زنان و مردانی كه قربانی خشونت های خانوادگی اند چه بايد بكنند؟ سر تسليم فرود آورند؟ يا تقدير و سرنوشت را مقصر بدانند؟ آيا تنها مفر و گريزگاه برای آنان طلاق است؟
برای هر كدام از ما مواقعی پيش آمده كه از كوره دررفته و با رفتار و گفتارمان ديگران را آزرده خاطر كرده باشيم . اما اگر از نظر روحی وعاطفی انسانی بالغ باشيم ، بزودی جرات ابرازتاسف رابدست آورده و اظهارپشيمانی می كنيم .
اگر رفتاريا گفتاری آزاردهنده درزندگی زوجين اتفاق افتد ، و درپی آن پوزش وعذرخواهی ای فوری نباشد ، زخمی كهنه در روح بوجود می آورد و آتش اشتياق انتقام را دامن می زند .
خشم و بدرفتاری در زندگی زناشويی بزرگترين عامل مرگ " رابطه گرم خانواده ها " ست .
رفتاری كه چون سمی كشنده بتدريج همسران ، فرزندان و جامعه را به نابودی می كشاند .
دو عامل اصلی بروز خشونت های خانوادگی شرايط اجتماعی وضعف های شخصيتيست .
1 - فقر، بيكاری ، اعتياد ، الكل و... از عمده عوامل اجتماعی می باشند .
2- سلطه جويی ، ديگر آزاری ، سوظن ، تندخويی ، بد زبانی نيز ازعوامل شخصيتی در بروزخشونت های خانوادگی است.
اكثر مردان و زنانی كه به خشونت درخانواده خود متوسل می شوند از اعتماد بنفس پايين رنج می برند. آنان خواستار ظاهری قوی و با جسارت در اذهان ديگرانند . هركه و هر چه ، باعث خراب شدن آن تصوير شود بشدت مورد حمله قرار می گيرد. اين مردان و زنان درپی تاييد همسران و يا شوهرانشان برای رفتارخود هستند. آنان نقد پذير نبوده وانتقاد آزارشان می دهد. آنان اغلب درخانه ای بزرگ شده اند كه والدينشان ازگفتارواعمال خشونت بارسود می جستند .
ريشه خشونت های خانوادگی نهفته درجدالی ست برای بدست آوردن " حكميت " .
چه كسی حرف آخر را می زند ؟
رفتار خشونت بار " از يك نگاه تحقيرآميزتا كلامی ركيك ، ازيك سيلی تا شكنجه روحی " ادامه می يابد . برای سركوب رای مخالف ازهيچ كاری دريغ نمی شود. ازخردكردن شخصيت ، تا تسليم و به زانو درآوردن او .
حقش بود ! حالا فهميد با كی طرف است ! يادش می دهم كه چطور بايد رفتار كند !
اين جملات برای آرام كردن صدایی ست كه از درون آنانرا ملزم به رفتار كراهت بارشان می كند.
برای تصديق درستی عمل خود به تكرار آن مبادرت می ورزند .
قربانيان اين دست خشونت ها در صدد رفتاری مشابه و يا شديدتربر میآيند . احساس حقارت ، كينه و انتقام جای خواب شبانه را می گيرد .
** اما بسياری از قربانیان خشونت های خانوادگی ، تمايلی به جدايی از همسرانشان ندارند .آنان ترجيح می دهند به خشونت خانوادگی شان پايان داده شود تا اينكه رابطه زناشويی شان با طلاق خاتمه يابد .
اين قربانیان به دليل : - شرم ازرفتارگذشته خود
- وحشت از تنهايی
- ترس ازدست دادن فرزند
- تعقيروضعيت مالی و اقتصادی
حاضراند با شرايط حاضرخود ساخته و بسوزند .
** زنان و مردانی كه قربانی خشونت های خانوادگی اند چه بايد بكنند ؟
** سر تسليم فرود آورند؟ يا تقدير و سرنوشت را مقصر بدانند؟ آيا تنها مفر و گريزگاه برای آنان طلاق است؟
**واقعا چطور می توان همسران بد زبان ، بداخلاق و شكاك را همچون جان خويش دوست داشت وجان خود را برای آنان داد ؟
** چطور می توان مطيع شوهران سلطه جو ، تندخو و ديگرآزاربود ؟ همانطوريكه مطيع خداوند هستيم ؟
بياد بياوريم كه خداوند تنها راه غلبه بر بدی را محبت ( نيكويی ) می داند .
به ياد داشته باشيد در پس زبانی تلخ ، دشنام گو و رفتار خشونت بار، قلبی نهفته است كه تشنه محبت ومشتاق مهربانی ست. ايمان و اميد غلبه بر زشتی ، كينه را از دل خواهد برد . پايداری پيروزی را به همراه خواهد آورد . اگرازهم اكنون به پيروزی خود اطمينان داشته باشيد در هر شرايطی كه باشيد ، شادمان خواهيد بود .
اگر همسر و يا شوهر خود را دوست داريد ولی قدرت تغيير رفتار خود را نداريد با دقت به اين كلام توجه كنيد !
-كسي كه محبت دارد حسد نمی برد
-كسي كه محبت دارد فخر نمی فروشد
-كسي كه محبت دارد كبر و غرور ندارد
-كسي كه محبت دارد رفتار ناشايسته ندارد
-كسي كه محبت دارد سوءظن ندارد
-كسي كه محبت دارد نفع خود را نمی جويد
-كسي كه محبت دارد به آسانی خشمگين نمی شود
-كسي كه محبت دارد از بدی مسرور نمی شود
دليل رفتار ناشايست اين می تواند باشد كه فخر و غرور سبب شده تا ديگران را حقيربدانيم وبزودی خشم بر ما مسلط میشود . منافع خود را بر هر چيزی برتر ببينيم و اگرديگران از ما بهتر بودند حسادت قلبمان را بيمار و چشمانمان را كور می كند. از بدی كردن شادمان می شويم . اخبار ناگوار آراممان می كند .
اگرشما در زندگی زناشويی خود آسيب ديده ايد . اگر از رفتار خود با شريك زندگيتان شرمساريد اما توان تغييررفتارتان را نداريد . اگر زندگی زناشويی برايتان سياه و تار شده است . اگرروح شكسته تان التيام نمی يابد . خداوند برای شما پيغامی دارد .
بياييد نزد من ، ای بندگان من ، من شما را آرامش خواهم بخشيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)