به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

Hybrid View

  1. #1
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    خطاهای شناختی و مشکلات ما





    ریشه افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در :

    خطاهای شناختی

    امروزه بسیاری از افرادا در سیر تفکر خود به دلیل عدم آشنایی با اصول تفکر منطقی و صحیح ، ناخواسته دچار خطای شناختی می شوند. عدم اطلاع از خطاهای شناختی ورطه ای بسیار خطرناک و سهمگین می داند.

    شاید بسیاری از گرفتاری های مردم ما به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطا ها باشد. به نظر می رسد افسردگی ، بی قراری ، رقابت های ناصحیح، خشونت، پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیر عادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.آلبرت الیس روان شناس معروف این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی معرفی نموده است. انسانهایی که تفکر غیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هویدا است، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاها ندارند. شاید عدم اطلاع، باعث آلودگی این افکار با خطاهای شناختی می شوند. در این نوشتار سعی بر آن است که خطاهای شناختی به صورت ساده و در قالب مثال های روشن و واضح بیان شوند. امید است بسیاری از نگرانی ها، حالات و افکار نامطلوب که در پشت این خطاهای شناختی وجود دارند، با اطلاع رسانی از بین بروند.


    خطای اول : تفکر همه یا هیچ

    در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است . فرد یک رفتار، فکر، موفقیت ، ، پدیده یا موضوع را کلا سفید یا سیاه می بیند. هر چیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار ، یک فعالیت و یا یک امتیاز ، آنها را از مزایای آن امر محروم می کند. به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلا هیچ ماشینی را نمی خواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمت های زندگی دیده می شود. در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان می دارد که اگر این تعداد دانشجو بود و با این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت. با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد.



    خطای دوم : تعمیم مبالغه آمیز

    افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می بینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است ، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند. فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من می خورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار ، نمی توانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد ازخیلی مواهب که دارد غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند .



    خطای سوم : فیلتر ذهنی

    افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنند و بقیه را فراموش می کنند.عدم توانایی در دیدن بخش های مهمتر این حوادث ، عاملی است که ذهن ما را درگیر می کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند. به مثالی توجه کنید: به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره، از طرف رئیس اداره تشویق می شوید، اما در این میان و در حین دریافت جایزه یکی از همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما می گوید. روزهای طولانی در حالی که همه گفته های مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش می کنید، تحت تاثیر این انتقاد بسیار جزئی یک همکار، رنج می برید.



    خطای چهارم : بی توجهی به امر مثبت

    افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبه ها ی مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه می دهند. با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانند، معتقدند که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاری با تیز هوشی موفق به شناسایی یکی از سه سارقی شده بود که در هفته قبل از یکی از مغازه های این ساختمان دزدی کرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گره شده بود از نگهبان خواست که یکی از روزهای هفته زمانی را مشخص کند که در جلسه ای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود. نگهبان امروز و فردا کرده و یکسره میگفت کار مهمی نکرده ام و از تعیین وقت سرباز می زد.



    خطای پنجم : نتیجه گیری شتابزده

    بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتابزده می کنید. ذهن خوانی: بدون بررسی کافی نتیجه میگیرید که کسی در مورد شما منفی فکر می کند. پیشگویی: پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هر گونه بررسی می گویید« آبرویم خواهد رفت، از عهده انجام این کار برنخواهم آمد». و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید «هرگز بهبود نخواهم یافت».



    خطای ششم: درشت نمایی

    از یک سو در باره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کند و از سوی دیگر ، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می کند. به دلیل اعتماد به نفس پایین، این افراد چون خود را نسبت به دیگران دست کم می گیرند، در صورت انجام کاری خطا ، این اشتباه خود را خیلی پررنگ تر از حد و حدود واقعی آن اشتباه می بیند. به طور مثال شخصی دوست قدیمی خود را می بیند و به او سلام می گوید، دوست قدیمی مانند همیشه سلام او را به گرمی جواب نمی دهد. او از این مسئله ناراحت می شود و این واقعه را برای خود فاجعه تلقی می کند. این درحالی است که شاید دلایل مختلفی برای سرد برخورد کردن وجود داشته باشد. از طرفی این قدر هم مهم نباشد ولی ساعتها این مسئله ذهن فرد را درگیر خود می کند.




    خطای هفتم : استدلال احساسی
    افرادی که دارای استدلال احساسی هستند فکر می کنند که احساسات منفی ما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند. این نوع استدلال احساسی ما را از بسیاری واقعیت ها دور نگه می دارد . به طور مثال : «از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم، چون پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است».« یا احساس گناه می کنم پس باید آدم بدی باشم». یا «خشمگین هستم، پس معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است.» یا «چون احساس حقارت می کنم، معنایش این است که فرد درجه دومی هستم». یا «احساس نومیدی می کنم، پس حتما باید نومید باشم».




    خطای هشتم : باید ها

    انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید و انتظار دارید .همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت:«نباید اینهمه اشتباه می کردم». آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت. انواع و اقسام کلماتی که «باید» را به شکلی تداعی می کنند، همین روحیه را ایجاد می نمایند. آن دسته از عبارت های «باید» دار که بر ضد شما به کار برده می شوند،به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند. اما همین باورها، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد«نباید این قدر سمج باشد».خیلی ها می خواهند با «باید» ها و «نباید»ها به خود انگیزه بدهند. «نباید آن شیرینی را بخورم». این نوع فکر اغلب بی تاثیر است زیرا«باید» ها تولید تمردد می کنند و اشخاص تشویق میشوند که درست برعکس آن را انجام دهند.




    خطای نهم : برچسب زدن

    برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. به جای اینکه بگویید«اشتباه کردم». به خود برچسب منفی می زنید:«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره می زنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می کنید ، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما «بازنده» و «احمق» به این شکل وجود ندارد. این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستند که منجر به خشم، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند. گاه برچسب متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی می زند ممکن است او را متکبر بنامید. بعد احساس می کنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه بر سر«شخصیت» یا «جوهر و ذات» او است. در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود.



    خطای دهم : شخصی سازی و سرزنش
    در این خطا، فرد خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت « این نشان می دهد که من مادر بدی هستم» و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می جست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و نا شایسته بودن می شود . بعضی ها هم عکس این کار را می کنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند « علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست». سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمی شود.


    توضیحات بیشتر در فایل پیوست:
    فایل های پیوست شده

  2. 65 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (شنبه 25 بهمن 93), 721 (جمعه 15 شهریور 92), ARAM-ESH (پنجشنبه 02 مرداد 93), fariba293 (دوشنبه 06 مهر 94), hamdardiuser (دوشنبه 03 اسفند 94), Jodashodeh (جمعه 21 فروردین 94), kamran2007 (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), khaleghezey (پنجشنبه 29 اسفند 92), m.reza91 (چهارشنبه 18 تیر 93), mahtaaab (چهارشنبه 04 تیر 93), Mvaz (چهارشنبه 16 مرداد 98), nasimmng (چهارشنبه 08 آذر 96), Quality (شنبه 22 اسفند 94), shadi.42 (سه شنبه 28 دی 95), she (شنبه 30 شهریور 92), simin (یکشنبه 16 شهریور 93), skyzare (شنبه 21 فروردین 95), srosta (پنجشنبه 04 شهریور 95), tanin-91 (شنبه 01 آذر 93), tavalode arezoo (یکشنبه 05 دی 95), کیارش۲ (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), کاربر19 (چهارشنبه 23 مهر 93), مدیرهمدردی (پنجشنبه 27 مهر 91), آویژه (یکشنبه 04 آبان 93), آرام دل (دوشنبه 28 مهر 93), آرام عشق (دوشنبه 25 اسفند 93), افسونگر (جمعه 26 تیر 94), بهار.زندگی (شنبه 15 تیر 92), بهار_68 (سه شنبه 07 آبان 92), باغبان (یکشنبه 12 مرداد 99), بخشنده مهربان!!! (جمعه 19 آذر 95), تیام (یکشنبه 05 مرداد 93), دیده (دوشنبه 30 آذر 94), راه برگشت (دوشنبه 12 آذر 97), سوده 82 (شنبه 30 خرداد 94), شیدا. (سه شنبه 04 فروردین 94), صداقت بی پایان (پنجشنبه 24 مرداد 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خطاهای شناختی و مشکلات ما

    سلام .

    یکی از ده خطای شناختی "تعمیم افراطی" ویا "تعمیم مبالغه آمیز" است. در مقاله ی زیر به این موضوع پرداخته شده است :

    خطاهای شناختی آن دسته از شناخت های ما هستند که در رفتار ما اختلال ایجاد می کنند . با تفکر باینری به سختی می توان پذیرفت که در حوادث روزمره بیش از دو احتمال وجود دارد و در جهان هستی بیش از دو رنگ سیاه و سفید وجود دارد .

    تعمیم افراطی :
    به گفتگوهای اطرافیان خود دقت بیشتری کنید . دوستان ، همکاران ،اقوام ،اعضای خانواده یا همه کسان دیگری که برای لحظاتی در کنار آنها قرار می گیرید می توانند مورد توجه شما قرار گیرند تا از میان گفتگوهای آنها این خطای شناختی را پیدا کنید .
    در ابتدا قدری ناامید می شوید ؛ چرا که آلودگی ذهنی بسیاری از آنها را به این خطاهای شناختی به راحتی و به وفور پیدا می کنید ، ولی هنگامی که درباره این پدیده عمیق تر می اندیشید اولا بسیاری از شکست ها و تصمیم های نادرست دیگران را به رای العین می بینید و در ثانی درباره ی خودتان بیش از گذشته حساس می شوید که این حساسیت بسیار مفید و سازنده خواهد بود .
    اما تعمیم افراطی چیست ؟ وقتی یک حادثه یا پدیده منفی را تمام عیار ،تمام نشدنی و کاملا فراگیر فرض می کنیم ، یک تعمیم افراطی شکل گرفته است . عبارات زیر مثال های رایجی برای تعمیم مبالغه آمیز هستند که در معاشرت های روز مره به وفور وجود دارند :
    - همه به فکر خودشان هستند .
    - همه دزد شده اند .
    - همیشه مسئولین فلان طور هستند .
    - همیشه بلاها سر من نازل می شود .
    - هرچه سنگ است مال پای لنگ است .
    - به درد هیچ کاری نمی خوره .

    حتما افرادی را دیده اید که وقتی یک مو یا ریگ کوچکی در غذای خود می بینند ، همه غذا را کنار می گذارند و به طور کلی از خوردن دست می کشند . این موارد مثال های رایجی از تعمیم های افراطی هستند که با دقت در اطرافیان خود ، ده ها مورد دیگر را نیز خواهید یافت . اشکال این طرز اندیشیدن ، اختلالی ست که در رفتار ما ایجاد می شود . آیا شما در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی شرکت کردید ؟ جملاتی را که بعضی از افراد در آن ایام می شنیدید به خاطر بیاورید :
    - چه فایده ای دارد ، همه اشان مثل هم هستند .
    - هیچ فایده ای ندارد ، هیچ کس به فکر خدمت واقعی به مردم نیست .

    نتیجه این نجواها که از جنس تعمیم افراطی هستند چه بود ؟ بله ، اختلال در یک رفتار اجتماعی ؛ یعنی شرکت در انتخابات . آنها می توانستند در انتخابات شرکت کنند و تنها به یک نفر رای بدهند ،ولی تعمیم افراطی همه را مشمول یک حکم واحد کرده و در رفتار آنها اختلال ایجاد کرده بود ، اشتباه نکنید آنچه می گویم بحث سیاسی نیست . ضمن اینکه به خود شما ربط دارد که به دلخواه خود قضاوت کنید . برای خود من اهمیت دارد که در هر فرصتی فرصتی ثابت کنم ایرانی ام . همان طور که ملاحظه کردید علامت اصلی تعمیم افراطی در کلام افراد به کار بردن کلماتی نظیر هر ،همه ،همیشه ،هیچ ، هیچ وقت و ... است .

    بیشترین اختلالی که تعمیم افراطی در رفتار ما ایجاد می کند در حوزه معاشرت های خانوادگی و زندگی زناشویی است . همسرانی که به علت اختلاف و ناسازگاری به مشاورین خانواده و روان شناسان مراجعه می کنند ، در یک گفتگوی ساده اولیه نشان می دهند که ذهنشان آکنده از این خطای شناختی ست .
    جملات زیر از رایج ترین تعمیم های مبالغه آمیز در همسرانی ست که دچار اختلاف و ناسازگاری شده اند :
    - "هیچ وقت " به نظرات من اهمیت نداده است .
    - "همیشه " مرا تحقیر می کند .

    گرچه این قبیل تعمیم های افراطی برای یک شخص ناظر و بی طرف بسیار مضحک به نظر می رسد ولی برای همسری که به استناد یک یا چند حادثه دست به تعمیم مبالغه آمیز می زند کاملا جدی ، موجه و طبیعی جلو می کند . البته تعمیم افراطی می تواند گاهی پر حرارت و پر طمطراق هم باشد . آنچه در درجه نخست به تعمیم افراطی منجر می شود قضاوت های بی اساس منفی ست ؛ مثلا شوهری که گه گاه دیرتر از حد معمول به منزل می آید ، در نظر همسرش همیشه تاخیر دارد و برعکس زنی هم که گه گاه شام را در زمان تعیین شده حاضر نمی کند ، از دید شوهرش هیچ وقت غذا را سر وقت حاضر نمی کند .
    این خطاهای شناختی گاهی با افکاری نظیر :
    - تو هیچ وقت مرا دوست نداشته ای .
    - هرگز به احساسات من توجه نمی کنی .
    - همیشه با من بدرفتاری می کنی .
    جلوه می کنند .

    اثر تعمیم افراطی و مطلق گویی در ازدواج های ناموفق می تواند بسیار قوی باشد ؛ مثلا شوهری که به جلب رضایت همسرش علاقمند است و در اکثر مواقع خواسته های او را برآورده می نماید ، با یک بار فراموش کردن همسرش متهم می شود که : آ "تو هرگز کاری برای من انجام نمی دهی آ " . این مرد که خود را بی دلیل مورد اتهام می بیند با خود می اندیشد که : هرکاری که برای او انجام دهم کافی نیست ، هر گز نمی توانم رضایت او را به دست آورم.
    تکرار و توالی این خطای شناختی و اندیشه های ذکر شده به اندازه ای زندگی را به مخاطره می اندازد که گاهی حل اختلاف بین همسران دشوارتر از معمول می شود و گاهی منجر به جدایی انها می گردد . در حالی که از دید یک ناظر بیرونی و بی طرف ، جدایی آنها به خاطر دلایل بی اساس و کوچک به نظر می رسد که همین طور هم هست .
    حال سوال اینجاست که آیا می توان برای حل این مساله کاری کرد ؟
    مسلما تبدیل خطاهای شناختی به شناخت های رفتارآفرین ( تبدیل T.I.C به T.O.C) امکان پذیر است و ما هم به همین انگیزه آنها را مطرح کرده ایم .
    ....
    به طور کلی آگاهی اولین و شاید مهمترین اقدام برای حل یک مساله است و بد نیست که این مطلب را به عنوان یک اصل بشناسید یعنی همین که از شناخت های محل رفتار (خطاهای شناختی ) آگاهی پیدا می کنید ، خواسته یا ناخواسته تغییرات قابل توجه و مثبتی در شما رخ می دهد .
    پس درباره ی انچه تاکنون خوانده اید خوب فکر کنید و به اندیشه های خود و اطرافیانتان با دقت بیشتری توجه نمایید و نگران نباشید که این درد بی درمان نیست .


    «http://www.aftab.ir/social/psychbiology/base/ »

  4. 23 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 29 اسفند 92), paiize (سه شنبه 26 دی 96), simin (یکشنبه 16 شهریور 93), skyzare (شنبه 21 فروردین 95), کاغذ بی خط (جمعه 03 مرداد 93), آرام عشق (دوشنبه 25 اسفند 93), باغبان (یکشنبه 10 بهمن 00), بخشنده مهربان!!! (پنجشنبه 16 دی 95), تیام (یکشنبه 05 مرداد 93), راه برگشت (دوشنبه 12 آذر 97), سوده 82 (شنبه 30 خرداد 94), طاهره (جمعه 14 بهمن 90)

  5. #3
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array




    افکار غیر منطقی


    برخي از افكار غير منطقي عبارتند از:
    1 ) اعتقاد فرد به این که لازم و ضروری ست همه ی افراد جامعه او را دوست بدارند و احترام اش بگذارند .
    این تصور ، غیر عقلانی و غیر منطقی ست زیرا چنین هدفی ، غیر قابل دسترسی و وصول است . البته این خوب است که انسان مورد مهر و محبت و دوستی دیگران قرار گیرد اما فرد عاقل و منطقی ، هرگز علایق ، آرزوها و خواسته هایش را قربانی چنین هدفی نمی کند .





    2 ) اعتقاد به این که لازمه ی احساس ارزشمندی ، وجود بیش ترین لیاقت ، شایستگی ، کمال و فعالیت شدید است .
    این کار عملاً امکان پذیر نیست و تلاش و وسواس در راه کسب آن ، فرد را به اضطراب ، نگرانی و بیماری های روانی مبتلا می سازد و در زندگی نیز احساس حقارت و ناتوانی به او دست می دهد ؛ به این ترتیب ، زندگی فرد همواره با شکست و ناکامی همراه خواهد بود اما فرد منطقی سعی می کند که بهترین کارها را به خاطر خودش انجام دهد ، نه برای دیگران .




    3 ) اعتقاد فرد به این که کسانی که خطا و اشتباه می کنند ، باید به شدت تنبیه و سرزنش شوند .
    این فکر ، غیرمنطقی و غیرعقلانی ست زیرا تمامی انسان ها دچار خطا و اشتباه می شوند . فرد منطقی و عقلانی ، هرگز خود و دیگران را سرزنش نمی کند . اگر دیگران هم او را سرزنش کنند ، در بهبود رفتار و اعمالش می کوشد . هم چنین اگر دیگران ، کار خطا و نادرستی انجام دهند ، سعی در درک علل آن کار دارد و اگر بتواند ، آنان را از ادامه ی کارهای نادرست ، باز می دارد .





    4 ) اعتقاد فرد به این که اگر وقایع و حوادث آن طور نباشد که او می خواهد ، نهایت ناراحتی ، گرفتاری و بیچارگی به بار می آید و این مسأله برای او فاجعه آمیز خواهد بود.
    چنین طرز تفکری، اشتباه و بیهوده است زیرا ناکام شدن ، یک احساس طبیعی ست اما اندوه و نگرانی بسیار شدید و طولانی مدت، یک موضوع غیرعقلانی و غیرمنطقی ست . فرد منطقی ، از بزرگ کردن موقعیت نامطبوع و ناخوشایند ، امتناع می ورزد و در جهت بهبود و عادی نمودن آن اقدام می کند . البته ممکن است که موقعیت های نامطبوع مختل کننده ، اضطراب آور و مشکل ساز باشند اما به آن اندازه هم که فرد تصورش را در ذهن دارد ، وحشتناک و فاجعه آمیز نیستند ، مگر این که خود او ، آن را این گونه تعبیر و تفسیر کند.






    5 ) اعتقاد فرد به این که بدبختی و نا خشنودی او به وسیله ی عوامل بیرونی به وجود آمده و انسان ، توانایی کنترل غم و اندوه و اختلال های روانی و عاطفی خود را ندارد و یا این که توانایی اش در این زمینه ، بسیار کم است .
    اگر فردی بپذیرد که اختلالات و مشکلات عاطفی ، نتیجه ی احساسات ، ارزش یابی ها تلقین فرد به خودش است ، در این صورت کنترل و تغییر آن ها ، ساده و به راحتی امکان پذیر خواهد بود.[1]






    6 ) اعتقاد فرد به این که چیزهایی خطرناک و ترس آور ، موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید تلاش کند تا امکان به وقوع پیوستن آن ها را به تأخیر بیندازد
    این یک اندیشه و تصور غیر منطقی و غیر عقلانی ست. فرد منطقی می داند که خطرهای بالقوه ، به آن اندازه ای که انسان از آن ها می ترسد ، وحشتناک نیستند و اضطراب و ناراحتی ، نه تنها از وقوع آن ها جلوگیری نخواهد کرد ، بلکه موجب افزایش آن ها نیز خواهد شد . از این رو ، فرد منطقی و عقلانی ، به انجام کارهایی خواهد پرداخت که امکان وقوع خطرهای بالقوه را به حداقل برساند.





    7 ) اعتقاد فرد به این که اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی و مسؤولیت های شخصی ، برای او آسان تر از مواجه شدن با آن هاست.
    این نوع تفکر و اعتقاد فرد ، غیر منطقی و غیر عقلانی ست زیرا دوری و اجتناب از یک کار ، سخت تر و دردناک تر از انجام آن است و علاوه بر مشکلات و نارضایتی های بعدی ، موجب کاهش اعتماد به خود نیز می شود . فرد منطقی و عقلانی ، آن چه را که باید در زندگی و کارهای روزانه ی خود انجام دهد ، بدون شکوه و شکایت زیاد به انجام می رساند و در عین حال ، از انجام کارهای دردناک و غیر لازم ، دوری می جوید . او هم چنین پی می برد که زندگی ، آکنده از شکست ها و موفقیت هاست ؛ بنابراین سعی می کند با مشکلات و ناکامی ها مبارزه کند و موانع را از پیش روی خود بر دارد . هم چنین فرد منطقی ، ضمن احساس مسؤولیت در زندگی ، از حل مشکلات خود نیز لذت می برد .






    8 ) اعتقاد فرد به این که باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قوی تری تکیه کند .
    با وجود آن که هر فردی تا حدودی به دیگران متکی ست اما دلیلی برای افزایش وابستگی وجود ندارد زیرا وابستگی شدید ، به فقدان یا کاهش استقلال فردی و اعتماد به نفس می انجامد . فرد منطقی و عقلانی برای کسب استقلال و مسؤولیت برای خویشتن تلاش می کند اما هیچ وقت هم از دریافت کمک های لازم دیگران امتناع نمی ورزد . هم چنین به هنگام لزوم ، خطر می کند و اگر هم شکست خورد ، آن را تجربه ای برای پیشرفت خود می داند .






    9 ) اعتقاد فرد به این که تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه ی زندگی ، تعیین کننده ی مطلق رفتار کنونی او هستند و اثرات اتفاقات گذشته را به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت .
    این عقیده هم غیر منطقی و غیر عقلانی ست . فرد منطقی و عقلانی در عین حال که گذشته را مهم می شمارد ، می تواند با بررسی اثرات رفتار و تجزیه و تحلیل عقاید باورهای اشتباه و نگران کننده ی گذشته خود ، به تغییر رفتار و اعمال کنونی خویش اقدام کند . فرد سالم بیش از آن چه به گذشته توجه دارد ، به زمان حال و وضعیت موجود توجه می کند .




    10 ) اعتقاد فرد به این که برای هر مشکلی، همیشه یک راه حل درست و کامل وجود دارد و اگر انسان به آن دست نیابد ، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود .
    این عقیده، غیر عقلانی ست. فرد منطقی و عقلانی می کوشد تا حتی الامکان، راه حل های متعددی را برای مشکل خویش بیابد و از بین آن ها، بهترین و عملی ترین راه حل را انتخاب کند. او هم چنین آگاه است که هیچ راه حلی کامل نیست و سودمندی و مفید بودن راه حل ها، امری نسبی ست و بر حسب موقعیت های مختلف، تغییر می کند.

    « این افکار آدمی ست که زندگی را می سازد . » « مارک اورل »


    منابع :
    - «­نظریه­های مشاوره و روان درمانی­» «­عبد ا... شفیع آبادی­» «­غلامرضا ناصری­»

    - « تغییر رفتار و رفتار درمانی ، نظریه­ها و روش­ها » « علی اکبر سیف­»
    علی پور علیرضا توتکله کارشناس ارشد علوم تربیتی



    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  6. 17 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 23 مهر 93), del (چهارشنبه 23 مهر 93), nasimmng (چهارشنبه 08 آذر 96), paiize (چهارشنبه 23 مهر 93), reihane_b (چهارشنبه 23 مهر 93), tanin-91 (شنبه 01 آذر 93), کاربر19 (چهارشنبه 23 مهر 93), آرام دل (دوشنبه 28 مهر 93), آرام عشق (دوشنبه 25 اسفند 93), باغبان (یکشنبه 12 مرداد 99), بخشنده مهربان!!! (پنجشنبه 16 دی 95), تیام (پنجشنبه 24 مهر 93), راه برگشت (دوشنبه 12 آذر 97), سوده 82 (شنبه 30 خرداد 94), سها** (شنبه 14 آذر 94), سایا (سه شنبه 13 مرداد 94), شیدا. (چهارشنبه 23 مهر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.