کمک فوری : ازدواج من یا خواهرم

[setaree11]

سلام دوستان من خیلی به این سایت سر میزنم تا از تجربیات و صحبت های دیگران در زندگی ام استفاده کنم .و از مدیر تالار همدردی و تمامی دوستانی که برای رفع مشکل دیگران کمک میکنند ممنونم.
من دختری 20ساله و دانشجو هستم و خواهری دارم 27 ساله و دانشجو که تا به الان ازدواج نکرده (البته خواستگار زیاد داره اما هر دفعه یکی از طرفین دیگری رو رد میکنه).
من از دبیرستان تا الان خواستگار های زیادی داشتم و دارم و مخصوصا امسال خواستگارهای با موقعیت های بی نهایت عالی(از خانواده های سرشناس شهری که زندگی میکنم و تحصیل کرده و...)داشتم که خانواده ام به خاطر اینکه خواهر بزرگم ازدواج نکرده برای ازدواج من مردد هستن و من میترسم که موقعیت های خوبم رو از دست بدم چون خانواده ام به خواستگارم گفتند تا دختر بزرگمون ازدواج نکنه دختر کوچیکتر رو شوهر نمیدیم و این داستان منه تو دانشگاه هم چند نفر بهم پیشنهاد دادند و من گفتم تا یک سال شرایط ازدواج رو ندارم و اونها هم گفتند اگه امیدی به جواب + من داشته باشند صبر میکنند. حالا شما کمکم کنید که من چی کار کنم ؟
چون ممکنه همیشه موقعیت خوب برای ادم نباشه .در ضمن این نوشته به خواست مادرم بوده لطفا جوابهاتون خطاب به ایشون باشه . ممنون.
با ارزوی خوشبختی همه جوانها و دوام زنگی همه زوجهای عزیز

[فرانک1389]

سلام ستاره جان
خوش آمدی به همدردی

سلام به مادر ستاره خانم

دوست عزیز، هر دختری یه مقطع زمانی خاصی خواستگار مناسب داره که اگه تو اون موقعیت سختگیری کنه یا به هر دلیل دیگه مثل دلیل خانواده شما خواستگارهاشو رد کنه ممکنه دیگه فرصت خوب براش پیش نیاد.

بنابراین مجرد بودن خواهر بزرگتر نباید مانع ازدواج شما بشه چون ممکنه شما همین چند سال فرصتهای خوب داشته باشید.
و ممکنه خواهر شما سختگیر باشه و به همین دلیل دیرتر ازدواج کنه ، شاید کسی بخواد ادامه تحصیل بده و دیر ازدواج کنه و ..اینها نباید مانع ازدواج خواهر کوچیکتر بشه.

اصلا شاید ازدواج شما انگیزه ای بشه برای خواهر بزرگترت یا اینکه خواست خدا این باشه که شما اول ازدواج کنید

من یه خواهر دارم 13 سال از خودم کوچیکتره که خواستگار زیاد داره و من از خدام هست که خوشبخت بشه و خودم هم خیلی تلاش کردم که به یکی از خواستگارهاش جواب مثبت بده و ازدواج کنه.

بنابراین شما فرصت رو از دست ندید و به خواستگاهاتون فکر کنید

[ani]

سلام






اگر به لحاظ مهارتي و آگاهي و توانايي آماده ي زندگي زناشويي و مسئوليت پذيري و.....هستي به نظر من اين باور اشتباه است كه تا دختر بزرگ ازدواج نكند شما نبايد ازدواج بكني به اين دليل كه شايد خواهر شما ابدا قصد و تصميم به ازدواج نداشته باشد .


زندگي شما دو نفر كاملا مستقل و جدا از هم است به اين دليل كه دو آدم متفاوت با توانايي و قابليت و شخصيت و.....خاص و منحصر به فرد خودتان هستيد .

[ارتاوا]

سلام مادر عزیز
به نظر من نباید این سنگو بندازین وسط
اگه دخترتون برای زندگی و مسیولیت آمادگی داره معطلش نکنین.
برادر من به پای برادر بزرگم نشست 6 سال و آخرشم برادر بزرگتر هنوز ازدواج نکرده.
و فقط باعث شد که بهترین سالهای عمر برادرم در تنهایی بگذره.
البته اون برادر کوچکتره حالا زن گرفته دیگه.

[هستی]

سلام به ستاره عزیز و مادر گرامیش

من روی صحبتم فقط با مادر عزیز است.
دوستان گفتنی ها را گفتند. شما مادر هر دو دختر دسته گلتان می باشید و مسئولید که کمکشان کنید که هر دو به فرجام نیک برسند و طعم خوشبختی را بچشند.
برای رسیدن به این مهم، بهتر است خودتان شرایط را سخت تر نکنید. یعنی خوشبختی دوتا دسته گلتان را بهم وابسته نکنید و هریک را جداگانه بسنجید و کمکشان کنید که بهترین تصمیم را بگیرند.

البته یک نکته هم هست. متاسفانه برخی مردم جامعه ما حرفهای بی محتوا و بقولی خاله زنکی زیاد می زنند و شاید بعد از ازدواج خواهر کوچکتر، حرفهایی بگویند که خوشایند خواهر بزرگتر نباشد و بیجهت حساسش کنند.
حالا بعضی ها مثل فرانک عزیز به بلوغ عاطفی رسیده اند و در برابر این حرفها کوچکترین رنجشی ندارند ولی برخی دیگر آسیب پذیرند.
شما در عین حال که باید خوشبختی دختر کوچکتان را باید مستقل از دختر بزرگتان از نقطه نظر سنجش خواستگاران و آمادگی خود ایشان مد نظر قرار دهید، احساسات دختر بزرگتان را نیز باید مد نظر داشته باشید. البته تعیین شرط ازدواج خواهر بزرگ اشتباه است و او را بیشتر دچار استرس می کند و شاید هم عجولانه اشتباه انتخاب کند.
بنظرم از لحاظ عاطفی به او نزدیک شوید. و تنهایش نگذارید. از خودش در مورد خواستگارهای خواهرش نظر بخواهید. در واقع کاری کنید که در مساله ازدواج خواهرش نقش مشاور بازی کند. کاری کنید که بتواند احساسی شبیه فرانک عزیز پیدا کند (البته اگر چنین احساسی را الان نداشته باشد.) در وهله اول بهتر است نظرش را در مورد ازدواج خواهر کوچکترش مستقیم از خودش جویا شوید.

برای شما مادر عزیز و دو دختر عزیزتان آرزوی سلامت و موفقیت می کنم.

[tamas]

این رو باری خودت می نویسم نه مادرت
به نظرم که 20 سال برای جونای امروزی زود که بخوان ازدواج کنن چون به نظر من امتدگیش و ندارن، حالا نم خواد انقدر عجله کنی چه خبره؟
نگران نباش چیزی رو از دست نمی دی

[setaree11]

تشکر از فرانک 1389 عزیز :
چقدر شما روشن فکرید خوش به حال اطرافیانتون .اما عزیزم احساس میکنم خواهرم متاسفانه تا متوجه میشه که احتمال ازدواجم داره زیاد میشه ناراحت میشه طوریکه تمام اعضا خانواده این ناراحتی ایشون رو حس میکنن و من عقب نشینی میکنم . البته نه اینکه خوشبختی من رو نخواد بلکه بیشتر دوست داره اول خودش ازدواج کنه.کلا به این موضوع حساس شده .
blue sky عزیز:
ممنون از راهنمایی شما .خواهر من دقیقا از این دسته ادم هایی هست که ازدواج من اون رو به صحبت های اطرافیان حساس میکنه و فکر کنم به همین دلیل هم نسبت به ازدواج من زودتر از خودش حساسیت نشون میده و من نمیخوام شخصیت او با این حرفهای به قول شما خاله زنکی خرد بشه .واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ؟!!!!!!؟. صحبت هاتون خیلی ارامش بخش بودلطفا بازم راهنمایی ام کنید .
tamas جون :
از نظر شما هم ممنونم اما متاسفانه چند نفر از اظرافیان حسود ما که همه چیز رو برای خودشون میخوان مانع ازدواج میشن و در چند مورد خواستگارهای خواهرم همین افراد کارشکنی کردند مثلا به خواستگار خواهرم گفتند ایشون ازدواج کرده و......
به همین دلیل منم ترسیده شدم .نمونه ای در مورد خودم:
یکی از بچه های دانشگاه که خواستگارم هست تو دانشگاه دوستم رو دیده و ازش پرسیده که من چه روزهایی دانشگاهم .و دوستم روزهایی که من دانشگاه نیستم رو به خواستگارم گفته .
حالا چرا دوستم این کار رو کرده خدا عالمه ؟؟؟؟!!!!!!و اینجا بود که من فهمیدم این دوستی در واقع دوستی خاله خرسه هست .
aniعزیز و ekia جون :
از راهنمایی های خوب شما هم ممنونم .
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟:
از همه دوستان خواهش میکنم دعا کنند مشکلم حل بشه .در ضمن کمک و راهنمایی ام کنید که چیکار کنم که از حساسیت خواهرم نسبت به این موضوع کم کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/color][/quote]

[دختر آسمان]

ستاره عزیز سلامانشاالله که دست پر در تاپیک ات رو ببندی.

ستاره جان من هم نظرم اینه که آمادگی آدمها برا رسیدن به نقطه ازدواج متفاوته و تو همین دوره و زمونه یک دختر18 ساله به آمادگی میرسه و یک زندگی رو شروع میکنه و یک خانم 33 ساله خودش رو آماده نمیدونه و خواستگارهاش رو رد میکنه.

ستاره جان من اعتقاد ندارم که شانس فقط یک بار در خونه آدم رو میزنه و به نظرم اتفاقا شانس میتونه هزاران بار در خونه یک نفر رو بزنه و باز هم اعتقاد ندارم تو این دنیا فقط یه نفر برا هر کدوم از ما در نظر گرفته شده اما این به این معنا نیست که ما بطور احساسی و بی دلیل منطقی از کنار موقعیت های ازدواجمون رد بشیم!اینکه شما بخاطر خواهرتون خواستگار هات رو رد کنی یعنی داری احساسی به این قضیه نگاه میکنی اما منطقی اش اینه که یه نگاه به خاله ها و دایی ها بندازی،مگه نه اینکه اونها با مادرتون دقیقا روزهایی رو داشتن که الان شماو خواهرتون دارید؟ولی حالا چی؟هر چقدر هم که به هم نزدیکن ان دیگه هر کس سر خونه زندگی خودشه و زندگی خودش به همه چیز اولویت داره.در آینده هر اتفاقی که بیافته هیچ کس بیشتر از یک حدی نمیتونه به شما کمک کنه حتی خواهرت و فقط خودت هستی که باید با مسائل دست و پنجه نرم کنی.

به نطر من تو این مورد از خودگذشتگی رو کنار بذار چون صحبت یک عمر زندگیه،من معنای حس خواهری رو میفهمم اما خواهرت هم با 27 سال سن باید خودش رو برا موارد اینچنینی آماده کنه و من فکر میکنم آدمها

وقتی تو یه موقعیت قرار میگیرن راحت تر از اونچه که از پیش تصور میکردن خودشون رو وفق میدن و اگر شما زودتر ازدواج کنی خواهرتون دیر یا زود با این مساله کنار میاد و بدون استرس من زودتر دیگری زودتر به آینده اش فکر میکنه.

موفق باشی

[setaree11]

سلام دختر اسمان :
ممنونم که راهنماییم کردی واقعا درست میگید .اما مشکل اینه که تو خونه ما هیچکس به ازدواج من زودتر از خواهرم فکر نمیکنه و به دید یه اتفاق وحشتناک بهش نگاه میکنن.حتی زمانیکه بهترین خواستگارم که از بهترین و سرشناس ترین خانواده شهر زندگیم بودن اقدام کردند خانواده ام رد کردند و تا الان مادرم روزی چند مرتبه میگه پشیمونم اما کاری نمیکنه که این پشیمونی ادامه پیدا نکنه .
در واقع خانواده ام بهم میگن فلانی خواستگارت هست اما بعد میل و رغبتی برای اشنایی و مراسم رسمی نشون نمیدن .

[silda]

سلام دوست عزیز
من 2تاسوال ازتون دارم
1_ نظرخودتون درمورد ازدواج چیه دوست دارید در این سن ازدواج کنیدیانه؟
2_ به نظرتون آمادگی ازدواج رو دارید؟