر یا برادر خودت نرفتی سرویس های مختلف را ببینی، امروز که روز خرید بود با آگاهی بیشتر خرید کنی؟ و خیلی چراهای دیگه که بستگی به شرایط شما داره.

    اما الان به نظرم بهتره به جای اینکه قضیه را پیچیده تر کنی، یه کم آروم باشی و بعد از اینکه فکر کردی و صحبتهای منطقیت را آماده کردی با همسرت در این مورد صحبت کن.
    ضمن اینکه معمولا روزهای نزدیک به عروسی به خاطر فشار کارها و عجله و خرید و هماهنگی و ... معمولا این دلخوریها پیش می آد. سعی کن از کنار بعضیهاش ندیده رد بشی تا خودت هم کمتر اذیت بشی.

  4. 3 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (پنجشنبه 19 اسفند 89)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    ممنون از اینکه به فکرم بودی من واقعا بی تجربه هستم بابت همینه
    شوهرم به خاطر کارش نمیتونه بیاد ولی در کل همه چی رو به خونوادش واگذار کرده اون ها با رها به من گفتن مشکل مالی داریم و دست و بالمون خالیه من هم فشار نیاوردم جایگزین کردم چون احساس کردم بیشتر به چشم میاد و از طرف خانواده خودم به مشکل نمیخورم با صحبت سعی کردم اونا رو راضی کنم چون پدر شوهرم خرج میکنه نمی تونم فشار بیارم از طرفی خانواده ام به من میگن بیش از حد کوتاه میای بعد ها سوار سرت میشن
    قول 100 درصد هم به من ندادن که میخرن یا نه یه روز قبل گفتن فقط هم از اون مغازه چون اشناست.من خواستم با مدارا هر در طرف رو راضی نگه دارم اما با توهین خواهر شوهرم که دختر عمه ام هست رو برو شدم که میگه چه لزومی داشت اون بیاد در صورتی که اون جاریم و پدرش هم بودن اصلا مهم نیست خریدن یا نه.از این ناراحتم که اونا میخوان من تنها برم و حرفی نزنم.من قرار شده به جای جالباسی تخت بردارم نه همراه با اونا که منتی به سرم باشهکه بگه من با بابام به خاطر تو درگیر شدم
    شوهرم میگه چه نیازیه نباشه اصلا من بابت همین موضوع با خواهرش که راحت تر بودم صحبت میکردم چون احساس کردم میفهمه اما با حرف دیروزش که گفت دلم وخته واست اتیش گرفتم
    من خواستم باشه که این حرف ها نباشه نه اینکه به خاطر تلاش برای داشتن دوباره همون حرف رو بشنوم
    مساله دیگه اینکه شوخرم هیچ حرفی نزد اما وقتی با خواهرش صحبت کرد کلا نظرش عوض شد احساس میکنم من از اول شل گرفتم و باعث شدم اونا به من توهین کنن
    الان مشکل من شوهرم هم هست که اصلا به من حق ندادحرفم اینه من چه جوری برخورد کنم جاریم زنگ زد با خانواده دعوتمون کرد و اصلا به روی خودشون هم نیاوردن که همچین حرفی زدن نمیدونم قبول کنم دعوتشون رو یا سخت بگیرم تا بابت حرفشون عذر خواهی کنن
    همسرم شدیدا به خانوادش وابسته اس
    من متولد 68 هستم و اون 63
    من سر همه چی دارم کوتاه میام مطمئنم اگه داشتن خرج میکردن ولی درست نبود ب من اون طور صحبت کنن یا منتی داشته باشن شوهرم میگه اینا همه وظیفه منه ولی بابام میده پس لطف میکنه همیشه تشکر کن و کم توقع کن

  6. کاربر روبرو از پست مفید orkide68 تشکرکرده است .

    orkide68 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1389-9-14
    نوشته ها
    429
    امتیاز
    9,392
    سطح
    65
    Points: 9,392, Level: 65
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 258
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,069

    تشکرشده 2,080 در 437 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام دوست عزيزم
    همونطور كه بهشت جان گفتند سؤال شما مبهمه.
    آيا فقط به خاطر همين يه مساله در مدت يك ماه مونده به عروسي به شك افتاديد كه آيا انتخابتون درست بوده يا نه؟ اگر مسائل ديگري هم هست بگين شايد كمك كنه.
    در ضمن من نمي دونم شما جزء كدوم استان و فرهنگ و ... هستين چون فرهنگ خريد جهيزيه و ... شهر به شهر متفاوته اما در فاميل ما رسم بر اين هست كه خريد تمام وسايل جهيزيه و حتي وسايل چوب (بوفه و تخت و ... به جز ميز تلويزيون و تلويزيون) به عهده ي دخترخانمه اگر همسرتون واقعا از جهت مالي شرايط خوبي نداره به نظرم ميتونيد شما (خانوادتون) اونا رو تهيه كنه.
    راستي من پست آخر شما رو نديدم!

  8. 3 کاربر از پست مفید yasa تشکرکرده اند .

    yasa (پنجشنبه 19 اسفند 89)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 دی 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1389-6-16
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    2,381
    سطح
    29
    Points: 2,381, Level: 29
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    133

    تشکرشده 133 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    ارکیده خانوم اولا ورود شما رو به تالار همدردی خوش آمد میگم.بهتون این نوید رو میدم که اینجا افرادی دلسوز هست که میتونن بهتون کمک کنن.من خودم تخصصی ندارم ولی ازینجور دعواها همیشه هست. یکم صبور باشید حل میشه.فقط آروم باشید.

  10. 2 کاربر از پست مفید sina7119 تشکرکرده اند .

    sina7119 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    ممنون عزیزم ما طبق توافقی که کردیم شیربها سرویس چوب به عهده ی داماد گذاشته شده
    من داشتن این چیز ها برام مهم نیست نمیخوام بابت این چیز ها حرف بشنوم
    که متاسفانه داره بر عکس میشه

    ممنون از همتون واقعا به یه دلسوز واقع بین احتیاج دارم نمیدونم کی واقعا دلش واسه خودم میسوزه نمیخوام بعد ها از این رفتارم پشیمون بشمنه میتونم زندگیم رو به خاطر این چیز ها ز هم بپاشونم نه این که بایستم وتحقیر بشم
    یک دنیا ممنون که اهمیت دادین

  12. کاربر روبرو از پست مفید orkide68 تشکرکرده است .

    orkide68 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    شما نیاز به دلسوزی ندارید. محکم و قوی باش. قراره مدیر یک خانواده بشی. دلسوزی یعنی چی؟ خودت باید به خودت کمک کنی. باید یاد بگیری که از این به بعد چطور با همسرت و خانواده اش ارتباط برقرار کنی. چطور روابط خانواده ی خودت و همسرت را خوب و دوستانه کنی. باید مدیریت زندگیت را و خانواده ی جدیدت را به بهترین شکل ممکن انجام بدی.

    گفتی که با خواهر شوهرت صحبت کردی و چند روز بعد حرفی را به شما زدند که به شما برخورده.

    این را همیشه یادت باشه که هیچوقت مشکلات خودت را با پدر و مادرت یا سایر اعضای خانواده ات حتی به همسرت هم نگی. اینکه شما قبلا با هم چه مشکلاتی داشتید یا اگر مثلا بحثی بینتون می شه و ... اصلا از خانواده ی خودت پیششون گله نکن. از اینکه مثلا پول نبوده فلان چیز را بخرید و ... همیشه احترام و آبروی خانواده ات را حتی پیش همسرت داشته باش. نباید با خواهر شوهرت درددل این چنینی می کردی.

    اینکه میگین همسرتون به خاطر کارش نیومده به نظرم خیلی قابل قبول نیست. یعنی ایشون همه ی روزهای هفته از صبح تا آخرشب سرکار هستند؟ به هر حال باید مسئولیت کارهای مربوط به زندگی خودتون را به عهده بگیرند یا نه؟ شما باید از ایشون می خواستید که هر روزی که وقت دارند با خودشون برید خرید. سعی کنید ایشون را درگیر زندگیتون کنید. البته نه با داد و بیداد و بحث و دعوا. با آرامش و سیاست.

    می دونم که هماهنگ کردن این موارد سخت هست ولی کاش مثلا به همسرتون می گفتید پدرشون مبلغ کمکشون را مشخص میکردند و پول را می دادند به شما و همسرتون با هم برید خرید.

    به هر حال همه ی اینها مربوط به گذشته است. از این به بعد سعی کنید که با درایت بیشتری عمل کنید.
    مهمانی را هم بروید. گله و گله بازی را هم بگذارید کنار. من گفتم و شما گفتید و ... مشکلی را حل نمی کند و فقط برای عروسی اعصابتان را خورد می کند.

  14. 3 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (پنجشنبه 19 اسفند 89)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    ممونم بهشت عزیز من خودم هم اهل بچه بازی نیستم ومیدونم اشتباه کردم اما نمیخوام دوباره تکرار بشه و یه نفر با نهایت پر رویی به خانواده ام که خانواده داییش هم میشه بی احترامی کنه و بعد به روی خودش هم نیاره.به نظر شما درست هیچی نگم؟!؟خودم هم میدونم اگه ادامه بدم اوضاع بدتر میشه.اما از طرفی هم نمیخوام فکر کنند حرفی که زدند درست بوده.از شوهرم واقعا گله مند هستم بچه است میگم مشکلی نیست از این به بعد با هم میریم مثل بچه ها گفت من نمیام.تو زن زندگی نیستی و قطع کرد.نمیخوام برادرم بفهمه چون میدونم بدتر میشه اما میخوام پشیمونشون کنموم.میخوام همسرم یاد بگیره در قبال من مسولیت داره من خیلی سعی میکنم با صحبت حلش کنم ولی احساس میکنم دارن سو استفاده می کنندبهشت عزیز برای خودم واقعا تلخه.نخواستم با شوهرم جنگ کنم خواستم باهاش صحبت کنم اما قبول نکرد تا حالا خیلی مسائل بوده و من سعی کردم بگذرم اما این مساله توهین به خانواده ام هست.مطمئن هستم که اوضاع خراب تر میشه اما نمیدونم چطور این جریان پیش اومده رو مدیریت کنم.شوهرم هیچ حمایتی از من نمیکنه میتونست بگه اون گفته نگفتم ولی به هر حال من از تو و خانودت معذرت میخوام اما دقیقا حرفهای خواهرش رو تکرار کرد بارها پیش اومده و اون بی تفاوت رد شد.من از این وضع ناراضیم.اگه گفتم مطمئن نیستم هنوز به خاطر همین رفتار هاش هست که بارها تکرار شده.نرفتن به مهمونی بی احترامی به کس دیگست اما رفتن هم یعنی بی تفاوت بودن به رفتار اونها یعنی من اونها رو بخشیدم که واقعا تبدیل به کینه شده احساس تنفر میکنم.نمیخوام بقیه رو درگیر کنم اما خودم هم نمیخوام پیش قدم بشم که زنک بزنم چون مطمئنم طور دیگه برداشت میکنن.خواهش میکنم کمکم کنید واقعا هنگ هنگ هستم.

  16. کاربر روبرو از پست مفید orkide68 تشکرکرده است .

    orkide68 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1389-8-30
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,083
    سطح
    27
    Points: 2,083, Level: 27
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 90 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    به نظر من با توجه به اينكه خواهر شوهرتون باعث ايجاداين مشكل شده بهتره ازطريق ايشون مشكلتون رو حل كنين .بهتره باهاش تماس بگيريد وبهش بگيد كه نمي دونستيد اون پدرشوهرتون رو مجبور كرده تا اين وسايل رو خريداري كنيد وگرنه شما حاضر نميشديد اونها رو به مشكل بندازيد.ازش تشكر كنيد وبگيد با توجه به اينكه اون سرويس خواب به دلتون نيست پس ترجيح ميدين كه اصلا اون رو نخريد بهش بگيد با توجه به اينكه پدرش داره با سختي اين پول رو جور ميكنه خريدن چيزي كه به دلم نيست اشتباهه.بهش بگيدكه شخصيتتون بالاتر ازاين حرفهاست كه به خاطر بدست آوردن يه چيز مادي زيرسوال بره.

    ميدونم كه شايد دلتون بخواد سرويس خواب داشته باشيد.اما چيزي كه با دلخوري وتحقير آدم بدست بياد ارزشي نداره.شخصيت آدم بالا تراز اين حرفهاست.
    سعي كنين اين روزها هم تنشي با شوهرتون ايجاد نكنين.خودمن سريك سري ازمسايل روزهاي قبل از عروسيم برام جهنمي شدن.خيلي ها توي اين دوران سعي ميكنن از آب گل آلود ماهي بگيرن.مطمين باشين اگه سياست داشته باشين بعد از عروسي ميتونين خيلي رو شوهرتون تاثير بگذارين

  18. کاربر روبرو از پست مفید sima3030 تشکرکرده است .

    sima3030 (دوشنبه 16 اسفند 89)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.