به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 89 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1389-11-24
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,747
    سطح
    24
    Points: 1,747, Level: 24
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Talking دارم طلاق می گیرم ......

    با سلام به دوستان عزیز من برای اولین بار میخوام از این طریق از کس یا کسایی راهنمائی بخوام لطفا در این زمینه کمکم کنید من در حال طلاق گرفتم هستم و این زندگی به صورت قصه هست میخوام کلا همه چی رو تعریف کنم ولی می ترسم خسته بشین ولی باز یکم توضیح لازمه من 3.5 ازرواج کردم که از این مدت 2 سال نامزد بودم اون هم چه نامزدی ولی دیگه خسته شده بودم می خواستم مستقل بشم نمی خواستن اواره بمونم از این خونه به اون خونه به دنبال جای خواب باشم هنگام ازدواج من شاغل و همسرم دانشجو بود (کاردانی) ولی من به خانواده ام گفتم کارشناسی می خونه اونا هم بدون هیچ نحقیق قبول کردن. پدر همسرم نه در مراسم عقد نه در مراسم عروسی شرکت کرد اونم به این بهونه که محل کارش دور هست اینرو میتونم بگم که خانوادش در هیچ مراسمی پول خرج نکردن من با پس اندازی که کرده بودم مراسم عقدو کردم ولی گفتم اونا کردن در این شرایط همسرم میگفت که جبران می کنیم و من به امید جبران بودم ولی بعد عقد حتی خرج دانشگاه شوهرمم نمی دادن چه برسه به چیزای دیگه با فروختن طلاهام و قرض از محل کارم خرج دانشگاه میدادم ولی چه فایده دانشگاهم گذاشت کنار بعد چند بار مشروط شدن سربازی هم نداشت که بتونه کار پیدا کنه همین جور الاف بود و من از صبح تا شب سخت کار میکردم در خواب غفلت بودم با یه وام ماشن خریدیم ولی از بد شانسی اونم چپ کرد و ماهها طول کشید تا من پول جمع کنم و ماشینو درست کنیم با هزار بد بختی درست شد خانواده من بعد اینکه من ازدواج کردم نسبت به من بی تفاوت شدن البته قبلشم اینطور بود ولی بدتر شد و من تو اون خونه اضافی بودم بعد دو سال گفتم من باید برم سر خونه زندگی خودم ولی کسی نبود کمک کنه باز خود یه کم با فروختن ماشین و یه کم هم قرض مثلا یه عروسیه الکی گرفتیم (عروسی که همه مثل یه مهمون اومدن و رفتن دریغ از یه کمک ناچیز )و من در طبقه پایین منزل پدری مستاجر شدم البته قبول نمیکردن ولی با پرداخت اجاره راضی شدن هر ماه اجاره به پدرم میدادم با اینکه می دونستن شوهر من بیکاره و من بدهی دارم ولی با این همه پولی که از من میگرفتن به برادر دیگم میدادن تا اجاره منزل بده باز با یه وام ماشین خریدم ایندفعه به نام خودش کرد ماشینو با اینکه من پولو داده بودم فکر کردم با ماشین کار میکنه ولی بعد چند باز خسته شد از این کار و به فکر کارهای بزرگ افتاد (در کل ادم خیال پردازی هست) به فکر مرغداری زدن افتاد اونم تو شهر خودشون بدون سرمایه با من مشهورت کرد منم در جواب گفتم ربطی به من نداره چون واقعا از این وضع خسته شده بودم دیگه نمیخواستم بدهی بدم مثل مرد کار کنم تو منت کسی باشم شروع به کار جدید کرد و من بهش قرض دادم ولی می دونستم این کارشم بیخوده ولی با خودم عهد کردم اگه نتونست ازش جدا میشم من رو 6ماه تنها گذاشت به امید اینکه نزد خانواده هستم در کل 6 ماه نهایت 5 بار اومد و اونم به خاطر اینکه پول نیاز داشت میگفت من خیالم راحته که تو داری از پس مشکلات بر میآی و من نمیتونم ذهنمو با این چیزا مشغول کنم پیش پدر مادرم بودم ولی مثله یه بیگانه هیچ کس ازم چیزی نمی پرسید و من داشتم داغون می شدم من یه یه نفر پناه اوردم و دردو دل کردم بعد چند وقت تصمیمم برای طلاق قطعی شد و به شوهرم گفتم طلاق می خوام باور نمی کرد آدمی که اینهمه صبر کرده بود الان می خواد جدا بشه به خانوادمم گفتم ولی قبول نکردن همه زندگی رو براشون توضیح دادم ولی گفتن چه ایرادی داره تو کار کن بعد اینکه شرایط خوب بشه دیگه کار نکن من داشتم داغون میشدم وقتی میدیدم کسی کنارم نیست بیماری اعصاب گرفتم پیش چند روانشناس رفتم ولی کارساز نشد اون کارو اونجا جمع کرد با چقدر بدهی خدا داند وقتی اومد اینجا گفت همه چی درست میشه ولی درست شدن شرایط تلاش میخواد سربازیش بلا تکلیف مونده بود چون به دانشگاه بدهکار بود آدم مهربونی هست ولی همه چی با محبت نمیشه دیگه به زندگی امیدی نداشتم یکبار اقدام کردم برای طلاق چون کسی از خانواده ام نبودن نشد بعد اینکه فهمیدن مجبور شدم خونه رو عوض کنم بعد یه وکیل گرفتم و اون برگه لازم رو گرفت به من داد(برای اینکه من طلاق نگیرم سند ازدو اج گرفتن تا من نتونم اقدام کنم ولی نمی دونستن آدمی که خسته شده از هزار راه استفاده میکنه تا راحت بشه) الان کسی خبر نداره من اینکارو کردم و نمی دونم بدونن چی کارم میکنن همش به فکر آبروی خودشون هستن شوهرمم تا این لحظه به خانواده خودش نگفته این ماجراهارو میگه بعد طلاق میگم ما از هم جدا شدیم اون آقا هم گفته بعد طلاق من با تو ازدواج میکنم و خانواده خودش رو کاملا از ماجرا مطلع کرده و اونا هم قبول کردن
    الان من یه آدم سرگردونم نمی دونم چی کار باید بکنم از تنها و بی پناه شدن می ترسم خواهش میکنم من رو راهنمائی کنید من باید چی کار کنم؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید 6771363 تشکرکرده است .

    6771363 (پنجشنبه 05 اسفند 89)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    دوست عزیز سلام و به تالار همدردی خوش اومدی

    اینطور که از نوشته تون متوجه شدم
    1-شما مدتی قبل و قبل از اینکه از همسرتون جدا بشید با فرد دیگه ای صحبت از ازدواج داشتید
    2-الان از همسرتون جدا شده ایدو طلاق گرفته اید.
    3- سوال اصلی تون اینجاست که با این آقا ازدواج بکنید یا خیر؟

    اگه برداشتم درست باشه ، بفرمائید:
    1- همسر قبلی اون رو دوست دارید؟
    2- این آقا ازتون خواستگاری کرده یا خیر؟
    3- شرایط روحی تون بعد از طلاق چه جوریه ؟ تونستید خودتون رو پیدا کنید یا فعلا دچار اضطراب و دلهره اید؟
    4- چرا خانواده تون ازتون حمایت نمی کنن ؟ شما به صحبتهای پدر ومادرتون گوش نمی دادید و پیشنهادات خودتون رو عملی می کردید؟!
    5- از این آقا و خانوادش اطلاعاتی دارید ؟ تحقیق کردید و یا صرفا از روی گفته هاشون مخواهید تصمیم بگیرید؟

  4. 3 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (پنجشنبه 05 اسفند 89)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    سلام

    اون کسی که گفتین باهاش مشورت کردین و درد و دل کردین همین آقا بوده؟

    الان دقیقا شما در رابطه با چی راهنمایی میخواید؟ من متوجه نشدم

  6. کاربر روبرو از پست مفید baran.68 تشکرکرده است .

    baran.68 (پنجشنبه 05 اسفند 89)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 89 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1389-11-24
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,747
    سطح
    24
    Points: 1,747, Level: 24
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط BABY
    دوست عزیز سلام و به تالار همدردی خوش اومدی

    اینطور که از نوشته تون متوجه شدم
    1-شما مدتی قبل و قبل از اینکه از همسرتون جدا بشید با فرد دیگه ای صحبت از ازدواج داشتید
    2-الان از همسرتون جدا شده ایدو طلاق گرفته اید.
    3- سوال اصلی تون اینجاست که با این آقا ازدواج بکنید یا خیر؟

    اگه برداشتم درست باشه ، بفرمائید:
    1- همسر قبلی اون رو دوست دارید؟
    2- این آقا ازتون خواستگاری کرده یا خیر؟
    3- شرایط روحی تون بعد از طلاق چه جوریه ؟ تونستید خودتون رو پیدا کنید یا فعلا دچار اضطراب و دلهره اید؟
    4- چرا خانواده تون ازتون حمایت نمی کنن ؟ شما به صحبتهای پدر ومادرتون گوش نمی دادید و پیشنهادات خودتون رو عملی می کردید؟!
    5- از این آقا و خانوادش اطلاعاتی دارید ؟ تحقیق کردید و یا صرفا از روی گفته هاشون مخواهید تصمیم بگیرید؟
    من از همسرم طلاق نگرفتم یعنی برگه عدم سازش از دادگاه رو گرفتم و هفته بعد هم میخوام اقدام کنم یعنی هفته بعد طلاق رسمی میشه.
    بله درخواست ازدواج کرده حتی مادر پدرش کاملا در جریان هستن و گفته اند یعد تمام شدن عده به خوستگاری رسمی میآین ولی فامیلشون نمی دونن من طلاق میگیرم و اگه ازدواجی رخ بده یک ازدواج نرمال گفتن میشه.
    دچار ااضطراب هستم می ترسم نتونم تنها زندگی کنم.
    نه خانوده من تنها به پسر اهمیت میدن و من از موقعی که فارغ التحصیل شدم رو پای خودم وایستادم حتی میشه گفت خودم جهیزیه خودمو تهیه کردم.
    تحقیق آن چنانی نکردم ولی تقریبا با کل فامیلشون اشنا شدم.

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    نگفتید که همسر فعلیتون که در صدد طلاق ازشون هستید رو هنوز دوست دارید یا نه؟
    اگه دوست دارید ، طلاق نگیرید و رابطه تون رو بهبود بدید یعنی رابطه تون رو از نو بسازید.
    فعلا درخواست ازدواج جدید رو تا مشخص شدن قطعی ازدواج قبلی به عویق بندازید.
    با این آقای جدید هم رابطه تون رو قطع (بله کاملا قطع) کنید.
    بیشتر بادوستای خوبتون وقتتون رو پر کنید.
    با خانواده خودتون بیشتر در تماس و رفت و آمد باشید
    .

  9. 4 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (پنجشنبه 05 اسفند 89)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 دی 90 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    99
    امتیاز
    2,283
    سطح
    28
    Points: 2,283, Level: 28
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    146

    تشکرشده 151 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    سلام دوست خوبم
    خيلي خيلي مواظب باش چرا كه ازدواج دوم از اولي خطرناكتره
    اولاً كه اين آقا و خانواده محترمش چطور شمارو شناختن و تصميم به ازدواج با شما گرفته
    بعد هم ناراحت نشي اين يك واقعيته اگه ازدواج نرماله پس چرا با يه دختره مجرد ازدواج نميكنه
    حتماً تحقيق كن ببين قبلاً ازدواج كرده يا نه ؟ اگه ازدواج كرده چرا جدا شده ؟
    همه جوانبو منطقي در نظر بگير
    پيروز باشي

  11. کاربر روبرو از پست مفید نيكا.امين تشکرکرده است .

    نيكا.امين (سه شنبه 10 اسفند 89)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 89 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1389-11-24
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,747
    سطح
    24
    Points: 1,747, Level: 24
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    نه دوستش ندارم فقط دلم به حالش می سوزه چطور ازش طلاق نگیرم در حالی که خودم دارم عذاب میکشم از اینکه مثل یه مرد دارم سعی میکنم ولی اون هیچ اقدامی برای این زندگی نکرده با این که گفتم طلاق میخوام ولی باز حداقل یه تلاش جزئی من رو امیدوار میکرد ولی اونم نکرده الان اگه بخواه باهاش ادامه بدم قبل همه چیز باید بدهی اون رو بدم تا از زندان رفتن خلص بشه مگه مرد نیست مگه مسولیت نمیدونه چیه پس چرا من باید تا آخر عمرم به این روال زندگی کنم؟ براش معنی نداره بدهی یعنی چی فقط کاری که بلد هست اینکه بیخود آدم امیدوار میکنه اونم به هیچ وپوچ درس که نخونده کاری هم از دستش بر نمیاد میگین من چطور زندگیم رو به دست همچین آدمی بسپرم؟ خانوادم نسبت به من بی تفاوت هستن الان یک ماه هست که سراغی ازم نگرفتن وقتی هم من میگم چرا نیستسن میگن کارمون زیاد هست وقت نمی کنیم خیلی تنهام الان تنها امیدم به شغلم هست سرمو با کارم گرم گردم با اون آقا هم زیاد در ارتباط نیستم چون اونم میگه اگه طلاق گرفتی همه چی رو درست می کنم و الا الان درست نیست که با هم رابطه ای هرچند کم هم داشته باشیم.

    نه این آقا کاملا مجرد هست ودلیل اصلی که می خواد با من ازدواج کنه به خاطر رفتار من هست نمیگم ادم خیلی خوش رفتاری هستم ولی از جنگ بحث جدل دوری میکنم آدم آرومی هستم تا این لحظه با این که از خانواده شوهرم خیلی بی احترامی دیدم ولی صدام در نیومده عادت من اینه که اگه کسی به من بدی کنه سعی میکنم دور باشم ازش تا نه خودم ناراحت بشم نه طرف مقابل

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 فروردین 90 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1389-9-10
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,870
    سطح
    25
    Points: 1,870, Level: 25
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    سلام دوست عزیزم
    قبل از هز چیز باید تکلیفت رو در مورد زندگی قبلیت مشخص کنی وقتی طلاق رسمی شد (البته اگر فکر میکنی می تونی با مشاوره و .... زندگیت رو جمع و جور کنی یک بار دیگه هم به همسرت که میگی مهربون فرصت بده تا بعد با آرامش خاطر به زندگی جدیدت فکر کنی و پیش خودت نگی کاش یک بار دیگه امتحان میکردم) باید چند ماهی را دور از دغدغه به خودت استراحت بدی خدارا شکر که مستقلی و مثل یک شیرزن از پس خرج و مخارج بر میآیی بعد راجع به این آقا ویا هر شخص دیگری که لیاقت تورو داره فکرکن البته بیشتر از قبل باید از مشاوره حتما کمک بگیری تا خدای ناکرده حق خوشبختی رو که لایقشی از خودت نگیری .خیلی خوب که اینقدر پخته ای که با اون آقای جدید و محترم ارتیاطی نداری. گلی به خدا.اگه خانواده ات از شما حمایت نمی کنند از شخص به اصطلاح ریش سفیدی بخواهید که با آنها صحبت کند و وضعیت شما را برایش شرح دهد چون آرامشی که آدم در کنار خانواده احساس می کنه جای دیگری نمیشه پیدا کرد ابته خیلی بد که شما را تنها گذاشتن و فقط به خاطر ترس از آبرو (آخه مگه چی کار کردی) و یا پسر سالاری تنها گذاشتند ولی مطمئن باش تورو دوست دارند و نگرانت هستند رابطه ات را با آنها حفظ کن.برات آرزوی بهترین ها را دارم.

  14. 2 کاربر از پست مفید sogandpiar تشکرکرده اند .

    sogandpiar (پنجشنبه 05 اسفند 89)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    سلام

    متاسفم که شرایط سختی داشتید.
    ولی لازمه که دقت کنید دوباره اشتباه نکنید.

    1- زمانی که با همسر اولتون آشنا شدید و قرار ازدواج ګذاشتید هم فکر نمی کردید که کار به اینجا برسد. در مورد این آقای دومی هم همینطور. الان فکر می کنید فرشته ی نجات شماست. اما فردا شاید!!!

    2- معمولا توصیه می کنند که بعد از تمام شدن یک رابطه، برای برقراری رابطه ی مجدد حداقل شش ماه به خودتون زمان بدهید. شما هنوز رابطه ی قبلی را تمام نکرده، رابطه ی بعدی را شروع کرده اید. این اشتباه بزرګی است. مواظب باشید.

    3- همین که شما زمان تاهل با مرد دیګری ارتباط داشتید زمینه های شک را برای همسر آینده تان و همینطور خانواده اش ایجاد می کند. تا قبل از مشخص شدن تکلیفتون با ایشون قطع رابطه کنید. این برای زندګی بعدیتان لازم است ( اګر بخواهید با هم ازدواج کنید و زندګی کنید) وګرنه از همین حالا دارید سنګ بنای زندګی بعدی را هم کج می ګذارید.

    4- وجود این آقا مانع این است که شما به زندګیتان و امکان بهبودش فکر کنید. مطمعنا ایشون یکی از عوامل محرک شما برای طلاق هستند. ایشون را کنار بګذارید و یک مدت روی زندګیتان تمرکز کنید و بدون ایشون تصمیم بګیرید که آیا واقعا می خواهید طلاق بګیرید؟ حتی اګر با ایشون ازدواج نکنید؟؟



  16. 5 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (سه شنبه 10 اسفند 89)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 89 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1389-11-24
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,747
    سطح
    24
    Points: 1,747, Level: 24
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز فوری به کمک

    دوستان عزیز من چندین بار به مشاوره رفتم به شوهرم فرصت دادم ولی اصلا درست بشو نیست من میخوام طلاق بگیرم چون خسته شدم از این وضع هیچ تلاشی نمی کنه اگر هم بکنه پشت سرش بدهی و دردسر میاره خانواده اون اصلا بهش چیزی نمیگن انگار نه انگار که متاهل هست تا حالا یه بار بهش نگفتن آخه تو خونه زندگی داری پس خرج این خونه رو کی میداده به فکر زندگی نیست میگه ما مگه چند سال داریم که این همه حرص می خوری همه چی به موقعش حل میشه ولی چطور میتونم قبول کنم وقتی گذشته و حالم به این شکل داره میگذره چطور به اینده امید داشته باشم وقتی این همه بهم وعده داده و همش تو خالی در اومده بله من می خوام جدا بشم ولی از تنها موندن می ترسم اگه با شوهرم هم بمونم باید همه چیزو فراموش کنم و این بشه روال زندگی من که من همیشه سر کار و ایشون همیشه دنبال دردسر الان که داریم از هم جدا میشیم از همه حق و حقوقم گذشتم حتی از دست خودم هم یه ماشین بهش دادم ماشینی که بدهی داره و با این وضع من باید پرداخت کنم چون می دونم آدمی هست که براش قسط معنی نداره و نمیده این آقایی هم که هست اگه بخوام روراست باشم یه جای امید برای خودم میدونم چون با موقعیتی که داره میشه بهش امید داشت ادمی نیست که به فکر سوءاستفاده باشه اون اصلا من رو به طلاق تشویق نکرد گفت نمیخوام بعدا بگی من باعث شدم صلاح خودت رو خودت میدونی و من حتی با این آقا به مشاورهم رفتم تا بدونم دلیل کارش چی هست از مشاور خواستم کمکم کنه که درست تصمیم بگیرم و اون همه چیزو بهش گفت و ایشون قبول کرد و گفت من برای زندگی با این خانوم آماده هستم و خانواده ام کاملا در جریان هستن واگه راضی نبودن من عمرا همچین کاری رو شروع نمیکردم . در ضمن اگه من موقعیت خوب داشته باشم اصلا نمی خوام متاهل بشم می خوام مستقل باشم میخوام تنها زندگی کنم ولی تو این جامعه که به یه زن مطلقه نه خونه میدن نه با دید خوب بهش نگاه میکنن چطور از پس اینهمه مشکل بر بیام در حالی که کسی منو حمایت نمیکنه؟


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.