به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 بهمن 90 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    3,790
    سطح
    38
    Points: 3,790, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    227

    تشکرشده 229 در 108 پست

    Rep Power
    35
    Array

    در حسرت یه کادو از شوهرم

    من عاشق شوهرم بودم اونم همینطور با هم دوست بودیم و بعدش که نامزد کردم به خاطر خسیسی خودشو خانوادش از هم فاصله میگیریم اون فکر میکنه من خیلی ولخرجم درصورتی که اون خیلی خسیسه خیلی ناراحتم تا حالا برام کادو نخریده مگر اینکه من گریه کردمو............... خلاصه هر کاری و هر خریدی رو با عذاب انجام میدم حتی زبونی بهش گفتم برام کادو سور پرایزی بگیر حتی اگه کوچیکم باشه برام ارزش داره ولی نمیدونم چرااااااااا من 20سالمه و7ماهه عروسی کردم ولی تو این 7ماه اندازه 700سال عذاب دیدم

    یکی منو کمک کنه من باید چطور با شوهرم رفتار کنم

    من باید چیکار کنم دیگه نمیخام گریه کنم تا بر ام چیزی بخره

    من تو مهمونی دادنا تو خرید کردنا خرید خونه تو هرچیزی باهاش مشکل دارم دوس دارم یه زندگی اروم داشته باشم

    چرا کسی چیزی نمیگه

    من دوست دارم یه زندگی داشته باشم که توش ارامش باشه من ارامشو تو پول نمیبینم ولی اگه شوهرم بخاد خسیس بازی در بیاره در واقع با حرف زدن دوسم داره نه تو عمل باید دل خرج کردن داشته باشه

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    سلام شاپرک عزیز

    خوش آمدید

    شما فرمودید توی این 7 ماه اندازه 700 سال عذاب دیده اید.ممکنه این مشکلات رو برای ما باز کنید.فقط کم خرج کردن همسرتان مشکل شماست یا مشکلات کوچک و بزرگ دیگر هم وجود دارد؟

    روابطتان چطور است.با همسرتان از لحاظ روابط عاطفی و زناشویی مشکل خاصی ندارید؟



  3. 6 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (دوشنبه 25 بهمن 89)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    سلام:
    به تالار همدردی خوش آمدید...


    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا بانو


    ** حالا یک راهکار امتحان پس داده!!
    من بعد عقد دوستان دیدم همسرم البته به خاطر مشغله زیادش به من کادو کم میده و من بیشتر میدم..منم خیلی کادو دوست دارم ..قیمتش برام مهم نیست حتی یک شاخه گل ولی می دیدم اون کمتر از من هدیه می خره ..یا من می خرم بعد اون می خره..من با فرشته مهربان مشورت کردم و ایشان راه خوبی بهم نشان دادند که با اجازه فرشته جونم منم به شما می گم..
    من به فرشته گفتم نازنینم کادو می خره ولی نه زیاد و من عاشق کادو هستم و این جوری ناراحت می شم..ایشان به من گفت وقتی باهم خوبید براش یک فانتزی ذهنی طراحی کن..یعنی همان طور که تو بغلشی مثلا بگو داشتم فکر می کردم تو از در میای تو..من برات یک میز قشنگ شام چیدم و تو به من یک گل رز قرمز کادو میدی...
    من شروع کردم به طراحی فانتزی تو ذهنم و بعد برای همسرم اجرا کردم..بار اول جواب نداد ولی وقتی دو سه بار براش فانتزی تهیه کردم دیدم داره اجرا می کنه و بعد که رفلکس منو میدید خوشش اومد و هی به امید رفلکس های شادی بخش من این روندو تکرار می کرد و من در مقابل اینکه فانتزیمو اجرا کرده بهش چند برابر محبت می کردم و قربون صدقه اش می رفتم..این طور اون در کارش ترغیب شد جوری که به جون خودم!!! دیروز بهش گفتم بسه دیگه باید پول جمع کنیم دیگه کادو نمی خوام بابا!!!
    من پیشنهاد می کنم دوستان تو اموری که می خوان خیلی ظریف فانتزی تهیه کنند جوری که مصنوعی نباشه و بعد بازخورد عالی بدهند تا ترغیب بشه ..من که جواب گرفتم...امیدوارم شما هم بگیرید..
    اینم مثالش:

    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا بانو
    یک بار با همسرم کنار رور زیبای شهرمون نشسته بودیم ..شب بود و خیلی فضا رمانتیک بود..یک ماه شب چهارده تابان..بوی خوش..و صدای رودخانه!!
    خیلی رمانتیک شد نه..!!

    اونم دستشو گذاشته بود پشت من و منم گاهی خیلی لطیف نگاهش می کردم و اون پاسخ می داد..
    گفتم..عزیزم داشتم فکر می کردم یک روز که از کشیک میای من بهترین لباسمو برات می پوشم و غذایی که دوست داری برات آماده می کنم که تو از راه می رسی....من درو برات باز می کنم و می پرم می بوسمت ..تو میری لباساتو در میاری و میای تو آشپزخونه که باهم غذا بخوریم که یک دفعه از پشت منو بغل می کنی و بهم یک گل رز قرمز کادو میدی...بعد سکوت می کردم..اونم رفلکسی که داد این بود که چقدر تصویری که ساختی جالب بود...منم دیگه ادامه ندادم و تو سکوت گذشت....
    بعد از اون چند بار این کارو تکرار کردم لباس قشنگ پوشیدم و غذای مورد علاقشو درست کردم و طبق فانتزی ذهنم رفتار کردم که اون گلی نیاورده بود..من خم به ابروم نیاوردم که دیدم یک بار یک گل رز خوشگل آورد و من در بازخورد این که فانتزیمو ساخته براش یک شب رویایی درست کردم....
    دیدم دفعه بعد حتی من آماده نبودم اون گل اورد و منم همان بازخوردو دادم..و اون که عاشق کودک درون شاد و شلوغ منه و بازخورد عالی منو می دید سعی می کرد هربار که نه ولی بیشتر اوقات با یک سورپرایز بیاد..
    هرچند سورپرایز کوچک..
    من کم کم این رو به همه چیز تعمیم دادم ..براش فانتزی می ساختم و اخیرا اون برام فانتزی می سازه من اجرا می کنم..خیلی زندگی جالب میشه..با اینکه گاهی هردومون خیلی خسته ایم ولی این کار به زندگیمون هیجان داده..

    فانتزی ذهنی در واقع ما رو نباید غرق تخیل سازی بکنه..و نباید فکر کنیم اگر فانتزی ساختیم باید همسرمون انجام بده..در واقع ما با فانتزی رویاهامونو غیر مستقیم به همسرمون انتقال می دیم که اگر تخیل پردازی کنیم میشه همان زودرنجی و....اگر مستقیم بگیم که دیگه اون کار ارزش خودشو از دست میده..در واقع خیلی لطیف و زنانه در موقعیت رمانتیک که همسرومون پذیرش بالایی داره از رویاهامون در غالب داستان رمانتیک براش حرف می زنیم..یا عمل می کنه که خوش به حالمون میشه یا نه که بهر حال ما یک شب رکانتیک با بیان آرزوهامون داشتیم..از هر طرف سوده به شرطی که غرق رویا پردازی و خیال بافی کاذب نشیم و انتظاراتمونو بالا نبریم...

    [/color]
    حالا منم بی صبرانه منتظرم اون 700 سال عذابو بشنوم...

  5. 18 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (سه شنبه 26 بهمن 89)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1389-9-14
    نوشته ها
    429
    امتیاز
    9,392
    سطح
    65
    Points: 9,392, Level: 65
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 258
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,069

    تشکرشده 2,080 در 437 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    ضمن تشكر از سارابانوي گل با پست به جا و قشنگشون
    منم ميخواستم يه چيز كوچولو بگم چون ديدم سنتون كمه و ممكنه خيلي احساساتي باشيد و همين باعث ضربه به زندگيتون بشه.
    دوست گلم درسته كه هديه و ... قشنگياي زندگيه و ... اما يادت باشه سعي كني براي خوشحال شدن به كادوي همسرت محتاج نباشي
    فيلم طلا و مس رو ديدي؟ به قول زهراسادات تو اون فيلمه خوشبختي ديدن چيزاي كوچيكه.

    مثلا يك لبخند زيبا كه همسرت تقديمت ميكنه يك تشكر قشنگ كه به خاطر خانميت ازت ميكنه يك تعريف كوچيك ازت يا ...

    در ضمن دوست گلم ناراحت نشي ها اما سعي كن براي بدست آوردن محبت و كادو و ... لوس بازي درنياري و گريه و جيغ و داد راه نيندازي البته مطمئنم كه اينكارو نميكني و خيلي خانمي اما چون گفتي هر وقت گريه ميكنم برام كادو ميخره و ... خواستم بگم يهو تحريك نشي و از اين نقطه ضعف شوهرت (كه نميتونه ناراحتيتو ببينه) سوءاستفاده كني.

    من تو اين مدت در تالار اينقدر زناي مختلف رو ديدم كه گفتن به خاطر لوس بازياي اول زندگي شوهرشون بعد از يك مدت ازشون خسته شده و ديگه حوصله نداره نازشونو بكشه كه با خودم عهد كردم هر وقت رفتم تو زندگي زناشويي با ديدن كوچكترين محبت و كوچكترين كار خوب از همسرم ازش قدرداني كنم و خدارو شكر كنم و به قول همون زهراسادات:

    خوشبختي رو در چيزهاي كوچيك ببينم ...

    موفق باشيد

  7. 9 کاربر از پست مفید yasa تشکرکرده اند .

    yasa (سه شنبه 26 بهمن 89)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    شاپرک جون خودت چی؟ خودت واسه شوهرت کادو میگیری؟عکس العملش چیه؟
    من که هر کاری رو که دوست داشته باشم کسی واسم انجام بده خودم واسش انجام میدم تا غیر مستقیم یادش بندازم.
    به امتحان کردنش می ارزه حتما امتحان کن.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  9. 3 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (سه شنبه 26 بهمن 89)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    سلام دوست عزیز

    قبل از هرچیز شوهرتون رو همونطوری که هست بپذیر . شما ایشون رو همینطور شناختی و با ایشون ازدواج کردی یعنی میدونستی خسیس هست و ....

    بعدم عزیزم با گریه و غر زدن فقط شوهرت رو لجبازتر میکنی و هیچی هم درست نمیشه باید از سیاست های زنانه استفاده کنی . یه گشتی تو تالار بزن و مقاله ها رو بخون . تا اول زندگیت هست سعی کن آگاهیت رو بالا ببری .

    الان از خصوصیات خوب شوهرت برامون بگو و بگو که چه چیزهایی خوشحالش میکنه .

    این رو بخون...........



    نقل قول نوشته اصلی توسط del
    شوهر منم اگه یادتون باشه آدمی بود که حسابی حسابگر بود، جوری که دیگه خودش به خودش میگفت: خسیس، توی دوران نامزدی باورتون نمیشه این شده بود ملکه ی ذهن من که همسرم خسیسه!
    یه روز که با آقای سنگ تراشان صحبت کردم، بهم گفت: که شما باید توی رفتارهای خودتون و کلامتون مدام سعی کنید بابت خریدهای کوچیک همسرتون بازخورد مثبت رو بدید و همین طور از کلمات پرمحبت براشون استفاده کنید؟!
    شروع کردم، مدام براش تکرار میکردم که کی گفته: شما خسیسی، شما حسابگری، عزیز دلم، قربونت برم، یادته اون دفعه که رفتیم بیرون این رو برام خریدی، اگه خسیس بودی که نمی خریدی! یادته توی مسافرت چقدر دست و دلباز بودی؟ عزیز، اصلا دوست ندارم که به خودت بگی خسیس! این جوری دیگران هم باورشون میشه!" خلاصه منی که از سر غرور یک بار هم همسرم رو با کلمات شیرین و دوست داشتنی مثل" جیگر، مهربون، گلم، یا واژه های دیگه صداش نمی کردم، حالا کاملا برعکس شده بودم، و این تغییر کلامی باعث شد که یک هفته هر چیزی رو که دوست داشتم و دلم می خواست به همسرم میگفتم و برام می خرید، حتی خودش یک بار بهم گفت: ( البته با خنده) " خوب، با کلمه ی فدات شم، این کار رو بکن، قربونت برم این واسم بخر! هر چی پول داشتم رو خرج کردی؟"
    الان هم کاملا نوع خرج کردنهامون متعادل شده و دیگه یادم نمی یاد حتی یک بار هم من و همسرم راجع به قیمت یه کالایی بخوایم با هم بحث کرده باشیم، یعنی هر دو احساس می کنیم که در جبهه ی همدیگه هستیم و تازه همسرم هم شده عین خودم، تا می خواد من رو صدا کنه توی خونه " با خانومی، خانوم گلم، عزیز دلم و این جور واژه ها صدام میکنه و البته به نظر من شروع صحبت های یه زن و مرد یا این کلمات باعث میشه هردوشون یه احساس امنیت و اعتماد در وجودشون ایجاد بشه و راغبت به صحبت کردن و گوش کردن صحبت های همدیگه باشن!
    بابت تاپیک زیبا و پرمحتواتون واقعا ممنونم

    یادم رفت یه نکته رو بگم که به نظر من میشه با کلام شیوا و درست و ارتباط کلامی منطقی، یه صفت و رفتار یا نوعی عادت بد خودت یا دیگرانی مثل همسرت رو تبدیل کنی و تغییر بدی، جوری که به قول مشاوران عزیز، خودانگاره ی وجود فرد نسبت به خودش تغییر میکنه و تبدیل میشه به صفت متعادل تر!

  11. 7 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (شنبه 24 تیر 91)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 بهمن 90 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    3,790
    سطح
    38
    Points: 3,790, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    227

    تشکرشده 229 در 108 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    سلام به همتونن اره من 700سال عذاب دیدم خیلی برام سخته بعد عروسیم خانواده شوهرم حتی یک بار منو دعوت نکنن خونشون خیلی بده مادر شوهر به عروسش بگه فامیلات مثل گرگ می مونن خیلی بده که همش سعی کنیم عروس خوبی باشیم وبه بدی های خانواده شوهر اهمیت ندیم ولی کسی نفهمه تو چقد خوبی اگه بخام ازمشکلاتم بگم دستم از تایپک کردن میشکنه وقتی به گذشتم فکر میکنم میبینم چقد بدبخت بودم
    دلم واسه خودم میسوزه.رابطه جنسی ما که درست نیست رابطمون که خوب نیست انگار هرچی عشقه مرده فکر میکنم هرچی محبت میکنه همش میخاد خرم کنه و ازخانواده ی هم که متنفریم نمیدونم چه دلیلی مونده زیر یه سقف باشیم نمیدونم من که 7ماهه عروسی کردم شاید 2هفته یکبار رابطه داشته باشیم باید بگم من هم قشنگم هم براش لباسای دلخاهشو میپوشم هم ارایش قشنگ میکنم براش وخیلی هم تمیزم نمیدونم چرا انقد بدبختم
    یه دوست دارم که خیلی بهش حسودی میکنم مجرده والان میخاد با پسری نامزد کنه که از هرلحاظ کامله پولداره خوش اخلاقه خانوادش با فرهنگه و........درس خوندست وعاشق دوستمه کاشزندگی من طوری بود که راهی برای حسودی نبود وقتی فکر میکنم چقد خانواده شوهرم جاری منو دوس دارن و برای حرفاش ارزش قائل میشن دیونه میشم خداشاهده که من عروس خوبی بودم براشون اما انقد خسیسن که حاضرن با پسرشونم رابطه نداشته باشن نمیدونم چرا فقط برای شوهر من خسیس بودن ولی اون یکی پسرشونو رو سرشون میزارن خلاصه هرچی تو تالار مشکل هست همه تو من جمع شده

    مینا جون شوهرم به من پولی نمیده که براش کادو بخرم

    میدونید خسیس یعنی چی یعنی برای خریدن یه خلال دندون باید چونه بزنم

    تو رابطه جنسیمون هیچ وقت نشده من طرفش برم و اون با اغوش باز ازم استقبال کنه اون فقط به خودش اهمیت میده

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    خب شاپرک عزیز

    مشکلاتتان را به طور کلی گفتید.نگران نباشید اگر صبر و حوصله داشته باشید.دانه دانه با هم برای حل کردنشان قدم بر می داریم


    خب.شما بفرمایید از میان همه ی این مشکلاتی که فرمودید کدامیک برای شما ارجحیت دارد تا با هم جلو برویم



    فقط فراموش نکنید صبر و حوصله کلید حل مشکلات شماست.پس شکیبا باشید.اگر من بلافاصله پاسخ شما را نمی دهم به این دلیل است که می خواهم دیگر دوستان هم نظرشان را ابراز کنند تا بهتر به نتیجه برسیم

  14. کاربر روبرو از پست مفید arix تشکرکرده است .

    arix (چهارشنبه 27 بهمن 89)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 بهمن 90 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    3,790
    سطح
    38
    Points: 3,790, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    227

    تشکرشده 229 در 108 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    نمیدونم ریشه مشکل ما کجاست یه بار تو نامزدی رفته بودیم شمالبا خانوادم و نامزدم اونجا من یه دستبند با مزه دیدم که قیمتش فقط 1000ت بود وفتی گفتم خوشگله برام بخررررررر خیلی راحت گفت این اشغالا چیه میخای طلا شو بخر در صورتی که تو نامزدی یه قلم طلا هم برام نخریده بود که عیدی برام بیاره و خیلی چیزای دیگه که همیشه تو ذهنمه اخه چه جوری دوسم داره چرا هیچ جوره بهم ثابت نمیکنه اصلا اهل زندگی نیست و از بچه هم متنفره

    خوشبختی رو چطور میتونم توچیزای کوچیک ببینم در صورتی که شوهرم کوچکترین کارها رو برام نمیکنه میدونید چی شوهرمو خوشحال میکنه:اینکه مثل خودش بشم ما تاوقتی تو خونه ارامش داریم که من ازش هیچیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییی نخام ای خدا چرا؟

    فدات اریکس ازت ممنونم بزرگترین مشکل من خسیس بودنشه بعد بی محبتیش و سرد بودنش نسبت به داشتن رابطه و بعد خانوادش باید بگم نقطه ضعف من خانوادشه اگه بهشون محبت کنه یا باهاشون حرف بزنه در واقع منو خورد کرده چون خودش میدونه که اونا عروسی به نام منو نمیخان خانوادش وقتی منو میبینند تو خیابون بدو بدو میرن تو خونشون و نمیخان منو ببینن

    واقعا دنبال زندگی هستم که توش ارامش باشه نه اینکه همش به خوشبختی دوستای مجردم فکر کنم وحسرت بخورم

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: در حسرت یه کادو از شوهرم

    وای شاپرک خانوووووم چقدر زوم کردی رو مشکلاتت یه خورده فاصله بگیر بعد به زندگیت نگاه کن .

    دختر خجالت بکش یعنی چی که میگی هرچی مشکله تو تالار تو زندگی من جمع شده ، میدونی این یعنی ناشکری و ناشکری عواقب بدی داره .

    زوم کردی رو مشکل ، شوهرت و زندگیت رو با دیگران مقایسه میکنی ، غر میزنی ، با شوهرت چونه میزنی ، منتظر هستی با کوچکترین چیزی داد و بیداد کنی که بدبخت عالمی .

    میدونی تمام اینا برای سرد کردن یک مرد از زندگی کافیه .

    بشین خوب فکر کن و انقدر نگو شوهرم بده خانوادش بدن و من فرشته ام و از من بهتر نیست .



    ============================================
    پاورقی : من به جای شوهرت غیرتی شدم که به آقای آریکس گفتی فدات .
    نکنه از مردای دیگه تو زندگیت تعریف میکنی و جلوی شوهرت اونا رو با شوهرت مقایسه میکنی ؟

  17. 3 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 27 بهمن 89)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.