سلام، برای حل مشکل خانوم پاییز خزان 2، در تاپیک دعوا بر سر تلوزیون به این نتیجه رسیدیم که مشکل اکثر مردها اینه که نمی دونن که زنشون بد جوری به توجه اونها نیاز داره و خانوم هم بلد نیست اینو به شوهرش بفهمونه و از راه اشتباه قرزدن که مردها ازش متنفرند استفاده میکنه. بنابراین هر دو نتیجه نمیگیرند. این جا یه نامه را آوردم که خانوم ها می تونین به شوهرتون بنویسین تا کمک کنین به این که اون بفهمه چقدر به توجهش نیاز دارین. البته بهتره قبل از استفاده از این نامه، تاپیک خانوم پاییز خزان 2 را هم بخونین تا بیشتر کمکتون کنه.
متن نامه:
سلام عزیزم،
خواستم از طریق این نامه، بهت بگم که تو در نظر من بهترین تکیه گاه دنیایی. وقتی کنارمی همه ی ترس ها ازم دور میشه. کافیه یه روز بری مسافرت یا ماموریت یا...، من دیوونه میشم. از نبودن تو میترسم. بهترین لحظاتم اون وقتیه که تو آغوش تو هستم و تو منو نوازش میکنی. سرم را میزارم روی دوشت و دلم بدجوری آروم میگیرم. نمی دونم چرا با این که یه مادرم و باید کلی محبت کنم، اما وقتی به تو میرسم، خودم یه دختر بچه ی کوچولو میشم که نیاز به نوازش تو داره. نمیدونم چرا این جوری ام، اما اگه به من بگن که یه خونه می خوای شوهرت برات بگیره یا هر روز 2 دقیقه نازت کنه، من ترجیح میدم که تو با دست های مردانه ات منو ناز کنی. وقتی تو خونه همه چیزو تمیز میکنم یا خسته میشم، با خودم میگم اشکالی نداره، وقتی شوهرم اومد و یه نگاه عاشقانه به من انداخت به همون نگاهش می ارزه. می خوام اعتراف کنم که یه تشکر تو یا یه توجه و محبت کوچولوی تو، باعث میشه تا من دو برابر انرژی بگیرم و دلم بخواد تا باز هم بهتر بشم و به سمتی حرکت کنم که تو خوشت بیاد. می خوام اعتراف کنم که به توجهت نیاز دارم. اگه در روز، نیم ساعت وقتت مال من بود، من دیگه هیچی تو زندگی کم نداشتم. همش با خودم میگم چی کار کنم تا شوهرم برای من فقط نیم ساعت وقت بگذاره، اما بلد نیستم، قور میزنم و اعصابت را خرد میکنم. منو ببخش، نمی خوام تو رو ناراحت کنم، اما این دختر بچه ی کوچولوی درون من، همش به من فشار میاره تا توجه تو رو جلب کنم. وقتی میشینی پای تلوزیون، یه چیزی درونم میگه، برو کنارش و باهاش حرف بزن، شاید حواسش از تلوزیون پرت بشه و بهت توجه کنه. میام کنارت میشینم و سه ساعت منتظر می مونم تا بهم نگاه کنی، اما به هدفم نمی رسم. اون وقت همون دختر کوچولوی درونم بهم میگه که دیدی بهت توجه نکرد و همش اعصابم را خرد میکنه و من قر میزنم و تو ناراحت میشی. نمی دونم چی کار کنم، من یه زنم و هر زنی دلش می خواد توجه شوهرش را جلب کنه، روزی فقط نیم ساعت، اما خب نمی تونم دیگه. چی کار کنم، بلد نیستم. یه روز آرایش میکنم و یه روز لباس جدید و یه روز غذای خوب، فکر کن، وقتی میبینم حاضرم به خاطر اون نیم ساعت، هر کاری بکنم، با خودم میگم که من یه دیوونه ام، اما نه، من یه زنم و یه زن میمیره واسه نگاه و توجه شوهرش. حاضرم واسه توجه تو، یه ساعت به خودم و خونه و ... برسم، خنده داره، مگه نه. این نیاز من به توجه تو رو میگم، نمی دونم شاید خنده داره، اما من یه زنم و نیاز دارم برام وقت بگذاری. ای کاش می تونستی هفته ای فقط یه بار ما رو ببری بیرون. یا مثلا وقتی از سر کار میایی، قرار بگذاریم که نیم ساعت با من و دخترت حرف بزنی و بعد تلوزیون میدیدی. اگه هفته ای یه بار بریم بیرون، من به همه ی نیازهام میرسم. حالا لازم نیست که حتما چیزی بخریم، همین غذای را به جای این که توی خونه بخوریم، هفته ای یه بار ببریم تو پارک بخوریم. از این که قر میزنم، منو ببخش. آخه چی کار کنم، می خوام جلب توجه کنم، ولی بلد نیستم. اگه بتونی روزی نیم ساعت یا هفته ای یه بار برامون وقت بگذاری، خیلی به من کمک کردی. از همه ی زحمت هات ممنونم. از این که سخت کار میکنی و بچه را نگه میداری. از این که به فکر من و بچه هستی. (حالا یه سری از خوبی های شوهرت را بنویس تا کلی کیف کنه و تحریک بشه که بهتر باشه. در ضمن این کار باعث میشه تا غرور از دست رفته ی شوهرت هم برگرده.)
علاقه مندی ها (Bookmarks)